این داستان تقدیم به شما

سلام من رضا هستم ۲۷ سال دارم از تهران میخوام داستان سکسم با همسر رفیقم رو تعریف کنم…
***
یک از دوستای خوبم‌ ی  بار بهم گفت که میخواد بیاد و توی محلمون زندگی کنه و منم که از قبل عاشق خانم خوشکلش شده بودم فکری به سرم زد. راستی خانمش خیلی خوشکل بود سینه ۷۵ قد ۱۷۰ سفید بود خلاصه بدجور سکسی از اونجا که بنده یک خونه کاملا خالی دارم گفتم که بیاد و توی خونه من سکونت پیدا کنه خلاصه اومد و با زحمت زیاد باراشو خالی کردیم تو حین خالی کردن بارها من سعی میکردم وسایل رو به زنش بدم تا هم دید بزنم هم وقت دادن وسایل دستش رو لمس کنم و این منو دیونه کرده وقتی لمسش میکردم واکنشی نشون نمیداد من به بهونه های مختلفی دوستم‌ رو میفرستادم بیرون که وسیله بخره و مثلا من تو خونه کمک خانمش بکنم اونم میرفت وقتی خونه خالی شد رفتم طرفش و به بهونه کمک کردن بهش نزدیک شدم
 
اون یخورده شوکه شد آخه من دقیقا پشتش ایستادم جوری که از پشت بهش چسبیدم اون تکون نخورد و به کارش ادامه داد منم باهاش حرف میزدم که خوش اومدین و این حرفا اونم ساکت بود رفیقم اومد و من دیگه از اونجا رفتم کله شب تو فکرش بودم و نقشه میچیدم که چطوری بکنمش خلاصه اون روز فهمیدم که دوستم رفته بود بیرون و تا شب هم نمیاد و از اونجا که رفیقم بهم اعتماد داشت و خانمش منو میشناخت گفتم وقتشه برم خونشون و به بهونه دیدن دوستم سر بزنم درو زدم خانمش درو باز کرد و گفت که حسین نیستش و منم اومدم تو و شروع کردیم احوال پرسی و اون برام آب آورد نگاه کردم دیدم کلی از وسایل مونده گفتم چرا وسایلتون رو نچیدین اونم گله کرد که حسین تو کار خونه کمکش نمیکنه و کلی شکایتش رو پیش من کرد

 
منم با حرف زدن کم کم بهش نزدیک شدم دستشو گرفتم گفتم من اینجام و نگران چیزی نباش هرچی میخوای به من بگو همینجوری که حرف میزدم دستم رو حلقه کردم دور گردنش و روی پیشونیش بوسیدمش دیدم چیزی نگفت جرعتم زیاد شد و محکمتر تو بغلم گرفتم دیدم نفس نفس میزنه فهمیدم که حشرش زده بالا دستمو گذاشتم روی گردنش آروم لبام رو گذاشتم رو گردنش صدای نفسام دیونش میکرد کیرم داش میترکید اونم شول کرد دستم رفت روی سینه هاش آه و اوهش در اومد گردنش رو خوردم کاملا تو بغلم افتاد لباساش رو در آوردم رفتم رو سینهاش رو خوردم جفتمون گرم شده بودیم لباش رو خوردم دست گذاشتم رو کثش هیچی نمیگفت کیرم رو در آوردم و گذاشتم روی لباش فشار دادم اونم خوردش حال عجیبی بود شهوت کله وجودم رو گرفته بود واااای دهنش گرم بود اوووف محکم ساک میزد درش آوردم چرخوندمش حالت سگی کونشو خوردم عجب تمیز بود گذاشتم در کونش و فشار دادم جیغ کوچکی زد و ساکت شد
 
باهام همکاری میکرد کون تنگ و داغی داشت عقب جلو میکردم دیگه چیزی نمیفهمیدم فقط میخواستم شهوتم خالی بشه محکم میزدم که گفت بزارش جلو منم از همون حالت از کونش در آوردم گذاشتم توی کثش اووووف خیلی حال عجیبی بود محکم تلمبه زدم اونم آه و اوه میکردم سر کیرم درد شهوتناکی داشت میخواد بپاشه آبمو منم محکم ریختم توی کثش حس میکردم چطوری آبم خالی میشد اونم تو این اواسط دوبار ارضا شده بود بیحال افتادیم روی همدیگه و کمی استراحت کردیم بعدش دیگه سکس نداشتیم ….
 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *