این داستان تقدیم به شما

وقتی دوازده سالم بود یه پسر سفید خوشگل با کون تپلی تقریبا نظر همه بچه بازها رو به خودم جلب میکردم هر کودوم میومدن دورو برم اولاش نمیدونستم قصدشون چیه اما رفته رفته فهمیدم که همشون توو کفه کون سفیدو تپلمن من نمیدونستم که کاره بدیه یا مثلا امکان داره ادم ابنه ای بشه فقط تنها چیزی که میدونستم این بود که ادم باید مواظب باشه تا ندزدنش خب بچه بودم!!

یواش یواش از دستمالی شدن و انگشت شدن توسط پسرهای بزرگ تر از خودم خوشم اومد بعضی هاشون سوار موتورشون منو میبردن میچرخوندن ازینکه وارد یه جمع با پسرهای بزرگتر از خودم شدم احساس بزرگی میکردم اما از تبعاتش خبر نداشتم توو محل ما یه پارک بود که زمین ورزش داشت میرفتیم فوتبال میکردیم جلوی پارک یه کابین گذاشته بودن که یه مرد چهل ساله به نام عموو محمود اونجا یخ میفروخت یه کلمن هم داشت وقتایی که تشنه میشدیم میرفتیم از عموو اب میگرفتیم یه روز گرم تابستونی وقتی بازی تموم شد همه رفتن خونه منم رفتم یه سر پیش عموو تا اب بخورم خیلی گرمم بود صورتم از گرما سرخ شده بود وقتی رسیدم پیشش هیشکی توو خیابون نبود خلوت خلوت سلام کردم گفت به به اقا محسن بیا اب بخور اب و خوردم گفتم مرسی عموو گفت چقدر سرخ شدی خیلی گرمته گفتم اره هوا اتیش میباره لامصب گفت خب برو توو کابین بغل یخ ها بشین تا خنک شی!
 
خندیدم گفتم نه مرسی میرم خونه گفت حالا برو خنک شو تا بری خونتون با خجالت رفتم توو کابین تقریبا چهار متر بود که دو مترش پره یخ بود عموو گفت همینجا وایسا تا خنک شی گفتم مرسی بعد یه دقیقه دیدم با یه تیکه یخ اومد توو گفت عموو جون بیا خنکت کنم صورتت اتیشه بعد بدون معطلی یخ رو مالید به صورتم منکه خیلی خوشم اومده بود چیزی نگفتم اونم مالید به لپمو گردن و زیر گلوم گفت خوبه عموو جون گفتم اره عموو خیلی حال میده گفت خب پیرهنتو بزن بالا تا به شکمت هم بمالم گفتم نه عموو مرسی که یهو گفت بیا بابا خجالت نکش پیرهننو داد بالا شروع کرد یخ رو مالیدن به شکمم و سینه هام گفت عمو چقدر سفیدی ها صورتت سرخه اما بدنت سفیده افتاب سیاهت میکنه ها گفتم اشکال نداره عموو بعد دستشو برد سمته کمرم که یهو از سرما پریدم جلو گفتم اخ عمو دستت خیلی یخه گفت خب باشه بزار یخو بندازم کنار با دست خالی خنکت کنم یه کم که دست کشید به کمرم یواش دستشو اورد کرد جلوی شلوار ورزشیم تخمامو یواش گرفت توو دستش گفتم ا عمو گفت نترس بابا مهم ترین قسمت بدن اینجاست اگه اینجا خنک بشه همه جات خنک میشه!!!
 
گفتم زشته اخه گفت اینجا که کسی نیست نترس از طرفی خوشم اومده بود که توو اون گرما دست خنکشو میمالید به تخمام از طرفی ترس داشتم اما لذتش بیشتر بودو چیزی نگفتم یه مقدار که مالید اومد دست زد به دودولم گفت ا ا ا ببین چه شومبول خوشگلی داره دودولمو گرفت توو دستش تا اومدم چیزی بگم گفتش که ای ناقلا دودولت داره بزرگ میشه همینجوری که میمالید داشت توضیح میداد که کیر چیه دودول چیه کلا خیلی حرف میزد اصلا صبر نمیکرد من جداب بدم مخالفت کنم یا موافقت کار خودشو میکرد فقط منم خوشم اومده بود قلقلکم میومد بعد دولا شد همون تیکه یخرو دوباره ورداشت دستشم کرد توو شلوارم اما اینبار رفت سمت کونم تا اینکارو کرد گفتم عموو زشته گفت نه بابا چه زشتی داره الان خنکت میکنم حالشو میبری بعد برو دوباره بازی کن تیکه یخ رو گذاشت روو چاک کونم هی بالا پایینش کرد گفتم عموو یخ زد کونم گفت اخ اخ باشه یخو انداخت گفت الان دیگه یخ نمیزنی دستشو برد توو کونم انگشت وسطشو گذاشت روو سوراخم شروع کرد نوازش منم قلبم داشت میومد توو دهنم از ترس و دلشوره البته یه حسی داشتم که دلم میخاست خودمو رها کنم توو دستای عموو محمود هرکاری دلش میخاد بکنه یه کم که سوراخمو مالید با دست چپش زیپه شلوارشو کشید پایین کیرشو دراورد بیرون یه کیر کلفت اما کوتاه گفت بیا عموو جون تو هم یه کم ماله منو خنک کن

 
دولا شد یخ رو داد به من منم با اکراه شروع کردم مالیدن یخ به کیر عموو کیرش که خیس شد یخو گرفت گفت خوبه حالا خالی بمال منم هیچی نمیگفتم و فقط اطاعت میکردم عموو صداش در اومده بود دهنش سمته گوشم بود توو گوشم نجوا میکرد که اره بمال محسن جون عجب کونی داری چه سفیدو نرمه بعد منو چسبوند به خودشو لبامو خورد من بدم اومد اما محکم منو بغل کرده بود یه کم بوسم کرد بعد دستاشو گذاشت روو شونه هام منو به سمت پایین فشار داد گفت بشین تا نشستم با یه دستش گردنو سرمو نگه داشت با دست دیگه کیرشو اورد جلوی دهنم گفت بمک قیافمو کشیدم توو هم که یعنی بدم میاد اما به زور کرد توو دهنم سر کیرشو گفت بمک منم یه کم مکیدم سر کیرشو اونم با دستش کیرشو عقب جلو میکرد شاید یه دقیقه هم نشد منو بلند کرد برگردوند شلوارمو کشید پایین خودش زانو زد با زبونش کونمو لیس میزدو ناله میکرد قربون صدقه کونم میرفت یه کم که خیس شد بلند شد گفت دولا شو اونم کیرشو گذاشت لای پام گفت پاتو سفت ببند …

 
کیرش خیلی داغ بود خوشم اومده بود و هیچی نمیگفتم عموو محمود هم یه چندباری خودشو عقب جلو کرد بعد ازم فاصله گرفت برگشتم دیدم کیرشو سفت گرفته داره عقب جلو میکنه بعد یهو با صدای زیاد اب شو خالی کرد روو زمین منم شلوارمو کشیدم بالا اومدم بیرون خیابون هنوز خلوت بودو هیشکی نبود اومدم برم خونه که عموو اومد گفت محسن جون به کسی چیزی نگی ها هروقت هم گرمت شد بیا خودم خنکت کنم گفتم چشمو زود رفتم خونه بعد اون جریان سه بار دیگه رفتم پیشش اما هیچکودوم لذت بار اولو نداشت از اون سالها خیلی میگذره ماهم چون مستاجر بودیم خیلی محل عوض کردیم تقریبا تا هفده سالگی هم مورد عنایت بچه بازها بودم اما وقتی فهمیدم که وجهه ادم خراب میشه دیگه خیلی مواظب بودم همیشه دوس داشتم دادن از سوراخ رو امتحان کنم اما یه بار که یه انگشتمو کردم توو کونم چنان دردی گرفت که کلا بی خیال شدم و همیشه لاپایی میدادم…
 
نوشته: محسن

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *