این داستان تقدیم به شما
سلام اسم من اشکانه 16 سالمه اهل کرج هستیم در اصل شیرازیم هستیم ولی توی کرج زندگی میکنیم. موضوع من از اونجا شروع که به بدن مامانم خیلی علاقه پیدا کرده بودم شاید باورتون نشه ولی من از 10 سالگی فیلم سکسی دیدم چون ماهواره داشتیم کانال xxx منم هروقت بقیه از خونه میرفتن بیرون سریع میزدم این شبکه .دقیق که بخوام بهتون بگم از 2 سال پیش به سکس با مامانم فکر میکردم من مامانمو لخت زیاد میدیم خب چون طبیعیه هر دومون توی یه خونه زندگیم من همیشه عادت دارم آروم یهو برم توی خونه بگم پخخخخ تا بقیه بترسن خیلی حال میده اولین بار که خیلی ازش خوشم اومد موقعی بود که آروم رفتم گفتم پخ بعد دیدم مامانم فقط یه سوتین داشت و کاملا لخت بود!!بعد تا منو دید ترسید وسریع رفت توی اتاقش موقعی که رفت کونشو دیدم خیلی بزرگ و سفید بود راستی اصلشو ندادم مامانم اسمش مژگانه 38 سالشه اگه درست گفته باشم کارمند شرکت دارو سازیه قدش 170 بیشتر نیست ولی سینش 85، باسنشم واقعا خیلی بزرگه پوستش بین سفید و برنزه یه ولی باسنش خیلی سفیده چون ارثیه کل خانواده مادریم همه شون کون گنده و سفیدن خب حالا این اتفاقی رو که هفته پیش افتاد براتون بگم.
من چهار شنبه بود من کلا کلم از ظهر که اومدم تا فردا صبح تو گوشی بود مامانم دیونه شد بسکه بهم گفت چیکار داری میکنی تو اون گوشی یا چشمات نابود شدن منم چون آخر نتم بود نشستم بودم فقط دانلود میکردم بعش مامانم اومد مودمو گرفت برد من رفتم ازش پسش بگیرم نمیداد که نمیداد منم یه بدی دارم زود جوش میارم سریع اومدم مودمو ازش بگیر مامانم افتاد رو زمین مودمم توی دستاش بود بخدا یه زوری داشت تاحالا ندیده بودم منم رفتم از پشتش که بگیرمش چند ثانیه طول کشید که تااعصاب اومد سرجاش دیدم که دقیقا روش کونشم محکم دارم فشار میدم که مودمو بگیر دستمم روی باسن سمت چپش بود بعد دیدم انگار پشت مانتوشم پاره شده دقیقا بالای باسنش که دستم بود بلند شدم آروم شدم وقتی دیدمش موهاش توی صورتش بودخیلی حالتش سکسی بود یهو حال و هوام عوض شد مودمم دستش موند منم بیخیالش شدم و رفتم تا فردا تو فکر اون صحنه بودم بعدش رفتم ازش عذرخواهی کردم و مودمو گرفتم بابامم چون 2روز شیفت بود نبود خونه وقتی مودمو وصل کردم دوباره رفتم توی سایت xxx بعد چند ساعت مامانم دوباره گفت داری توی اون گوشی چیکار میکنی منم بخاطر دیروز اومدم اذیتش کنم گفتم دارم پورن (چون خودتون بهتر میدونین که چه فکری میکنن همه مادرا) میبینم که یهو پرید وسط اتاق که گوشیو بگیره دیدم فقط یه حوله سفید دورش بود مثل اینکه از حموم میومد بعد دوباره با تمام زورش میخواست گوشی رو از دستم بگیره که یهو حولش باز شد و از دورش افتاد
کل بدنشو دیدم خیلی خیلی خیلی سکسی بود سینش بزرگ تر از اونی بود توی لباس میدیم کونشم همینطور اونم اومد سریع حولشو برداره که من پریدم برش داشتم و پرتش کردم بیرون اونم یه نگاه با اعصبانیت کرد رفت برش داشت و رفت توی اتاقش من سریع درو قفل کردم هیچی بهم نگفت تا عصر که از توی اتاقم اومدم بیرون قبلش مودم و موبایلو قایم کردم دیدم مامانم داره میز ال سی دی رو تمیز میکنه و یه شالوار نازک خیلی چسبناک مشکی پوشیده که فکر کنم بهش میگن لگینگ با یه لباس مشکی زرد کشی که سینش ازش معلوم بود دقیقا مثل پورن استارا بود من شاخ در اوردم چون تاحالا اینطوری ندیده بودمش دیدم که هیچی نگفت رفتم سر یخچال که یه لیوان آب بخورم وقتی که برگشتم برم تو اتاق دیدم خم شده داره تمیز میکنه کونش زده بیرون داره شلوارش رو پاره میکنه بدجور معلوم بود شرتشم همون شرت قرمزه بود که روی طرح داشت دقیقا معلوم بود منم بدجور شهوت زد بالا با دیدن این صحنه سریع رفتم موبایلمو برداشتم که ازش عکس بگیرم یهو دیدم فلش زد و صدا داد گفت چیک من بدجور ریدم تو خودم مامانم برگشت گفت از من عکس گرفتی گفتم نه دستم خورد ، بدجور دست و پام میلرزید مامان اومد طرفم گوشیو گرفت دید موقعی که خم شد بود از کونش عکس گرفته بودم!!
بقیه فیلم و عکسارم دید و خیلی رک گفت عکس از باسن من گرفتی که باهاش چیکار کنی منم مونده بودم که چی بگم لبم میلرزید دست و پام شل شده بود که دیدم گوشی رو باخودش برد به منم گفت برو تو اتاقت رفتم همش داشتم فکر میکردم که اگه بابام موضوعو بفهمه بیچاره میشم عصر که شد مامانم صدام کرد اولش دوباره ترسیدم بعد گفتم بله گفتم بیا اینجا رفتم دیدم که تو حموم
بود دیدم لخته فقط همون شرت قرمزه با یه سوتین قرمز تنش بود گفت میتونی پشتمو برام صابون بزنی آخه دستم نمیرسه باباتم که همش نیست من فقط هرچی که میگفت میگفتم باشه که اعصبانی نشه وقتی که رفتم درو بستم نشستم شروع کردم به صابون مالیدن که مامان شروع کرد درمورد اینکه این چیزا خوب نیست و چرا نگاه میکنی منم گفتم ببخشید قول میدم دیگه تکرار نمیشه گفت فعلا به بابات چیزی نمیگم تا ببینم چی میشه تو کارتو بکن منم گفتم باشه موقع صابون زدن وقتی میمالیدم گفت برو یکم پایین ترم بمال رفتم گفت یکم دیگه پایین تر دستم دقیقا نزدیک باسنش بود به باسنش میخورد موقع مالیدن بعد که رفتم بالا تر دستم می خورد به سوتینش همش گیر میکرد مامانم گفتم میخوای بازش کن تا راحت کارتو بکنی منم گفتم نه میتونم که یهو دستشو اورد از پشت سوتین رو باز کرد بعد گفت لباستو در بیار که کفی نشی حال ندارم دوباره بشورم منم در اوردم بعد که شروع کردم به صابون مالیدن به شونش یهو سینه هاشو دیدم اصلا توی حال وهوای سکسی نبودم تا بلند شد دراز کشید روی زمین گفت بشین روم محکم تر بکش منم موندم گفتم چجوری آخه؟…
کجا بشینم خب…؟ گفت دیروز موقع دعوا چطوری نشسته بودی روم همون طوری منم نشستم روی باسنش و شروع کردم به مالیدن که دیدم کیرم داره بزرگ میشه به ضرب و زور سریع جلوشو گرفتم تا اینکه گفت بلند شو و برگشت گفت خوبه
من چشمم به سینه هاش خیره شد اونم گفت چیه میخوای از سینه هام عکس بگیری؟؟؟ منم باز ترس برم داشت و گفتم نه بخدا بعد بلند شد و گفت بلند شو منم بلند شدم گفت حالا که اینجایی توهم یه دوش بگیر منم گفتم آخه نمیشه چون دوتامون اینجاییم اونم گفت: جا کمه؟؟ گفتم نه ولی… گفت:پس زود باش 2 هفته یه که حموم نرفتی اعصاب منو خورد نکن منم گفتم باشه شلوارمو در اوردم فقط شورتم پام بود رفتم زیر دوش که دیدم مامانم داره صابون میماله کمرم بعدش نفهمیدم چی شد تا دستش بهم خورد شهوتم زد بالا هواسم نبود کیرم سیخ شد!! موقعی که برگشتم مامانم گفتم این دیگه چیه!!!! منم موندم چی بگم دیدم یهو شورتمو در اورد گفت
چیه !!چرا انقد منم دیگه مردم و گفتم نمیدونم گفت مطمءنی بخاطر اون عکسا و فیلم ها نیست…؟ دیگه هیچی نگفتم گفت برگرد دوشتو بگیر منم زیر دوش عین یه مجسمه خشکم زده بود گفت خیلی دوست داری ببینی گفتم چی گفت دوست داری منو لخت ببینی من بازم هیچی نگفتم تا بهم گفت برگرد وقتی برگشتم دیدم م لخته!!
وای یعنی باورم نمیشد که دارم چی میبینم یه زن 38 ساله جلوم لخت وایساده توی حموم! حتی شورتشم در اورده سینه های خیلی سکسی و گنده بودن مخصوصا پاهاش منم ضعفم زد قندم افتاد بهم گفت بشین وقتی نشستم اونم نشست دقیقا تونستم کسش رو ببینم شروع کرد به حرف زدن که این جور چیزا خوب نیست تو نباید خود ارضایی کنی منم مامانتم میفهمم که مشکلت چیه روت فشاره نمیخوام که اذیت بشی میخوای آموزش صحیح رو بهت یاد بدم و کمکت کنم که راحت بشی گفتم اره که بلندم کرد گفت هیچی نگو فقط هرکاری رو که میگم بکن منم سرمو تکون دادم دیدم شورتمو در اورد گفتم آخه…. گفت ساکت شو فقط هیچی نگو هر کاری که بهت میگم ا نجام بده مجبورم کرد که چشمامو ببندم بعد دیدم دستمو بلند کرد گذشت روی سینش اونیکی دستمم گذشت روی کسش و شروع کرد به مالیدن و گفت تا نگفتم چشماتو باز نمیکنی
بعدش فهمیدم که کیرم بدجور سیخ کرده بود و اونم دستشو برد سمت کیرم و گرفت توی دستش شروع کرد به جلو و عقب کردن داره میمالش بعد خیلی آروم سرشوکرد توی دهنش شروع کرد به خوردن منم صدای اهم بلند شد چشمامو که باز کردم دیدم نشسته کف حموم و خیلی با ولع داره کیرمو میخوره اصلا دستم به خودم نبود ناخداگاه دستامو بردم دور سرش و شروع کردم به جلو عقب کردن چند ثانیه گزشت دیدم که انگار مامانم بدجور داغ شده داره تند تند مثل وحشیا کیرمو میخوره بعدش یهو بلند شد توی حموم دیدم خم شده و کونش گنده سفیدشو داده بالا دقیقا سوراخ کونشو دیدم گفت تو کارتو انجام بده منم سریع گرفتم که منظورش چیه ولی خیلی بد میترسیدم آخه کی جرعت میکرد همچین کاریو با مامانش بکنه که یهو داد زد گفت زود باش!! ولی من خشکم زده بود اون یهو بلند شد و از کمر روی زمین دراز کشد منم نشوند روی خودش و با دستش کیرمو گزشت از جلو شروع کرد به مالیدن به سر کسش و
بعد گفت زود باش منم به خودم اومدم و کیرم با فشار کردم تو که یهو داد زد گفت آخخخ هههه… منم شروع کردم به کردن وای باورتون نمیشه خیلی داغ بود مثل آتیش گرم بود همینطور که ادامه میدادم مامانم دست چپمو برداشت گزشت روی سینش و شروع کرد به مالیدن متوجه شدم که بدجور داغ شده خیلی وحشی بود
همون موقع بلند شد و گفت اون برسو رو از اونجا بیار منم سریع بلند شدم برش داشتم گفت صابونو بمال دورش وقتی مالیدم مامان از پشت خم شد کونشو داد بالا و گفت بکن توی کونم منم گفت دسته برسو..؟ گفت اره دیگه زود باش فقط میفهمی..؟!!
من تا اینکارو کردم بدجور داد زد و جیغش بلند شد بعد از یکی دو دقیقه گفت خوبه کافیه حالا خودت بکن تو… منم گفتم باشه وقتی کیرمو گزشتم توی سوراخ کونش به زور رفت تو منم بد جور شل شدم اصلا پاهام حس نداشتن ولی خیلی خیلی خیلی بیشتر از کسش حال کردم یه کون گنده و سفید دقیقا گ بود دستای منم روش بود و داشتم میکردمش کم کم شروع کردم تند تند ضربه زدن و مامانم فقط داشت اه و ناله میکرد میگفت آفرین پسرم تو فقط پسر خودمی منم مال تو منم همون موقع مثل خودش شدم دیدم شهوتم خیلی زده بالا انگار اصلا دست خودم نبودم فقط داشتم میکردم که فهمیدم آبم داره میاد گفتم مامان آبم اومد مامانم گفت طوری نیست عزیزم تو فقط کارتو بکن زود باش..!
منم وقتی که آبم اومد توی کونش خالیش کردم
مامانم داد زد سوختم اههههههه…
مامان همون موقع افتاد کف حموم منم افتادم روش بعد از چند دقیقه برگشت منو بغل کرد و گفت تو فقط پسر عزیز خودمی دیکه واسه همیشه مال مامانی نمیزام زن بگیری منم گفتم باشه مامان من از این ببعد دیگه همیشه مال تویم بلند شدیم دوش گرفتیم مامان گفت تو زود تر برو منم بعدش میام من که رفتم همین طور خیس افتادم روی تخت و از شدت خستگی خوابم برد بعد از یکی دوساعت حدودا مامان با یه شرت و سوتین اومد روی تختم کنارم دراز کیشد و گفت نگران نباش موقع زایمان تو مجبور شدم رحممو بردارم منم خیالم راحت شد بعدش گفت در ضمن من امشب میخوام با پسر گلم تو یه تخت بخوابم منم گفتم باشه وقتی میخواست پتو رو بکشه سوتینشو در اورد منم محکم فشار میداد با دستاش از روی شلوار کیرمو می مالید تا من چشمامو باز کردم گفت تو فقط بخواب منم آخرش خوابیدم صبحم که بیدار شدم دیدم مامانم کنارم خوابیده منم میخواستم اذیتش کنم رفتم سر کسش وشرتشو یکم جا به جا کردم شروع کردم به لیس زدن تا با اه و ناله دوباره از خواب بیدار شد و گفت جووووونم مرسی پسرم حالا بیا بریم برات یه صبحانه خوشمزه درست کنم که منم پاشدم و رفتیم…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید