این داستان تقدیم به شما

با لحن آمرانه وخشن گفت که لبه های کوس تو برام باز کن!

وقتی انگشتام و بردم رو کوسم دیدم کلی خیس شده منم همون کارو کردم که ازم خواسته بود.
کوس خیس و صورتیمو براش باز کردم..میتونستم هوا رو حس کنم که داره میره توش.
اون ور تخت ایستاده بود و فقط نگام میکرد.تو این میدون جنگ اون فقط یه اسم داشت و اونم ” ارباب” بود.
به من گفت که تا ارضا شدنت باید کوس تو بمالی برام.اگه دختر خوبی بودی و کار تو خوب انجام دادی شاید کوس داغ تو با کیرم بکنم.
با فکرش هم لرزیدم و تقریبا خودمو خیس کردم.من دوس دارم که کنترلم در دستانش باشه.فک کنم ما دقیقا برای هم ساخته شدیم.ما خیلی این بازی رو انجام دادیم و هر دفعه شجاع تر و حریص تر بیشتر ادامه میدیم.
با دست چپم لبه های کوسمو از هم دیگه باز کردم و چوچولم معلوم شد،چشمام رو بستم و با دوتا انگشت راستم چوچولمو فشار دادم به سمت داخل، تند تند چوچولمو میمالیدم و باهاش بازی میکردم.
 
یه چیز داغی رو روی پاهام حس کردم.ارباب میخواست که حواسمو پرت کنه،نمیخواست که کاری که ازم خواسته بود و با موفقیت انجام بدم،میخواست تنبیه ام کنه.من از تنبیه شدن لذت میبرم ولی الان تنها چیزی که میتونم بهش فکر کنم کیر بزرگ و سفتش جلو صورتمه و این که چقدر دلم میخواد این کیر جرررم بده.
نزدیک بود که آبم بیاد و کوسم داشت تیر میکشید و میلرزید،فقط ارباب و میخواستم،که منو دوس داشته باشه و دستشو بکنه تو کوسم.
آره عزیزم خودتو ارضا کن!!!
خارش داخل کوسم تبدیل شده بود به توده ای از احساس و حشر و توهمه جای بدنم داشت میترکید،کامل داشتم حس میکردم که عرق از سراسر بدنم سرازیر میشد.
با صدای خشنش داشت دستور میداد بهم: زود باش بمااال کوس تو…
و من دستورشو اطاعت میکردم،تمام بدنم داشت میلرزید،دوباره بدنم تیرکشید یه چیز داغی رو روی نوک سینه هام حس کردم و دوباره به ارگاسم رسیدم و دستامو انداختم و خودمو بغل کردم.
چوچولم داغ داغ بود و یه چیزی رو روش حس کردم نگاه کردم دیدم صورتش رو کوسمه
“دختر خیلی خوبی بودی و منم باید مزت میکردم،خیلی خیس و شیرینی”
کوس مو مثل یه گربه که شیر میخوره میلیسید، کم بود که دوباره ارضا شم یهو وایستاد.
گفت میخوای کیرمو بکنم تو ؟
” آره لطفا اربااااب ”
 
با دستاش داشت نوک سینه هامو میمالید و فشار میداد میتونستم سر کیر شو حس کنم که روی لبه های کوسم مالیده میشه…کیرشو سر داد به طرف لمبرهای کونم و داشت لای کونم میمالید و دور سوراخ کونم فشارش میداد.
یه نیشگون محکم از سینه چپم گرفت و درست وقتی که داشت سینه راستمو فشار میداد،کیرشو محکم کرد تو کوسم،همزمان داشت چوچول مو میمالید و تند تند تلمبه میزد به کوسم.
عرق سردی روی سینه قرمزم بود که به سمت شکمم و چوچولم سرازیر میشدن و رفته رفته سردتر میشدن.خیلی فشار رووم بود نمیتونستم تحمل کنم روش چنگ کشیدم که از روم پاشه.
ولی ارباب فقط محکم تر منو به سمت تخت فشار داد.یه دستش روی گلوم بود،هرچقدر بیشتر تکون میخوردم محکم تر گلومو فشار میداد.دیگه نمیتونستم نفس بکشم و کم کم داشتم به ارگاسم میرسیدم.
کیرش با هر ضربه محکم تا ته میرفت توی کوسم دیگه کم بود ارضا شم همه جای بدنم میلرزید و تیر میکشید ولی منو محکم هل داد اون ور.همون لحظه فشار روم کم شد و ولم کرد و دیگه سینه هامو چنگ نمیزد.
همه ی کیرشو از توم درآورد. میدونست که کم مونده بود ارضا شم. و عمدا این کارو کرد. منو تا مرز ارضا شدن برد و نذاشت ارضا شم!
“کیرمو بخورش”

 
فوری برگشتم و دهنم رو گذاشتم روی سر بزرگ کیرش و شروع کردم به ساک زدن. اگه اوق بزنم خیلی شدید تنبیهم میکنه. به خاطر همین آروم ساک میزدم. آروم آروم سانت به سانتشو میکردم تو دهنم. انگشتاشو برده بود لای موهام و داشت سرم رو روی کیرش هدایت میکرد.
“آه‌ه‌ه آره خیلی خوبه” هرچی تندتر میخوردم اونم نفساش سنگین تر میشد. اون تو سکس یه پارتنر عالی ایه، میتونه چندین بار بدون اینکه آبش بیاد ارضا شه.
“چهار دست و پا بمون”
کیرشو ول کردم و برگشتم طرفش. دستش رو کشید روی کمر لختم و با نوک بی حس ممه هام بازی کرد. میتونستم کیرش رو که داشت میمالید روی کسم حس کنم. انقدر دلم میخواست منو بکنه که خودم عمدا رفتم عقب تا کیرش بره توم. ولی سعی کردم زیاد تابلو نکنم این کارو.
“آآه‌ه‌ه‌‌ه!!” آخ مثل اینکه قراره رد یه دست روی لپ کونم بمونه!
“تو دختر بدی هستی! دوباره تنبیهت کنم یا نه؟!
“نه ارباب، لطفا!”

 
انگشتاشو کرد توی کسم و بعد درآورد و کردشون توی سوراخ کونم‌ فوری جای خالی انگشتاش توی کسم رو با دست دیگش پر کرد. خیلی خیس شده بودم و بدجور دلم میخواست ارضا شم‌ میخواستم انقدر منو بکنه تا آبم بریزه روی اون کیر داغش.
یه چیز داغ ریخت روی جفت لپای کونم و بعد یه چیز سفت رو لای کسم حس کردم. روی لبای کسم مالیده شد و بعدش رفت توم. بازم قطره های داغ داشت میریخت روی باسنم که یهو..
یه سیلی دیگه زد روی لپ کونم! همه جای بدنم عرق کرده بود. یکی از دستاشو گذاشت روی چوچولم. دیگه نمیتونستم تشخیص بدم اون پایین چه اتفاقی داره میوفته.
فکر کنم داشت کیرش رو میکرد توی کونم و کل دستش رو کرده بود توی کسم. خیلی دردم گرفته بود. سعی کردم روی نفس کشیدنم تمرکز کنم و خودمو گم نکنم‌. هنوز دلم میخواست ارضا شم ولی دردی که میکشیدم این اجازرو بهم نمیداد. دیگه میخواستم فرار کنم.
“عزیزم میخوام صداتو بشنوم. میخوام صدای دردتو بشنوم.”
انگار تک تک سوراخ هام با اون پر شده بود. دستاش و کیرش با هم داشتن منو پاره میکردن. داشتم دیگه از درد میمردم. ولی چون دستش روی چوچولم بود، نمیتونستم مرز بین درد و لذت رو تشخیص بدم.
داشتم تو انواع احساسات غرق میشدم و اون داشت همه ی اون احساسات رک کنترل میکرد. یهو دستش رو تا ته فرو کرد توم! از شدت درد داد زدم! بعد دستشو در آورد. با هر باری که کیرش رو میکرد تو سوراخ کونم، دستش رو هم میکرد توی کسم. “آره داریم به اون جایی که میخواستم میرسیم. خیلی خوب داری پیش میری.”
نمیدونستم “اونجا” که میگفت منظورش کجا بود ولی دیگه مطمئن نبودم که میخوام برم اونجا یا نه! تا حالا در این حد خشن سکس نکرده بودیم. به خودم میگفتم یکم دیگه تحمل کن. فقط یه ذره دیگه. خیلی داشت غیر قابل تحمل میشد. همه ماهیچه هام سفت شده بودن‌. انگار بدنم داشت داغون میشد.
 
بعد یهو اومد. موج لذت. هیچ کنترلی روش نداشتم. طوری ارضا شدم که کل بدنم به لرزه دراومد. انگار میخواستم غش کنم. همه ی آبم ریخت روی دستاش. تا به حال اینطوری ارضا نشده بودم.
“آه خدا! عزیزم تو خیلی خوشگلی!”
برای بار آخر با یه ناله کیرش رو کرد توم و افتاد روی کمرم.
بعد آروم کیرشو از توم کشید بیرون.
من دراز کشیدم روی تخت و اون اومد عرق بدنم و کسم و کونم و تمیز کرد. بعد کنارم دراز کشید و بغلم کرد.
و گفت :
“بچه ها کی میان خونه عزیزم؟”

 
 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *