این داستان تقدیم به شما

من ایرج هستم حدود سی سال پیش میشه یاکمی بیشتری یا کمتر اون زمان من ده سالم بود یه روز تابستون توی محل سر ظهر با یه توپ داشتیم بازی میکردیم که توپ افتاد خونه همسایه بچه ها گفتند الان وقت خوابه مزاحم میشم بریم خونه عصر بیایم بازی کنیم دوباره همه قبول کردیم و رفتیم ولی من از خواب بعد ناهار همیشه بدم می آمد خونه نرفتم و تازه بچه ها رفته بودند که اکبر پسر بزرگ همسایه ما که توپ خونشون افتاده بود در رو باز کرد و گفت این توپ شماست گفتم آره گفت بیا ببرش رفتم توی خونه که توپ رو بیارم در رو بست و منو توی خونه گیر انداخت و با زور منو برد سمت زیرزمین و انباری خونشون بالاخره راضیم کرد که شوارمو در بیارم اکبر اون زمان جوان بیست دو یا بیشتر میشدکیرش بزرگ بود منم فقط دودول داشتم در برابر کیر اون .
 
با مالش دودولم که حس خوبی بمن می‌داد راضی شدم کون بدم ولی با اون کیر گنده مگه میشد بکنه توش خودم هم باورم نمیشد که منو بتونه بکنه یعنی بکنه توش.
منو وادار کرد که کونمو سمتش قمبل کنم اونم با یه تف وکمی روغن زیتون به در کونمو زد و تا به خودم اومدم  تا دسته جاکرده بود.
درد داشتم ولی حال عجیبی داشت خیلی حال کردم بعد از اینکه حسابی تلمبه زدن منو خوابند روی زمین به پهلو و از پشت پاهامو داد سمت شکمم کونم زده بود بیرون و قمبل حسابی کرده بودم با یه حرکت سریع کرد تو و تلمبه زدن حالا بزن و کی نزن که حسابی منم حال کردم آبش که آمده تا اون وقت ندیده بودم برام تعجب آور بود که یه چیزی از کیرش مثل شیره سفید رنگ داره میاد بیرون با تعجب نگاه میکردم اونجا بود که گفت اینو بریزه اگر توی کوس پچه میشه تازه متوجه شدم که منم از کجا و بابا با مامان چطوری بچه دار میشوند.

 
از اون وقت به بعد تا جایی که میشد بیدار میمونم ولی خودمو بخواب میزدم تا کوس دادن مامان به بابا رو ببینم که شاید بیست بار بیشتر دیدم و حال کردن مامان و بابا رو با کون دادن نسیبم شد.
این داستان واقعی و حقیقت داره من بعد اون کون دادن بیشتر صد مرتبه به اکبر کون دادم و پول گرفتم ازش
امید وارم لذت برده باشید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *