این داستان تقدیم به شما
سلام من علی هستم، ۲۲ ساله ساکن یکی از کشور های اروپایی هستم! و اصلیت من از افغانستان و متولد شده در ایران هستم
این یکی از بهترین خاطره های زندگیم هست که برام اتفاق افتاده خیلی ساده با سلام و احوال پرسی کوچک تو یکی از برنامه های اجتماعی شروع شد و هیچ موقع حتی تصورش رو نمیکردم به سکس کشیده بشه!
البته نا گفته نماند که من خیلی علاقه شدیدی به رابطه با زن های متاهل دارم جنسی و عاطفی نمیدونم چرا و چطور ولی حس خوبیه ولی فقط و فقط قبل از ارضای جنسی خیلی وقتا ها پیش اومده که بعد سکس با طرف احساس ندامت و پشیمانی کردم ولی این داستان فرق میکنه!
***
سوزی یک خانم متاهل خوشگل افغانستانی هست که من باهاش تا تونستم سکس داشتم قدش ۱۶۵ و بدن تو پر داره خیلی هم هات و جذابه…با اینکه ۲۶ سالشه و بچه هم داره!
من با این خانم که اسم مجازیش سوزی بود دوست شدم نه اینکه دوست دخترم شده باشه یک دوست معمولی ولی رفته رفته به هم دیگه وابسته شدیم. (همه میدونن هم تجربه کردن هیچ وقت از اول بحث وارد سکس نمیشه تا اینکه دو طرف خوب هم دیگر شونو میشناسن و تو چت بعد یک ماه دو ماه دختر و پسر باهم خودمونی میشن حالا طرف اگه متاهل باشه و فک کنه تو بهش خیلی احترام قائلی و وقتت رو میزاری که دیگه هیچ) با عکس شروع شد که عکس ها رفته رفته لختی تر و سکسی تر میشد…
شروع رابطه سکسی من با سوزی سکس چت بود یا سکس چت تصویری وقتهایی که میتونست من دوست داشتم باهاش سکس کنم اما برای سوزی سخت بود با اینکه واقعا میخاست سکس کنیم باهم چون خودش با شوهرش سکس نداشت بخاطر همین میخاستم کمبود سکسی رو که داشت رو جبران کنم!(میگین من چیکارم که بخام کمبود سکس ی زن متاهل رو جبران کنم؟ خب منم نیاز داشتم اونم نیاز داشت پس وقتی من میخام اون میخاد گور کسی که نمیخاد) دیگه سکس چت ها کم رنگ شدن یا اصلا مزه ی نداشت که هر دو مون تصمیم گرفتیم سکس کنیم و به رابطه ی رنگ و رونق جدیدی بدیم!
خلاصه روزی که باهم قرار گذاشته بودیم هم چون دیگه صبر هر دو مونم لبریز شده بود هم اینکه نیاز مون به سکس چت کامل نمیشد خب سوزی به من زنگ زده بود:
سوزی: الو سلام!
علی: سلام خوبی عشقم؟
سوزی: خوبم تو چطوری؟
علی: صدات رو شنیدم عالی شدم چه خبر؟
سوزی: علی میتونی بیا پیشم امروز؟
علی: امروز؟ کی؟ ساعت چند؟(قلبم تند میزد چون میدونستم چه اتفاقی قراره بیوفته)
سوزی: اره تا یک ساعت دیگه محل مون باشی
علی: بچه هات چی پس نمیگن این کیه و اینجا چیکار میکنه؟
سوزی: خونه خواهرم بردم تو فقط زود بیا
علی: باشه عزیزم پس برو به کارات برس و آمادش کن!
سوزی: آمادس فقط بیا
علی: باشه پس فعلا من راه بیوفتم
سوزی: باشه عزیزم منتظرتم فعلا!
سریع لباس عوض کردم و رفتم سمت محله شون جلو در خونش رفتم ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه صبح بود زنگ زدم و در رو باز کرد رفتیم داخل خونه قشنگ بود واقعل خوش سلیقه بود بعد رو بهش گفتم خوشگل شدی خانومم گفت مرسی عزیزم ازش اجازه گرفتم ببوسمش که گفت بفرمایید و منم اروم لباشو بوسیدم.
داشتیم لب همو میخوردیم که گفت من نمیتونم دیگه شروع کن و به در آوردن لباسش کردم اول تاپ شو در آوردم و بعد ساپورت اش و همینطور شورت و سوتین ست شده بهش گفتم سوزی بشین رو مبل وقتی نشست من سرمو کردم لاپاش و لیسیدم کسشو(به نظر خودم خوب بود) ی ده یا پانزده دقیقه یی خوردم کسشو اونم هی نفس نفس میزد و لذت میبرد چون بعد مدت ها بود که سکس میکرد بعد خودمم رفتم رو مبل که کیرم رو بکنم تو کسش گفت آروم باش یواش بکن تو گفتم باشه و کیرمو اروم فشار دادم تو سوراخ کسش تنگ بود خیلی لذت بخش بود گرمیی که داخل واژن هست رو حس کردم اروم داشتم تلمبه میزدم و لذت میبردیم که پاهاشو دور ک
مرم حلقه کرد و من بعد ۱۰ دقیقه یا کمتر ارضا شدم.
خیلی لذتبخش بود دوباره کس سوزی رو لیسیدم و خوردم و دوباره ی سکس دیگه کردیم طولانی تر از اولش خلاصه بهترین روز بود با کسی که خیلی وقت بود میخاستم باهاش سکس کنم.
نوشته: علی سویدن
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید