این داستان تقدیم به شما

سلام. اسم من علی هست این خاطره واقعیه…
یک شب با زهرا درمورد یک خانوم که رفته بود پیش یه رمال صحبت کردیم که رماله به خانومه گفته بود باید رو کست دعا بنویسم بعد زن رو انقدر کسشو مالیده بود تا راضی شده بود بده به رماله چون این جریان واقعی بود هردومون تحریک شدیم .
همون شب اقدام به سکس کردیم برای اولین بار سکس فانتزی رو تجربه کردیم طوری که من نقش رمال رو بازی کردم خانومم مثلا اومد که براش دعا بنویسم خلاصه اون سکس خیلی حال داد.زهرا میگفت که قلبش داره میزنه بیرون منم همین طور انگار واقعی بود این داستان ادامه داشت و ما هربار با یه سناریو جدید سکس میکردیم ومن نقش های جور وا جوری داشتم مثل قاضی .راننده.مدیر شرکت.مغازه دار ولی زهرا همیشه خودش بود یعنی نقش یه زن شوهر دار که نمیخواد سکس با مرد دیگه داشته باشه ولی زرف همیشه راضیش میکرد وانقدر مثلا میمالیدش که خودش یهو وا میداد وشروع به ساک زدن میکرد وبعد قول میگرفت که شوهرش یعنی من چیزی نفهمم بعد کس میداد …
 
ای داستان اونقدر ادامه داشت که دیگه من هیچ وقت خودم نبودم وهمیشه تو نقش یه مرد دیگه زنم رو میگاییدم بعداز چند وقت اینم عادی شد دیگه نقش جدید نداشتم سکس اصلا حال نمیداد تا یه شب که باهم یه فیلم سکسی دونفره میدیدیم من یهو به زهرا پیشنهاد که ما هم این کارو بکنیم زهرا قبول کرد رفتم چند روز بعد بایه مرد قوی هیکل اشناشدم وبهش گفتم که یکی یهست که اهل دله بیا با هم بریم اون مرد هم قبول کرد قرار گذاشتیم
من رفتم خونه به زهرا گفتم که اونم لو نده ما زن و شوهریم .
زهرا قدش 170هستش بایه باسن گوشتی بزرگ ولی کوسش خیلی تپله هر کی ببینه باورش نمیشه سایز سینه هاش 80 با یه صورت گرد چشم های عسلی درشت لبای گوشتی ودهن کوچولو خلاصه موعد قرار اکبر اومد من تلفنی بهش ادرس دادم اول شام خوردیم زهرا یه دامن کوتاه پوشیده بود هیکلش خیلی سکسی بود اکبر که من بخاطر کیر کلفتش اورده بودمش هیکل درشتی داشت دستای بزرگش رو به هر بهونه ای میذاشت رورون زهرا بعد شام همه ساکت بودیم جو سنگین شده بود من دو دل شده بودم اخه اکبر خیلی کیرش کلفت بود .اکبر به من اروم گفت اول تو برو زهرا هم رفته بود تو اتاق منتظر بود من گفتم تو مهمون منی اول توبرو اکبر پاشد رفت.

 
من ازلای در میدیدم اکبر نشست کنار زهرا شروع کرد با موهاش بازی کردن نگاه کرد تو چشمای زهرا هردو به هم زل زدن اکبر یه چشمک زد زهرا یهو وارفت لبش رو گذاشت رو لباش اکبرم لباش رو می خورد سینه اش رو میمالید زهرا شروع کرد لباس خود واکبر رو در اورد وقتی کیر اکبر از زیر شرت اومد بیرون زهرا تعجب کرد وشروکرد به خوردن خایه ارو میخورد کیرش رو لیس میزد اکبر کیف میکرد بعد اکبر اومد رو زهرا خوابید وقتی کله کیرش خورد به کس زهرا بلند گفت جوووون اونم جا کرد توش حدود یک ساعت زهرا رو گایید منم فقط جق میزدم بعد ابشریخت رو شکم زهرا رفت ولی بعدا فهمیدم که شماره داده بود به زهرا هر چند روز میومد ومیگاییدش..

 
 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *