این داستان تقدیم به شما
سلام به دوستان.
ارمان هستم ۲۵ساله قد۱۸۰وزن ۸۵ نسبتا قیافم خوبه و کیرم خیلی معمولی ۱۴ سانت
***
داستان ازاونجایی شروع شد من توی یه شرکتی مسئول تحویل دادن اجناس ویزیت شده بودم و حساب کتاب پول و چک دستم بود و به همین واسطه هر روز سر و کارم توی بانک بود.توی این شعبه ای که من کارمو انجام میدادم خانمی کار میکرد باقد۱۷۰ و وزن تقریبا ۷۵ کیلو که هیکل خیلی خوب و پری داشت و بجزاین صورت جذاب و چشمای خماری داشت که دماغ عمل کردش اونو جذابترمیکرد.زیادتو نخش نبودم ولی حواسم بود خیلی ازهمکارهای خودشم دنبالش بودن ولی اصلا نخ نمیداد تا اینکه یه روز وقتی پول هامو دادم بریزه به حساب چون عجله داشتم و مشتری دائم شعبه بودم گفت که واریز رو انجام میده و فردا رسیدش رو بهم میده
فردا وقتی رفتم گفت پول هاتو کمتراز مقدار فیش بوده و ازم هم شماره ای نداشته باهام تماس بگیره همین موضوع شد سبب اینکه شمارمو بهش دادم بعد چندروز بهم پیام داد و بابت اونروز عذر خواهی کرد و گفت اخروقت که صندوق را جمع کرده متوجه شده که پول کم نداره ولی خجالت کشیده بهم بگه البته بعدفهمیدم اینکارو کرده بودمن بهش شماره بدم…
کم کم پیام دادن هامون زیاد شد و ازپیام های شعر به سمت پیام های عاشقونه رفت و اونجافهمیدم ازشوهرش راضی نیست و میگفت خیلی خشک و مذهبی هست واون دوست داره ازاد باشه و به همین خاطرحسابی باهام درد دل میکرد و کم کم از سکس باشوهرش میگفت که از اجباره و اصلا لذت نمیبره منم ازموقعیت استفاده میکردم و حسابی حشریش میکردم تا اینکه روز موعود رسید تولد من بود و بهم گفت میخام واست تولد بگیرم البته اینم بگم چندباری وقتی شوهرش نبود خونش رفته بودم و یخمون اب شده بود و لب و سینه هاشو خورده بودم …
خونه دوستم که خالی بود رو ردیف کردم و رفتیم اونجا اول رفت یه لباس خوشگل لختی که باخودش اورده بود پوشید و اومد پیشم نشست کیکی که واسم خریده بود رو بعدازفوت کردن شمع ها بریدم و بهم گفت میخام کادوی تولدت رو بهت بدم و لباسش رو دراورد و شرت و سوتینش هم دراورد و جلوم ایستاد،فوق العاده خوشگل بود اندامش دیگه خودمم هم طاقت نداشتم افتادم به جون سینه هاش اونقدخوردم که جیغ میزد و موهامو میکشید بعدش رفتم بین پاهاش و کسشو که تازه شیو کرده بود کردم تو دهنم خیس خیس بود ولی حالمو بدنمیکرد اونقد خوردم که دیگه نفسش نمیومد خودشو ازم جداکرد و شروع به ساک زدن کرد خوب میخورد و حسابی تحریکم میکرد دیگه طاقت نتونستم تحمل کنم و سریع بین دوتاپاهاش قرارگرفتم و پاهاشو سرشونم گذاشتم و کیرمو با یه فشار تا اخر جاکردم چنان اهی کشید که دلم سوخت هنوز چند دقیقه نگذشته بود که ارضا شد و لرزید یه کم توبغلم خودشو رهاکرد و بهم گفت دوست داره یه حال اساسی بهم بده
داگ استایل شد و گفت پوزیشن مورد علاقشه منم حسابی حشری بودم تند تند تلمبه میزدم و با انگشتم سوراخ کونشو بازمیکردم و هرازگاهی سینه هاشو تو دستم میگرفتم چند دقیقه ای توهمین حالت سکس کردیم بعدش کونش حسابی جابازکرده بوده شروع کردم به گاییدن کونش خیلی تنگ بود و فقط اخ اخ میکرد اونقدحشری بودکه درحین اینکه کونش رو میگاییدم حسابی ازکسش اب میومد بعد از ده دقیقه باچندتا تلمبه محکم و عمیق ابمو توی کونش خالی کردم و روش ولو شدم باورتون نمیشه توی این مدت دوبار دیگه ارضا شد تا عصرکه پیش هم بودیم دومرتبه دیگه سکس کردیم که اگرخوشتون اومد اونم مینویسم
نوشته: آلفرد هیچکاره
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید