این داستان تقدیم به شما

اسم من بهنام هست و داستان از اون جایی شروع میشه که من از کلاس سوم توسط یکی از پسر های همسایمون تموم قضیه سکس رو فهمیدم و از بچگی پسر حشری ای بار اومدم من یک دختر دایی دارم و یک دختر عمو که عاشق دخترم داییمم اما از دختر عموم خیلی خوشم نمیاد.

اسم دختر عموی من دریاست و اون موقع ۱۵ سالش بود و من از بچگی تو کف دیدن کسش بودم خیلی چاق یا لاغر نیست اما خیلی زود سینه و کون در آورد و من هم از بچگی سعی میکردم که این قضیه سکس رو ازش پنهان کنم تا اینکه ۱۵ سالش شد و خیلی دختر ساده ای بود بنده خدا 🙂
 
یک روز که داشتم تو خونه ی مادربزرگم با تبلتم بازی میکردم اومد پیشم و گفت:((سینه هامو نگا کن داره در میاد)) والا منم مونده بودم چی بگم گفتم:((اره دیگه تو سن رشدی)) بعد گفت:((دست بزن ببین)) اقا ما هم که از خدا میخواستیم دستمو مالیدم به سینه های تازه در اومدش بعد بهش نگاه کردم دیدم داره حالت چشماش عوض میشه منم گفتم:((اره جالب بود)) و سریع خارج شدم بعدا هی خودمو لعنت فرستادم که این چه کاری بود خوب اون که داشت حال میکرد تو هم داشتی حال میکردی چرا رفتی؟
بعدا گذشت خونه ی مادربزرگمو خراب کردن جاش یه آپارتمان ساختن که مادر بزرگم طبقه ی اول ساکن بودن و اونا طبقه چهارم هر از چند گاهی میرفتیم خونشون که میدیدمش با هم حرف می زدیم بعد یه روز کتاب سال هشتم رو اوردم و از قصد صفحه ای که توش رحم رو نشون میده رو شروع کردم به خوندن اینم که فضول اومد و پرسید این چیه گفتم بزرگ تر که شدی بهت میگم گفت مگه چقدر با بزرگ تری از من؟ من گفتم خوب میخوای بدونی؟ گفتش اره من گفتم اگه بهت بگم نباید به کسی بگی ها گفت باشه منم که از خدام بود نشستم از کیر تا پیاز سکسو براش تعریف کردم بعد بهش گفتم ولی قول دادی به کسی نگی گفت باشه بعد ها رازیش کردم که وقتی که خونشون خالی بود از خونه مامان بزرگم بریم خونشون که اون کسشو نشون بده منم کیرمو بعد رفتیم بالا و گفت اول تو بکش منم که انتقدر تو مدرسه کشیده بودم پایین(اصولا هر کی تو مدرسه کونش میخاره رو میفرستن جای من یکم با هم شیطونی کنیم 🙂
 
 
بعد اومد جلو گفت چه باحال گفتم بهش میخوای دست بزنی گفت میتونم؟ گفتم چرا که نه شروع کرد به دست مالی منم که از خدام بود بعد یک ربع که احساس کردم آبم داره میاد گفتم حالا نوبت توه اونم که اگه الان بهش میگفتم بده میداد کشید پایین گفتم میشه منم دست بزنم گفت بزنم منم که اولین بار بود جایی به غیر از گوشیم کس میدیم همه جاشو وارسی کردم و تازه اونوقت بود فهمیدم که کس دوتا سوراخ داره بعد یهو ساعتو دیدم پشمام ریخت اگه یکم دیر تر میرفتیم پایین مطمئنا بابام و عموم کونمون میزاشتن پس سریع جمع کردیم اومدیم پایین.
وفعه های بعدز که همو میدیدیم به بهانه ی بازی با تبلت میرفتیم تو اتاق و برای هم میمالیدیم و گاهی هم از رو شلوار کیرمو میمالیدم به کسش و از اون جایی که من درو قفل میکردم خانواده داشت کم کم مشکوک میشد و من هر دفعه به یک روشی این ها رو قانع میکردم

 
یک روز که مادر بزرگم داشت خونشون رو تمیز میکرد من داشتم اون جا پی اس فور بازی میکردم گفت بهنام جان بی زحمت برو بالا همه این جا کار دارن دختر عموتم ببر منم که از خدام بود خیلی خودمو ناراحت جلوه دادم گفتم ای بابا داشتیم بازی میکردیم ها و درحالی که سر از پا نمی شناختم رفتم بالا و حسابی برای هم مالیدیم داشتم جمع میکردم که یکم ww2 بزنم یهو گفت بهنام گفتم چیه؟ گفت بیا سکس کنیم … یعنی من داشتم میمردم انتقدر که قلبم تند میزد با خودم گفتم اگه الان خیلی زود موافقت کنم ممکنه پشیمون شه یکم منت بکشه راحت دیگه شاید پردشم زدم گفتم نه میخوام بازی کنم گفت بیا دیگه فقط یه بار گفتم باش رفتیم تو اتاقش گفت لباساتو در بیار گفتم باشه یکم ذوق نشون دادم که نباید میدادم اونم لباساشو در آورد من رفتم رو تخت گفتم بیا گفت باشه اومد و شروع کرد به ساک زدن یه ۳ ۴ دقیقه ساک زد حس کردم ابم داره میاد گفتم بسه گفت باشه گفت نوبت توه منم که که میشه گفت از ۹ سالگی پورن هابو گاییده بودم ۲ بار ارضاش کردم انقدر داغ شده بود که میشد باهاش املت درست کرد :))

 
 
بعد بلند شد گفت بهنام بسه دیگه بکن تو گفتم کجا گفت کسم گفتم نه احمق پردت پاره میشه من یکی دیگرو دوست دارم یکم ناراحت شد ولی گفت عیب نداره گفتم چی چی رو عیب نداره مگه تو مشخص میکنی عیب داره یا نه گفت قول میدم که هیچ وجه به کسی نگم به شوهرم میگم  که وسط خود ارضایی پاره شده گفتم باش اصلا میدونی چقدر درد داره گفت به تو چه مگه تو میخوای تحمل کنی گفتم باش پس مم اروم میکنم گفت باشه منم میدونستم اگه اروم بکنم توش دردش بیشتره واسه همین گفتم ببخشید دهنشو گرفتم یک هو کردم تو اصلا نمیدونی چه حسی داشت وسط بهشت بودم گرمای لذت بخشی دور کیرمو احاته کرده بود ولی ناراحتم بودم که دهنشو گرفته بودم احساس کردم که دارم بهش تجاوز میکنم بعد چند دقیقه دستمو برداشتم گفت عقب جلو کن دیگه /: پشمام ریخت نه اخی نه اوخی نه فهشی فقط اینکه چرا عقب جلو نمیکنی منم گفتم باش اروم اروم عقب جلو کردم یه اخ اوخی میکردم که اگه کسشو هم نمیکردم آبم میومد
 
بعد سرعتمو بیشتر کردم تا اینکه صدای جیر جیر تخت در اومد هنوز ۵ دقیقه نشده بود که احساس کردم داره میاد گفتم داره میاد چیکار کنم گفت بریز تو منم که اصلا تو یه دنیای دیگه بودم تا ته فشار دادم تو کسش هر چی داشتم ریختم توش گفت اخ سوختم و افتادم روش یه سه چهار دقیقه همین جوری بودم که بهش گفتم میخوای چیکار کنی حالا گفت از دوستام تو مدرسه میگیرم !
پرسیدم مگه جنده خونس مدرستون گفت تو فک کن هست بعد صدای ایفون اومد چه به موقع اگه یکم زود تر میومد اصلا حاضر نبودم از توش در بیارم سریع جمع و جور کردیم نشستیم به بازی که عموم اومد گفت چه خبر خوش گذشت؟گفتم بعله عمو شمام بیاین بازی گفت نه بیا وسایلاتو جمع کن بابات اومده ببرت و رفت دستشویی منم گفتم باشه جمع کردم برم بهش گفتم قرص رو بگیری ها گفت باشه برای اولین بار یه لب ۱۰ ثانیه ای ازش گرفتم و اومدم بیرون

 
 
ما بازم سکس داشتیم اگه میخواستین بشنوین بگین
نوشته: لاکی  بهنام

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *