این داستان تقدیم به شما
اسمم محسن هست 34 سالمه و متاهلم زنم سحر از همه نظر عالیه هم خوشگله و همیشه خوش پوش و اندامشم که فوق العاده هست 30 سالشه و ورزشکاره فدش 170 هست و کمر و کون و سینه هاش حرف نداره پوستش سفید و خلاصه بقول معروف یه هلوی شیرین هست . ماجرائی که میخام بگم اصلش برمیگرده به دو سال پیش که سحر از وجود خون در مدفعوش بهم گفت هردو هم ترسیده بودیم هم ناراحت بودیم اینم بگم که منو سحر هیچوقت از کون سکس نداشتیم با اینکه سحر زن داغ و سکسی هست ولی به دلیل کوچیک بودن سوراخ کونش که واقعا خیلی تنگ به نظر میاد خودمم نخواستم اذیت بشه ولی همیشه برای تحریک کردنش تو سکس حسابی سوراخ کونشو براش لیس میزنم اونم واقعا لذت میبره شاید فقط نیم ساعت اول سکسمون مشغول لیسیدن و خوردن کس و کونش هستم قربونش برم چه کس و کونی هم داره .
خلاصه برای رفع این مشکل سحر به دکتر زنان رفتیم اونم یکمی معاینه کرد و دستوارت غذائی داد و پماد این حرفها که خب برای یه مدتی خوب بود چند ماهی راحت بود ولی مجددا شروع شد و بازم مراجعه کردیم به همون خانم دکتر که ما رو به یه پزشک دیگه ارجاع داد گفت از دست من کاری بر نمیاد این دکتر جراح عمومی هست و تخصص داره در این زمینه . خب از اینکه دکتر مرد بود زیاد راضی نبودیم ولی چاره ای هم نداشتیم با سحر صحبت کردم که نگران نباشه . به مطب دکتر رفتیم در اولین برخورد که دیدمش یه چیزی تو نگاهش دیدم نمیدونم چه حسی بود ولی یه چیزی بود کاری به فامیلی دکتر ندارم از مشخصه هاش این بود یه مرد میان سال بود با قدی بلند و چهارشونه بیشتر تیپش به ورزشکارا میخورد تا دکتر یا مثل هنر پیشه ها بود مدرکشو از امریکا گرفته بود خیلی مهربون و معاشرتی بود و از همون جلسه اول با طرز حرف زدنش ادم احساس ارامش میکرد مخصوصا برای سحر خلاصه کل ماجرا رو گفتیم و دارو ها رو دید یه سری داروی دیگه داد و گفت که باید مجدد بعد از مصرف داروها مراجعه کنیم دوره دارو ها دو هفته بود و این دو هفته هم تموم شد و رفتیم پیشش این بار هم دکتر که اسمش و میزارم فرهاد کلی با منو و سحر حرف زد چون بیمار اخرش بودیم خیلی وقت گذاشت برامون اخرش به سحر گفت دخترم بیا رو تخت تا معاینه کنم
سحر اولش ترسیده بود یا ناراحت بود و مردد که اجازه بده یا نه فرهادم گفت عزیزم دکتر به همه محرمه اگر از نزدیک مماینه نکنم راه درمان سختتر میشه خیلی ها هستند که مثل شما از این بیماری رنج میبرن زن و مرد هم نداره منم دست سحر رو گرفتم گفتم اشکال نداره عزیزم سحر با یه دلخوری و ناراحتی بلند شد رفت رو تخت دراز کشید فرهاد گفت عزیزم ببخشید ولی باید شلوارتو درش بیاری تا من بتونم محل رو ببینم یه دستکش دستش کرد سحرم روش نمیشد به من نگاه کنه ولی بلاجبار شلوراشو باز کرد و فرهاد به من گفت محسن جان میشه بیائی شلورا خانمتو درش بیاری وای حس خیلی عجیبی بود اینکه یه مردی از ادم بخواد که رنشو جلوش لخت کنی ولی از دستور فرهاد اطاعت کردم بلند شدم رفتم کنار سحر بیچاره روشو کرده بود سمت دیوار مانتوشو دادم بالا عجب هیکلی زیر مانتوش بود برچستگی کونش همینطوری ادمو مست میکرد چه برسه دیدن کون لختش ولی به خودم دلداری دادم که فرهاد یه دکتره و از این کونها زیاد دیده با این فکر دیگه معطل نکردم کنار شلورا سحر و گرفتم کشیدم پایین وای اون کون بی نظیر که فقط خودم دیده بودم الان جلوی چشم فرهاد بود فرهادم داشت در یه پمادی رو باز میکرد دست گذاشت رو کون سحر لمبراشو کمی مالید و فشارشون داد مثل چنگ زدن گفت دخترم باسنت خیلی سفته ورزش میکنی سحر گفت بله فرهاد گفت عزیزم شاید در حین معاینه کمی اذیت بشی ولی یه پماد میزنم که درد کمتری داشته باشی اونم چیزی نگفت منم کنار فرهاد ایستاده بودم نظاره گر بودم که فرهاد داره با کون زنم ور میره یکمی لای باسنشو از هم باز کرد و گفت وای گفتم چی شده دکتر گفت فکرشو میکردم که باید اینفدر خروجی مقعد تنگ باشه راستم میگفت من هیچوقت نشده بود انگشتمو تو کونش کنم یه سوراخ خوشگل و صورتی لای یه کون خوشگلتر کیر من که داشت شق میشد مال فرهادو نمیدونم شاید اونم شق کرده بود فرهاد با دست چپش و انگشتهای قوی که داشت با انگشت وسطی و انگشت شصتش لای کون سحر رو از هم باز کرده بود با این دستش یه مقدار از اون پماد خالی کرد لای کون زنم بدون حرفی داشت کارشو میکرد شروع کرد با انگشت دست راستش مالیدن کردم در سوراخ کون سحر منم از دیدن این صحنه واقعا دیگه راست کرده بودم به سحر گفت عزیزم باید تحمل کنی میدونم شاید درد داشته باشه ولی باید معاینه کامل باشه برای همین مجبورم انگشتمو فرو کونم تو گفت تحمل کن انگشتشو که کلفت هم بود کرد تو کون سحر و سحر هم یه جیغ کوچیکی زد داشت با دستاش تخت رو چنگ میزد دلم براش میسوخت فرهاد انگشتش تا نصف تو کونش بود دراورد یه مقدار دیگه پماد ریخت رو سوراخش دوباره انگشتشو فرو کرد اینبار تا بیخ کرده بود تو کونش به سحر گفت تحمل کن عزیزم اونم که راهی نداشت جز تحمل کردن
نمیدونم داشت چکار میکرد ولی معلوم بود داره انگشتوشو تو کونش میچرخونه سحر هم زیر دستش معلوم بود حالش خرابه ولی چیزی نمیگفت فرهاد یه دو سه دقیقه همونطوری داشت جلوم کون زنمو انگشت میکرد هی درش میاورد و میکرد تو به من گفت تا حالا از پشت سکس نداشتین گفتم نه هیچ وقت گفت خب بهتره که اینکارو انجام بدین ببین مقعد سحر خانم به چند دلیل خیلی تنگ بسته شده و باید کمی بازتر بشه تا راحتتر عمل دفع انجام بشه گفتم خب سحر همیشه اذیت میشد منم نمیخواستم اذیتش کنم فرهاد گفت خب شاید مثل الان باید از روان کننده استفاده میکردن اینطوری هم دردش کمتر میشه هم راحتتر دخول انجام میشه همینطوری داشت مثل تلمبه زدن تو کون سحر انگشت میکرد فرهاد یه نگاهی به کیرم کرد گفت درش بیار گفتم چیرو خندید و گفت کیرتو در بیار منم کیرمو دراوردم فرهاد با دست چپش کیرمو گرفت یکمی مالید گفت محسن جان ناراحت نشی عزیزم ولی با این کیر شما محاله که بتونی تا نصف هم بکنی تو این سوراخ تنگ اخه کیر من شق شده اش هم 13 سانت به زور میشد خیلی بهم بر خورد فرهاد گفت نه عزیزم ناراحت نشو برای سکس از جلو خوبه و مشکلی پیش نمیاد ولی برای درمان تنگی سوراخ کون سحر نیاز به چیز بزرگتر هست !
به سحر گفت حالت خوبه عزیزم سحر گفت بله خوبم گفت درد نداری گفت نه خیلی دردش کمه فرهاد انگشت وسطی و رو هم با انگشت اولش کرد تو کون سحر سحر چیزی نگفت از لای رونهاش خط کسش هم کمی پیدا بود سحر انگار دیگه داشت لذت هم میبرد چون خیلی راحت بود فرهاد گفت سحر جان خوبی عزیزم اونم گفت اره خوبم فرهاد که انگار داشت به هدفش میرسید رو به سحر گفت عزیزم اگر میخواهی زودتر خوب بشی باید از عقب سکس داشته باشی فرهاد خیلی زیرکانه از زیر هم داشت با کس سحر ور میرفت سحر گفت اوکی باشه فرهاد که دیگه اوکی سحر رو گرفته بود همونطور که داشت کون سحر رو بازتر میکرد هی تو کونش تلمبه میزد دکمه شلوارشو باز کرد جلوی من کیرشو دراورد وای چی میدیدم یه کیر که راحت 20 سانت بود کلفت و خیلی خوشگل مثل کیر خارجیها بود به من گفت محسن جان توکه با اون کیرت نمیتونی سحر رو بکنی اجازه بده من کمکتون کنم تا سریعتر ماهیچه های دور مقعد رو براش شلتر کنم نگران نباش هیچ مشکلی برای سحر پیش نمیاد
منکه هنگ کرده بودم فرهاد کیرشو با همون پماده چربش کرد به سحر گفت عزیزم چاره ای نیست باید تحمل کنی کمر سحر رو گرفت بلندش کرد گفت مدل سگی بشینه خودش شلوار سحر رو تا زانو کشید پایین سحر که نمیدونست قضیه چیه یه لحظه چشمش به کیر فرهاد افتاد فرهاد پرید رو تخت کیرشو با سوراخ کون سحر تنظیم کرد و کیرشو حول داد تو کونش سحر یه چیغی کشید فرهاد هی میگفت چیزی نیست تحمل کن تحمل کن سحر اشکش دراومده بود منم همونطوری خشکم زده بود فرهاد کیرشو تا ته کرده بود تو کون سحر سحر از درد کونش گریه میکرد فرهاد به من گفت نترس چیزیش نیست باید این کار انجام بشه باید کونش باز بشه توهم که نمیتونی چیزی نداشتم بگم دیگه بقول معروف کار از کار گذشته بود فرهاد هم اروم اروم کیرشو عقب جلو میکرد خیلی زود باورم نمیشد ولی سحر هم دیگه راحت تحملش کرد همونطوری فرهاد هی ریتم تلمبه زدنشو بیشتر میکرد دیگه سحر هم داشت اخ و اوخ میکرد فرهاد رو به من کرد و خندید داشت تلمبه میزد بهم گفت دیدی محسن جان کیرم تو دستم بود منم داشتم جغ میزدم و میدیدم زنم داره جلوم کون میده کونی که من هیچ وقت انگشتش هم نکرده بودم یه حالت مسخ شده داشتم فرهاد کون سحر رو میگائید و سحر زیرش ناله میکرد میگفت جون جون اخ اوخ اه وای فرهاد شاید 10-15 دقیقه داشت تلمبه میزد که سحر شروع به داد زدن کرد هی میگفت وای کونم جون بکن بکن اخ جوووننننن بکننننننن وای بکن یه دادی زد تنش لرزید فرهادم محکمتر میکردش انگار سحر یه زن پورن استار بود که بارها و بارها کون داده باشه باورم نمیشد که سحر که نمیزاشت دست به کونش بزنم الان به این کیر کلفت کون داده باشه سحر ارضا شده بود ولی هنوز فرهاد داشت میگائیدش سحر گفت بزار دراز بکشم فرهادم گفت بخواب عزیزم همونطوری با سحر خوابید روش هنوز داشت تلمبه میزد که جون جون میکرد سحر هم زیر فرهاد کونشو داده بود بالاتر هی کونشو تکون میداد میگفت وای جون بکن بکن بکن فرهاد یه ناله ای زد دوتا محکم فرو کرد تو کونش سریع کیرشو کشید بیرون ابش پرتاب شد رو کمر و کون سحر نفس نفس میزد صورتش خیس عرق شده بود
یه کشیده زد در کون سحر گفت خوب بود سحر جون سحر هم برگشت طرفش دستش رو کونش بود گفت واقعا عالی بود فکرشو نمیکردم بتونم کون بدم فرهاد گفت میتونی عزیزم چرا نتونی اگه بخواهی زوتر خوب بشی باید یه روز درمیون از کون بکنمت و خندید سحر گفت محسن تو اجازه میدی عزیزم ؟دیدم سحر که خیلی لذت برده از این سکس منم که در طی سکسشون دوبار ارضا شده بودم گفتم باشه عزیزم تو اذیت نشی عیبی نداره برای سلامتیت هم مفیده خب سحر دستشو اورد کیرمو گرفت کشید سمت خودش رفتم جلو کیرمو کرد دهنش و برام ساک زد فرهادم رفت دستشوئی اومد بعدش سحر رفت خودشو تمیز کنه فرهاد بهم گفت محسن جان میدونم شاید از دستم دلخوری ولی واقعا برای خانمهائی که اینقدر تنگ هستند و سوراخ کونشون عضله قوی داره فقط با سکس میشه این فشار رو از روی مقعد برداشت گفتم من فقط میترسم کونش خیلی شل بشه اخه کیر شما خیلی کلفت و بزرگه نمیشه من خودم بکنم فرهاد خندید و گفت عزیزم نترس شل نمیشه سحر جان ورزشکاره بعد گفت خب توهم بکن اگر میتونی ؟این حرفش یه جور طعنه و متلک بود همین موقع سحر هم از دستشوئی اومد و خودشو مرتب کرده بود فرهاد رو به سحر کرد و گفت اذیت که نشدی عزیزم ؟سحرم لبخندی از رضایت زد و گفت نه فرهاد گفت سحر جان اگر محسن تونست از کون بکندت که بهش بده ولی با سایزی که محسن جان داره اونطوری که باید کونت باز نمیشه باید خودم برات بازش کنم سحر هم خندید گفت باشه مشکلی نیست
دست منو گرفت فشار داد بهم لبخندی ازم تشکر کرد اون شب هم بهم حسابی حال داد . این شد که پای دکتر به خونه ما باز شد و سحر حسابی با فرهاد سکس میکرد که دیگه بعد از چند جلسه سحر و من و فرهاد دیگه کامل لخت میشدیم و سکس میکردیم فرهاد هم کون سحرو میگائید هم کسشو میکرد لامصب فرهاد اینقدر تو سکس خوب بود که سحر معتادش شده بود هر هفته یه سکس سه نفری توپ داشتیم و کون سحر همچنان تنگ بود ولی نه به اون تنگی قبل از سکسش با فرهاد الان دو ساله که داریم با فرهاد سکس ام اف ام میکنیم حتی شده بارها فرهاد ابشو تو کس سحر هم ریخته و چون خودش دکتره میدونه چکار کنه که سحر و باردار نکنه تو این دوسال هر مدلی که فکرشو بکنین منو فرهاد سحر و کردیم سحر هم واقعا راضیه و خیلی خیلی رو فرم اومده …
نوشته: کریم آق منگول
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید