این داستان تقدیم به شما

سلام . لادن هستم

دو هفته پیش مهمونی دعوت شدم سمت کردان با دوستم و دوست پسرش. رفتیم یک ویلای کوچیکی اونورا. تو راه اینها کلی منو مسخره کردن که هیچ پسری با من دوست نمی شه و من هم می گفتم خودم با کسی دوست نمی شم و خلاصه بهم گیر دادن که تو لزی و این حرفا. وقتی رسیدیم تو ویلا یک کم بزن و برقص کردیم و قلیون و کمی مشروب این حرفااا بعد اومدیم تو حیاط نشستیم با 6-7 تا از بچه ها که من نمی شناختم و حرف زدیم.
 
ی دختر تنهای دیگه هم بود که بعدا فهمیدم اسمش مهتا بود. ناز و لوند و از من بلندتر. یک پیرهن بلند چاک دار پوشیده بود با پاشنه بلند ( من پیرهنم تا زانو بود و تنگ) دوباره سر شوخی در مورد من باز شد و دوستم یهو گفت بابا این دوستِ لز من رو ول کنید. همین که اینو گفت یهو مهتا یک جور خاصی من رو نگاه کرد. یک کم بعد که پاشدیم رفتیم تو چراغ ها خاموش بود و همه می رقصیدن . من ایستاده بودم کنار دیوار که یکدفعه حس کردم یکی با ناخونش می کشه به پهلوم . برگشتم دیدم مهتاس که اومده کنارم. دستشو میکشید به دستم . من آروم خودمو تکون دادم که بفهمه حواسم هست که یکدفه در گوشم گفت: راست میگن تو لزی؟ نمی دونم چی شد یهو و بدون اینکه به چیزی فکر کنم گفتم آره تو چی. جوابمو نداد و آروم دستمو کشید برد از پله ها بالا تو یک اتاق. یک پسر داشت اونجا یک چیزی می کشید. مهتا بهش گفت پاشو برو بیرون و اونهم لبخندی زد و رفت.
 
مهتا رو چسبوندم به دیوار. سرشو گذاشت کنار گوشم و گفت خیلی وقت نداریم زود باش خوشگل خانم و دستمو آورد بالا گذاشت رو سینش. از لحنش خوشم اومد سینشو مالیدم و اونم شروع کرد خوردن لب من. زبونشو تا ته می کرد تو دهنم و می کشید به زبونم . بعد رفت عقبتر زیپ کنار لباسشو باز کرد و در آورد. بعد کامل لخت شد و اومد جلو. آروم بند لباسمو باز کرد. شروع کرد به درآوردن لباسم و با آرامش لختم کرد و نشست رو زانوهاش و شروع کرد به خوردن کسم. اینقدر با دقت و قشنگ همه جارو می خورد که من حسابی دیوونه شده بودم و صدای آه آه کردنمو با دستام کنترل می کردم بعد پاشد و منو برد خوابوند رو مبل و خودش خم شد روم. سینش جلوی دهنم بود . اون سینه منو می خورد و من سینه اونو. بعد آروم حرکت انگشتاشو تو کسم حس کردم.

 
داشت دیوونم می کرد 4 تا انگشتی کرده بود تو کسم . حسابی خیس بودم . بعد اومد کسش رو گرفت جلوی دهنم حسابی براش خوردم زبونم میرفت تو کسش و در می اومد و اون آآآآه می کشید . حسابی براش خوردم بعد کسش رو گذاشت رو کسم و شروع کرد به مالیدن. کسهای خیسمون شلپ شلپ مالیده می شد به همو اینقدر ادامه داد تا هردو ارگاسم شدیم . من مبل رو چنگ می زدم و آه می کشیدم اونم آخراش که کنترلشو از دست داده بود موهامو می کشید. خیلی خیس بودم. خیلی شده بودم. اونم دیوونه شده بود و آه می کشید و افتاد روم . بهم گفت تو اسمت چیه؟ گفتم لادن. بهم گفت خیلی کسی لادن جونم من مهتام و دوباره لب همو خوردیم . پاشدیم خودمونو مرتب کردیم لباس پوشیدیم رفتیم پایین اما هرکی دیدمون یک لبخندی زد و من فهمیدم تقریبا همه می دونن مهتا لزبینه. پایین که رفتیم من یک کم پیش دوستام وایسادم بعد هرچی دنبال مهتا گشتم نبود . شمارشو گرفتم بهش پیغام دادم کوشی؟ جواب داد بهت پی ام میدم عزیزم و هنوز نداده. بچه ها میگن اهل موندن با کسی نیست.
 
 
نوشته: لادن

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *