این داستان تقدیم به شما
سلام به همه. من آرمینم 22 ساله از قزوین اول از خودم بگم قد و هیکل متوسطی دارم (خودم فک میکنم خیلی کوتام) 174 قدمه و 74 وزنم..
***
ما ی رفیقی داریم این هر هفته امکان نداره 2 یا 3 تا کص نکنه! خیلی دیوثه.. ی روز من برگشتم بهش گفتم حمید یدونه ازینام بده سمت ما ی حالی کنیم خیرت برسه دگ ناسلامتی رفیقیم حمیدم گف اتفاقا ی زنه هس مطلقه اس آرایشگره اپیلاسیون کاره میخای شمارشو بدم بهت؟ گفتم اخه من از کجا بدونم این اهلشه یا نه.. نرم جلو ازم شکایت کنه وایه مزاحمت! خط ام ب اسم خودمه ها!! حمید گف ن بابا من خودم باهاش حال کردم حسین ام زدتش.. اینو ک گف گفتم پس حله طرف پایه اس.. گف اره فقط بستگی ب خودت داره بتونی مخشو بزنی دگ برو تلگرامش پی ام بده. هیچی اقا شماره رو گرفتم ازش و شب بهش پی ام دادم. اول گف شما گفتم میخاستم باهاتون شنا شم و ازین حرفا.. ک گف شماره منو کی بهتون داده و ازین کسشرا ک منم چنتا خالی بستم گفتم فلان جا ارایشگا داری من از یکی از مشتری هات خاستم ک شمارتو بهم بده گفتم ک ازت خوشم میاد و میدونم که تنهایی..
خلاصه 2.3 روز اینطوری گذشت و این خداروشکر بلاک نکرد.. بعد چن روز ک من هی سیریش میشدم و پی ام میدادم بالاخره از سوالای کسشر کشید بیرون و گفت خب از خودت بگو چیکاره ای و ازینجور چیزا منم خالی بندی گفتم اره 26 سالمه مهندس فلان شرکتم.. (در اصل دانشجوی مهندسی ام هنو تموم نکردم) اونم خوشش اومد و گفت چ خوب و ازین کسشرا و ازون ب بعد ما هرشب با هم چت میکردیم تا اینک شب جمعه شد و حرفو کشوندم ب جاهای باریک ک دیدم زیاد بدش نمیاد و 2.3 تا عکس سکسی از خودش با سوتین فرستاد برام و منم ی جق مشتی زدم سینه هاش 85 رو رد کرده بود خیلی گنده بود دیوس! بعد چن روز اقا من هی ب این میگفتم میخام ببینمت هربار میگف کلاس گرافیک دارم کلاس فلان دارم و میپیچوند ک اخر یروز قرار گذاشتیم همو ببینیم ک گفتم با دوستم میام و اونم با دوستش با ی 206 سفید اومدن ی تیپی زده بود ک حال کردم ولی وقتی اندامشو دیدم خورد تو ذوقم.. خیلی شکم داشت با پاهای معمولی و کونشم اصلا برجسته و خوب نبود.. فقط خوشگل بود همین! راستی مشخصاتشم نگفتم 30 سالش بود قد 165 این حدودا چاق بود با پوست سفید ولی ن خیلی روشن.. ولی قیافش خوب بود 2 تا بچه ام داشت از شوهر قبلیش..
خلاصه یکم همو دیدیم و حرف زدیم خیلی زود رفت چون کار داشت و گفت ی روز اساسی میریم بیرون و از خجالتت در میام.. تو اون فاصله ام رفیقم مخ دوست سارا رو زد.. دوست سارا اسمش فرشته بود واقعا اندام توپی داشت ی کون برجسته خوش فرم با کمر باریک و پوست سفید.. آب آدم میومد لامصب.. این دوستم ک باهاش رفته بودم اسمش بهنام بود ک بهنامو فرشته ام باهم اوکی شدن شب سارا ی گروه 4 نفره زد منو فرشته رو ادد کرد منم بهنامو اوردم.. بعد سارا برگشت به من گفت که ارمین این فرشته شوهر داره ها بهنام میدونه؟ ک منم واقعا شوکه شدم اصلا بهش نمیخورد شوهر داشته باشه.. ب بهنام گفتم اکنم گف باو مهم نیس ب کیرم داشته باشه اصن(حشرش بالا زده بود کسخل شده بود) چن روز بعد من دانشگا بودم ک سارا زنگ زد گفت ک بهنام میگه بیاید خونه ما ارمین ام میاد تو میای؟ منم گفتم اره عزیزم چرا ک نیام… همین غط کرد از خوشی زود برگشتم خونه رفتم حموم پشمارو زدم دوش گرفتم اومدم بیرون دیدم 10 بار زنگ زده.. زنگ زدم گفتم چی شده گف بابا ما راه افتادیم پاشو بیا خونه بهنام گفتم اوکی دارم میام منم.. ک با رفیقم ک خونشون اون طرفاس راه افتادیم رفتیم وسط راه ب رفیقم ک اسمش سعید بود گفتم سعید اسپری ندارم چی کنم گف وامیسم جلو داروخونه برو بگو قرص تاخیری خودش میدونه چی بده بت..
وایساد رفتم ی قرص گرفتم انداختم بالا رسیدم خونه بهنام همین ک رفتم تو دیدم سارا اخماشو گذاشته تو هم داره چپ چپ نگا میکنه گفتم چی شده بد نگا میکنی گف قرار ما ساعت 6 بود الان ساعت 7عه من باید برگردم بچم کلاس گیتار داره باید برسم ببرمش تقصیر خودت بود دیر اومدی گفتم عزیزم حالا چن دقه بشین بخاطره من خودم میرسونمت لج نکن ک گف من بگم نهایت نیم ساعت دگ باید برم.. بهنام که بقل فرشته بود داشتن باهم لاس میزدن و سیگار میکشیدن من ب بهنام گفتم من با سارا میریم تو اتاق حرف بزنیم گف باااشه برییید حررررف بزنید فقط حواستون باشه مابین حرفاتون بچه درست نکنید خخخخ ک فرشته ام زد زیر خنده و سارا ب من چپ چپ نگا کرد گفتم ای جون قیافشو نگا توپولی کی بودی تو بیا بریم حرف بزنیم من از دلت درارم گف نمیخام همینجا حرف بزن گفتم بابا بیا بریم تو اتاق نمیخورمت ک اینجا نمیشه حرف زد.. پاشد دستشو گرفتم رفتیم تو اتاق ی تخت 2 نفره قدیمی بود ک مال بهنام بود(بهنام ی بار ازدواج کرده بود)
رفتیم روش نشستیم مانتو سارا رو از تنش دراوردم گفتم راحت باش گف خو حرف بزن چی میخاسی بگی ک رفتم سمتش گفتم ببخشید دیر شد از قصد نبود ک گف من بخاطر تو همه کارو زندگیمو پیچوندم اومدم اینجا تو باید 1 ساعت منو بکاری؟ گفتم عب نداره دگ چیزیه ک شده بیا بوست کنم از دلت دراد.. لباشو اورد نزدیک ی لب اساسی گرفتیم. و شروع کردیم لب گرفتن و دور گردنشو میخوردم ک صدای نفساش درومده بود کم کم خابوندمش رو تخت و خوابیدم روش و داشتم لاله گوششو میخوردم ک گف بسه ارمین باید برم حالمو خراب نکن گفتم بابا بخواب فعلا زوده میری خرابش نکن تازه داریم حال میکنیم ک بعد رفتم سمت سینه هاش میمالوندم از رو لباس خاستم درش بیارم نزاشت گف باید برم الان وقت نمیشه گفتم سارا لج نکن دگ مگ چقد طول میکشه؟ گف قرار نبود سکس کنیم من اماده نیستم گفتم امادگی نمیخاد ک مگه چقد قراره طول بکشه.. ک اخر ب زور سینه هاشو دراوردم افتادم ب جونش داشتم میخوردم ک اونم حال میکرد بعد پاشدم تیشرتمو دراوردم کیرم داشت شلوارمو پاره میکرد گفتم درش میاری برام؟ گف ن دگ سکس نه واسه ی روز دگ الان دیرمه.. گفتم ای بابا میخای تو کف بزاری؟ الان من اینو ک شده مث تیرآهن چیکارش کنم؟ گف دگ ب من چه میخاستی زودتر بیای دوما اصن قرار نبود سکس کنیم..
گفتم من این چیزا حالیم نیس تو 2 شماره شلوار و شورتمو دراوردم با ی کیر شق شده ک داشت میترکید وایسادم جلوش اونم رو تخت نشسته بود ک گفتم یکم بخورش گفت نه گفتم ای بابا گاییدی منو هرچی میگم میگی نه درار لباستو بکنمت بریم نیم ساعته دارم ور میرم باهات گفت نمیشه گفتم نمیشه نداریم باید بکنمت ک افتادم رو ساپورتش ک زیرشم شورت نداشت ب زور درش اوردم دوباره افتادم روش شروع کردم لباش و لاله گوشش و گردنشو میخوردم و همزمان دستمو گذاشتم رو کوسش و شروع کردم مالیدن ک اهو اوهش بلند شد گف خدا لعنتت کنه ارمین دارم میمیرم گفتم تقصیر خودته حتما باید حشریت کنم تا بدی؟ گف خفه شو بکن توش مردم.. کیرمو گذاشتم لبه کسش یکم بالاپایین کردم یهو کردم تو تا خایه نفسش داشت بند میومد گف خدا لعنتت کنه خیلی حیوونی گفتم حرف نزن شروع کردم تلمبه زدن یه 2 دقیقه ک تلمبه زدم لعنتی خیلی گشاد بود اصن نمیچسبید بخواب ب پهلو بعد از پشت ک چسبیدم بهش یکم مالیدم ب سوراخ کونش سرشو گذاشتم یذره دادم تو ک خودشو داد جلو گف چی میکنی از کون نمیدم گفتم بایا اروم میکنم توش معلومه ک زیادم تنگ نیس گف نه نمیشه گفتم خب همون بخواب بکنمت بریم گمشیم ک برگشت دوباره کردم تو کسش ی 10 دقیقه ای تلمبه میزدم ک سرعتمو بردم بالا تند تند میکردمش ک اونم ارضا شد خودمم آبم اومد
همزمان کشیدم بیرون ریختم رو کسش همرو.. ک بعدش گفت خوب بود ولی دگ نمیام پیشت منو اذیت کردی.. گفتم اذیت چیه خب منم نیاز داشتم به سکس گفت خب حالا چون دوست دارم باز میام پیشت ولی کسی دگ بود اسمشم نمیاوردم.. از اتاق ک اومدیم بیرون بهنام میخندید گف مث اینکه زیاد حرف زدید چشات قرمز شده خخخخخ ک منم با ماشین بهنام سارا رو بردم برسونم و اون 2تا ام تنها موندن.. بعد ازینک پیادش کردم دگ ندیدمش.. خطشو عوض کرد هرچقدم ب سارا گفتم بده خط جدیدشو نداد.. ولی خودمم خیلی حال نکردم چون واقعا اندام بدی داشت فقط حشر ک میزنه بالا یادش میوفتم پسرا میدونن چی میگم خخخ
ممنون ک خوندید نظر هم بدید مرسی
پایان
نوشته: گاگول قزوینی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید