این داستان تقدیم به شما

رو تختمون دراز کشیده بود و کتاب می‌خوند، رفتم خودمو تو بغلش جا کردم پرسیدم: کجاشی؟! با صدایی که فقط خودم و خودش می‌شنیدم شروع کرد به خوندن و با دست آزادش موهامو نوازش می‌کرد و کم کم داشت خوابم می‌گرفت اما نمی‌خواستم این‌طوری بخوابم، از همون صبح که سرکار رفته بود دلم می‌خواستش، جا به جا شدم و کتابو گرفتم از دستش و دوباره آهسته رفتم تو بغلش و شروع کردم به بوسیدنش و دیگه تنها صدایی که شنیده می‌شد صدای نفس‌هامون بود که به آرومی با هم مخلوط می‌شدن و انگار که صدای نفس کشیدن یه نفر بود، کلید برق بالا سرم بود، دست دراز کردم که خاموشش کنم تا نور ملایم و زیبای ماه تنها روشنایی باشه که باهاش بتونم ببینمش، بدنامون به هم پیچ و تاب می‌خوردن و انگار اونا هم می‌خواستن مثل نفس‌هامون یکی بشن…

سرمو بردم نزدیک گوشش و با صدایی که دو رگه شده بود زمزمه‌وار گفتم: دوستت دارم، تنها چیزی که الان و برای همیشه می‌خوام تویی، و بعد یه بوسه‌ی ریز به گوشش زدم و زبونمو روی لاله‌ش بازی دادم،
می‌دونستم حس کردن نفس‌های داغم کنار گوشش دیوونه‌ش می‌کنه و با مکیدن و بوسیدن و بوئیدن گردنش ضربه آخر هم برای دیوونه کردنش زدم، بالاخره صداش در اومد، آه های خفیفی که نشونه‌ی لذت بردنش بود و منو مصمم‌تر می‌کرد که کارمو ادامه بدم، یه کم بعد سرمو آوردم بالا و با چشمای خمار نگاهش کردم، فهمید چی می‌خوام، جاهامون برعکس شد حالا من خوابیده بودم و اون روبروی من بود و داشت با زبونش با لبم بازی می‌کرد و همزمان دستش رو رون پام بود و من غرق لذت شده بودم، چون هر زنی می‌دونه دستی که روی رونشه خیلی اونجا نمی‌مونه! حدسم درست بود، حالا داشت کسمو از رو شُرت می‌مالید و منم داشتم تلاش می‌کردم دستمو به کیرش برسونم و موفق شدم، کاملاً راست شده بود و تو دلم ذوق می‌کردم که هنوز کاری نکرده این‌طوری برام راست می‌شه و تحریک می‌شه، انگار وقتی می‌فهمیدم عشقم داره از من لذت می‌بره خودم بیشتر لذت می‌بردم.
کم کم ذهنم از فکر داشت خالی می‌شد، دستام شل شد و دیگه نتونستم کیرشو بمالم، چون هم گردن و گوشمو می‌خورد هم سینه‌هامو می‌مالید، پیرهنِ کوتاهِ قرمزی که تنم بود و بعد سوتین مشکیمو در آورد و سرشو برد وسط سینه‌هام و نفس عمیق کشید و گفت: چه بوی خوبی می‌دی، حالا تنها پوششم شُرتم بود
 
 
جوابشو با لبخند و نوازش کمرش دادم و فکر کردم که چون قبلش حموم بودم بوی شامپو و لوسین بدن می‌دم که می‌دونم خیلی دوست داره
سینه‌هامو با ولع می‌خورد و با زبون با نوکش بازی می‌کرد، دیگه تحمل نداشتم و کمبود یه چیزی تو کسم احساس می‌شد، برای آروم کردنش خودم دست بردم سمتش و می‌مالیدم، این حرکتمو که فهمید جووونی گفت و ادامه داد: ببین کی بی‌طاقت شده
صدام کشیده و پر از شهوت شده بود و با همون صدا جواب دادم: من همیشه برای تو بی‌طاقتم
با این حرفم شُرتمو پایین کشید و دستشو روی دستم گذاشت و خودم دستمو برداشتم که بتونه بدون مانع کسمو بماله
-اوووم این خانوم بی‌طاقت ما که خیسم شده
+اگه تو یه کم پایین‌تر بری خیس‌ترش می‌کنی!
چَشمی گفت و آروم آروم پایین می‌رفت، همزمان منم تی‌شرتشو در آوردم و اون بین راه شکممو بوس‌ می‌کرد تا بالاخره به غذای اصلی رسید!
با دوتا دستش لای کسمو باز کرد و زبونشو از پایین تا بالا می‌کشید و روی سوراخم تکونش می‌داد و یه کم بعد دوتا انگشتشو برد داخل و بالای کسمو همزمان می‌خورد و منم با یه دستم ملافه‌ی تخت رو چنگ می‌زدم و دست دیگه‌م لا به لای موهاش بود که به سرش فشار می‌دادم و وسط آه و ناله هام اسمشو با صدای حشریم تکرار می‌کردم و گاهی از لذت زیاد پشت سر هم می‌گفتم: عاشقتم عاشقتم عااااشقتمممم تا بالاخره بدنم لرزید و یه ارضای پر لذت رو تجربه کردم، بعد از چندثانیه نفس نفس زدنام که تموم شد دیدم کنارم خوابیده و می‌دونستم منتظر چیه، شلوارشو خودش در آورده بود و فقط شُرت تنش بود، فکر کنم حالا که یه کم، فقط یه کم از شهوتم کم شده بود شیطنتم گل کرده بود برای همین شُرتشو در نیاوردم و از رو همون کیرشو می‌مالیدم و می‌خوردم و زبون می‌زدم
-این کرم ریختناتو تلافی می‌کنماااا
جواب دادم: جوووون تو فقط تلافی کن و آروم آروم حین گفتن این حرف شُرتشو در می‌آوردم و خودم بدتر وسوسه می‌شدم برای جا دادن همه‌ی کیرش تو دهنم
 
کامل که در آوردم کیرشو گرفتم تو دستم و براش جق می‌زدم و زبونمو رو تخماش می‌کشیدم و می‌کردمشون تو دهنم و سریع در می‌آوردم و بعد زبونمو تو همون حالت از پایین تا سر کیرش کشیدم، سرش خیلی نرمه و همیشه به این قسمت که می‌رسه دلم می‌خواد سر کیرشو بوس کنم و این‌کارم کردم و بعد از اون بوسه کل کیرشو کردم تو دهنم که با این‌کارم آهی کشید و من دوباره لذت بردم از لذت بردنش و با عشق و لذت و ولع بیشتری کیرشو می‌خوردم و اول آروم بعد تند تند براش ساک می‌زدم
یه کم بعد خودش گفت بیا بالا عزیزم و به حرفش گوش دادم
داشتم می‌مردم برای این‌که کسم با اون کیر پر شه و برای همین تا رفتم بالا نشستم رو شکمش و وقتی کیرشو با دستم گرفتم یه کم بلند شدم تا بتونم کیرشو ببرم تو کسم
وقتی کسم با کیرش پر شد چشمامو بستم و دستامو گذاشتم رو سینش و اونم مچ دستای منو گرفت و آروم خودمونو تکون می‌دادیم و وقتی خم شدم تا ازش لب بگیرم ملایم کونمو مالید و بعد دوتا چک پشت سر هم زد که باعث شد آخی بگم و بیشتر لذت ببره از این پوزیشن که می‌دونستم دوست داره
می‌خواستم تا آبش نیومده پوزیشن مورد علاقه‌ی منم بریم، از روش بلند شدم و کنارش دراز کشیدم و گفتم بیا روم، فهمید چی‌ می‌خوام، همیشه می‌فهمه چی می‌خوام!
با دستش روی پام بهم فهموند که پاهامو باز کنم و کردم، روبروم بود و داشتیم لب بازی می‌کردیم و همزمان کیرشو می‌مالید و می‌کوبید به کسم

 
می‌دونست با این‌کار چقدر حشری‌تر می‌شم و دیگه نمی‌تونم تحمل کنم که کیرش بره تو کسم، احتمالا این همون تلافیش بود که گفته بود
می‌خواستم صدامو ساختگی گریه‌ای کنم ولی نتونستم، بازم شهوت توش موج می‌زد و همون‌طوری گفتم: بکن توووش دیگه می‌خوااااام
-چی عزیزم؟
+کیرتوووو
-کیر من که اینجاست (باز به کسم کوبید و مالوندنش)
+نه می‌خوام بکنی توش (جمله‌م بین آه و ناله‌هام گم شده بود)
-تو چی؟
+دهنت سرویس تو کسم دیییگه می‌خوام انقدر محکم و تا ته بکنی که نفسم بند بیاد، بدوووو
یه کمی سر کیرشو کرد تو که باز گفتم: تا تهههههه
بعد خودمو کشیدم سمتش که کیرش بیشتر بره تو و این سری خودشم همراهیم کرد
به مرور زمان تلمبه‌های آرومش تند شد و داشتم لذت می‌بردم
دستام دو طرفم ول بود که با دستاش گرفتشون و این پوزیشن بیشتر اونی شد که ‌می‌خواستم و چاره‌ای نبود به جز این‌که دوباره ارضا شم!

 
بعد از من، اونم کیرشو در آورد و گذاشت وسط سینه‌هام و تلمبه می‌زد، می‌دونستم نزدیکه آبش بیاد و ارضا شدن تو این حالت رو دوست داره
آبش پر فشار اومد و لای سینه‌هام خالی شد و حتی تا زیر گردنم ریخت، انگشتمو کشیدم زیر گردنم و کردم تو دهنم و نگاش کردم
-نکنننن، حداقل بذار دو دقیقه استراحت کنم دیوث!
شیطون گفتم: من‌که کاری نکردممم بیا استراحت کن خب
بعد از کنار تخت دستمال برداشتم و سینه و گردنمو پاک کردم و اشاره کردم بیاد بغلم، سرشو تو آغوشم گرفته بودم که گرفت بالا و نگام کرد،
تو نگاهش انگار یه سیاره‌ی سبزِ زیبا بود، مردِ چشم سبزِ مهربونِ من
بعد چشماشو بست و تو بغلم آروم گرفت
موهاشو نوازش می‌کردم و از آرامشی که تو نفس کشیدن‌هاش پیدا بود منم غرق آرامش شدم و آرزو کردم این آرامش همیشه و همیشه برای خودم باشه..
 
 
نوشته: راز

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *