داستان

سلام
داستان اولم پارک جنگلی بود این یک داستان دیگه از سکس با دوست پسرم رضاست
عید همین امسال بود که با رضا قرار گذاشتیم بریم باغ یکی از دوستاش ظهر راه افتادیم و ساعت چهار این طورا رسیدیم وسط راه رضا یه قرص خورد که پرسیدم چیه گفت سرش درد میکنه برای اون خورده وقتی وارد باغ شدیم یه اتاقک کوچیک ته باغ بود که وقتی واردش شدیم با اینکه کوچیک بود و خیلی ساده اما زیبا بود یه ذره میوه خریده بودیم که خوردیم بعد رضا یدفعه منو خوابوند کف اتاق و دراز کشید روم لبامو خورد بعد سرشو برد کنار گوشم و کنار گوشم گفت اون قرصی که تو راه خورده تاخیری بوده اخه زود ارضا میشه منم یکم غرغر کردم بعد مانتومو دراورد تاب و سوتینمم دراورد سینه هامو شروع کرد خوردن بعد شلوار و شورتمو دراورد شروع کرد کسمو مالیدن بعد خودش لخت شد و کیرشو که شق شق بود مالید به کسم بعد از چن دقیقه که کسمو حسابی خورد منو برگردوند منم از تو کیفم بهش کرم دادم که مالید به سوراخ کونم و یه ذره هم مالید به کیرش و شروع کرد مالیدن کیرش لای کونم منم اه و ناله میکردم دراز کشید پشتم و کنار گوشم قربون صدقم میرفت بعد کیرشو با دستش گرفت و گذاشت داخل سوراخ کونم یه اخخخ گفتم و بعد فشار داد تا اخر تو قبلا خیلی باهم سکس از پشت داشتیم بخاطر همین زیاد دردم نمیومد شروع کرد تلمبه زدن تند تند تلمبه میزد تو کونم چن دقیقه از سکسمون گذشته بود ولی هنوز ارضا نشده بود اخه رضا همیشه یکی دو دقیقه ای ارضا میشد اما ایندفعه سوراخ کونم بی حس شد بود داشتم اذیت میشدم اما هنوز داشت محکم و تند تند تلمبه میزد خودمو زیرش تکون دادم کیرش از کونم دراومد سرمو برگردوندم به ارضا گفتم بسه دارم اذیت میشم که دراز کشید پشتم و قربون صدقم رفت و راضیم کرد که کارشو تموم کنه بعد بهم گفت حالت داگی کونمو براش قمبل کنم منم همین کارو کردم و باز یه ذره کرم مالید به کونم و کیرشو فشار داد تو کونم شروع تلمبه زدن کنار باسنمو محکم با دست گرفته بود و تلمبه میزد و بعضی وقتا محکم با دست میزد رو کونم حدود ده دقیقه بود که داشت تلمبه میزد تو کونم که با دست کونمو بیشتر از هم باز کرد و محکم تلمبه میزد جوری که بیضه هاش میخورد به کسم بعد از چن تا تلمبه محکم فشار داد تو کونم و ابشو ریخت تو کونم و کیرشو دراورد و بغل هم دراز کشیدیم که کونم داشت میسوخت که لبامو خورد و با انگشت کوسمو مالید تا ارضا شدم و بهش گفتم دیگه قرص نخور من اذیت میشم که قول داد نخوره دیگه بعد لباسامونو پوشیدیم و رفتیم به سمت خونه و منو رسوند و خودشم رفت خونشون.
من و رضا چند روزی هست که باهم عقد کردیم و قراره بعد محرم و صفر عروسی کنیم….پایان

🌐بزرگترین کانال داستان سکسی

✔️ داستان سکسی


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *