این داستان تقدیم به شما
تاکسی تلفنی بالا شهر کار میکردم شیفت شب ساعت دو و نیم بود اومدم بیرون یه سیگار بکشم دیدم یه ماشین جلو اژانس زد ترمز یه دختر و پسر ازش پیاده شدن خداحافظی کردن رفتن داخل برا گرفتن ماشین ، از قضا نوبت خودم بود صدام زد منشی رفتم رسیدو گرفتم سوارشون کردم ، بس که هوا سرد بود و تو عالم خودم بودم خیلی به قیافاشون توجه نکردم ، دختره نشست عقب پسره اومد جلو نشست ، تعجب کردم راه افتادم یه اهنگ آرمین گذاشته بودم پسره هی میزد از اول پخش بشه کاریش نداشتم ، دختره زودتر پیاده شد دروباز کرد ولی موقع پیاده شدن زد رو شونم یه چشم و ابرو تو اینه برام اومد و رفت ، پیش خودم گفتم دس خوش چه حالی پخش کرد خوشگله …
هیچی راه افتادم دیدم هی پسره زیر چشمی نگاه میکنه دستش یواش میزنه به دستم رو خودم نیاوردم نامرد یه مسیر که مستقیم میشد رفتو از کوچه پس کوچه برد منم چه میدونستم خونش کجاست فقط میگفت و میرفتم رسیدیم بالاخره کرایه رو حساب کردم،موقع پیاده شدن دیدم تکون نمیخوره نگاش کردم لباش قنچه کرد گفت بوسم کن ، تازه صورتش درست دیدم یه سرمه کشیده بود دور چشماش و ظریف مریف و قشنگ بود.
دلم سوخت براش لبشو نه ولی صورتشو بوسیدم …از حرفای که میزدن تو ماشین که حتی برا صبحونشونم میخواستن دور همی برن تو یه هتل خوب و جایی که پیادشون کردم فهمیدم مایه دارم هستن، هیچی درو خودم باز کردم گفتم برو دیگه گفت بیا تا بالا ،میترسم! گفتم نه دیگه شر نشو ، یه کیف کوچیک داشت انداخت رو کولش انگار اینا که قهر میکنن خیلی دخترونه رفت سمت در اپارتمانش کلید انداخت رو در اصلی و نگاه به من میکرد دیوث، گفتم هرچی بادا باد شاید پولی توش باشه شیشه ماشینو دادم بالا خاموش کردم درو قفل کردم رفتم سمتش خندید درو که باز کرد بهش گفتم خب چیزی به من میرسه یا نه ؟ گفت خودم … گفتم نه خودت که هیچی اگه برنامه ای باشه چی گیر من میاد گفت هرچی تو بخوای.
رفتیم بالا خونش عین باشگاه بدنسازی بود ولی نمیدونم کی ازین دستگاه ها استفاده میکرد خودش هیکل ضعیفی داشت، گفتم من عجله دارم سه سوت رفت تو اتاق اومد بیرون دیدم لخته منم فقط شلوارمو دراوردم یه تیکه از سالنش فقط فرش بود خوابوندمش همونجا خیلی سفید بود عین دخترا هم اهو اوه میکرد اولشم گفت بذار بخورم ولی گفتم دیرمه نمیشه دفعه بعد ، یه ده دقیقه ای کردمش ابمم ریختم داخلش نمیذاشت بلند شم میگفت بذار تو بغلت باشم چقدر تنها بخوابم شبا اینجا ،اون کاملا احساسی شده بود من خندم گرفته بود گفتم حالا یه شوهر خوبی برات پیدا میکنم میگفت نه کی بهتر از تو … گفتم برو بابا حتما هرکی میارتت خونه دلت میخواد شوهرت بشه قسم خورد گفت تا دیدمت به دختره گفتم ازت خوشم اومده و این حرفا ، بعد تازه فهمیدم اشاره دختره واسه چی بود ، سرتون درد نیارم ول کن نبود کیری که تا بیخ تو کونش کرده بودم نمیدونم با چه رغبتی ولی تا ته کرد تو دهنش و چند دقیقه خورد
کار که تموم شد شلوارو پوشیدم دیدم یه گیتار ته اتاقی که درش باز بود گذاشته رفتم ورش داشتم اوردم بیرون گفتم گیتار میزنی گفت نه تزینیه بلد نیستم گفتم خب من ببرم یاد بگیرم گفت برا خودت اقا منم عین بز که بهش تیتاپ میدن خوشحال شدم ، گیتارو بدون کیف و تشکیلات اوردم بیرون دم در وایسادم کفشم بپوشم یواش گفت شمارت … منم خندیدم گفتم تو اسم من پرسیدی که حالا میخوای شمارم بگیری؟ دوباره پوزشو کرد تو هم منم یه شماره و اسم الکی بهش دادم که بعد شر نشه زود خدافظی کردم اومدم ، بعد ازاون ندیدمش دیگه ولی بعد مدتی از منشی شنیدم یکی زنگ میزده که میگفته کد 113 اگه میشه برام بفرستین… کد منو رو رسیدی که موقع پیاده میشن باید امضا کنن دیده بود..اقا بازم مجبور شدیم بکنیمش …
بازم داستان از تاکسی تلفنی دارم که بعد حوصلم شه براتون میگم.
نوشته: اقای با شخصیت
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید