این داستان تقدیم به شما

واقعیت خیلی دوست داشتم کون بدم .
 
یه بار رفته بودم یک پارکی که میگفتن توش گی ها زیادن ، اولش گفتم چرت میگن و حالا شاید یکی دو نفر گی تو اون پارک دیدن و خیال میکنن توش گی زیاده ولی یکبار که دیگه حسابي کونم شق کرده بود و ميخواستم يکي منو بکنه رفتم اونجا که از این بابت خیلی خوش شانس بودم و دقیق سری اول يه يارو اومد بقلم و سر صحبت رو باز کرد و گفت براي چي اومدي اینجا ؟ منم که روم نمیشد بگم برای چی اومدم ، گفتم براي اينکه هوا بخورم !
گفت تو اين روزها اگه آدم ديگه هوا هم نخوره که ديگه اعصاب آدم متشنج ميشه و از اين حرف ها بعد يه راست رفت سر اصل مطلب ، لعنتي خيلي حرفه اي بود گفت گي اي ؟خب من واقعيت براي کون دادن رفته بودم و اگه ميگفتم نه يه سکس خوب رو از دست ميدادم و اگه ميگفتم آره و ياروگي نبود الکی آبروي خودمو برده بودم واسه همين بعد از يه ذره مکث گفتم شما چطور ؟ گفت آره ، خيلي خوشحال شدم که اون روز قراره کون بدم ،گفت استيلت چيه ؟ گفتم بات هستم و فقط ميدم ، که به همين راحتي مخمو زد که منو بکنه و منم تو تمام مسير تو کونم عروسي بود که واي کيرش رو ميکنه تو کونم و هي منو بالا و پايين ميکنه که چه حالي ميده واسه همين تو تمام مسير سر از پا نميشناختم که منو زودتر ببره مکان و بکنتم

 
 
خلاصه منو با خودش برد مکان و خيلي خوب هم منو کرد ، کيرش خيلي گنده و عالي بود و اولش که داشت ميکرد توم تا وسط هاي اينکه تو کونم کيرش رو کامل بکنه خيلي درد داشت که يه فشار زورکي داد که ديگه واقعاً خيلي درد داشت اما بعدش که ديگه تا ته کرد توم و بالا پايينم ميکرد ديگه حس خيلي خوبي داشتم ،از فرداش توخواب خودمو باهاش تجسم ميکردم که داره منو ميکنه و بعدش تعداد تقريباً زيادي هم با هم سکس کرديم و بعضي وقت ها از دانشگاه يه راست ميرفتم سر قرار تا بعدش باهم بريم سکس کنيم انصافاً انقدر خوب ميکرد که من بعد از سکس وقتي داشتم ميومدم خونه ديگه هيچ حسي نداشتم حتي تا يکي دو روز و يه بار که قرارشد فرداش منو بکنه و بهم زنگ زد بهش گفتم فعلاً به سکس هيچ حسي ندارم اما بعد از دو روز دوباره حس سکس و کون دادن بهش ميومد سراغم و تو خواب ميديدم که دستاش رو دورم گرفته و منو داره ميکنه …

 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *