این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان
از خودم و خانوادم بگم سعید هستم از تهران 28 سالمه 179 قدمه وزنم 77 چهره خوبی دارم دو تا خواهر دارم یکی ازدواج کرده ساکن اروپاس یکی ام مجرده نامش... خوش چهره و زیبا و اندام خوبی داره بعد سایزاشو میگم پدرم شرکت … داره و مادرم خونه داره و اینکه وضعیت مالی خوبی داریم زیاد اهل دوست دختر و رابطه نبودم چون تو شرکت بابام فعالیت داشتم و خط تولید دستم بود اما شرایط جوری بود که دختر زیاد پا میداد منم گاهی ردشون میکردم و گاهی از بعضی هاشون خوشم می اومد قبولشون میکردم بار اول با دختری به نام نیلوفر اشنا شدم تو مهمونی که زیبا و خوش اندام بود قابل ستایش بود برام چون اندامش زیبا و خوش چهره بود خلاصه اشنا شدم و رابطه برقرار شد و بعد چند بار دیدن و رفتن به گشت زدن رفتن جاهای تفریحی تهران بعد چند وقت قرار گذاشتم بیاد پیشم قبول کرد خونه بزرگی داریم ۱۳۰۰ متری ویلای خیلی وقتای که کارم تموم میشد از شرکت برمیگشتم خونه تنها بودم خانوادم اهل گردش بودن و همیشه خونه فامیل بودن خلاصه یه روز قرار گذاشتم اومد خونه بعد کمی حرف زدن و گپ زدن کنار هم نشستن راحت بودیم همون اول وارد خونه شد لباسهاشو در اورد و راحت گشت دختر بازی بود اون روز کمی با بوسیدنو نوازش موها و صورت و گونه ها تموم شد رفت حاضر بشه که برسونمش گفت چه خونه زیبای دارید کمی تعریف کرد البته خودشون هم کمی نداشتن
از ما از وضعشون خبر داشتم نمیدونم چی تو فکرش گذشت گفت این خونه های بزرگ همشون استخر دارن گفتم اره استخر و سونا خوبی داریم گفتم دوست داری یه روز مهمون من با نوشیدنی اونم لبخندی زدو گفت به وقتش. بردم رسوندمش اومدم خونه کسی نبود کسی برنگشته بود خونه رفتم دوش گرفتم و رفتم استخر خودمو انداختم تو اب یاد اندامش افتادم خیلی عجله داشتم برای سکس رفتم دراز کشیدم تو سونا خوابم برد بیدار که شدم خانوادم اومده بودن خونه شامو خوردم روزا مثل قبل گذشت سر کارو چت کردن و رفتن گشت زدن با نیلوفر که اخر هفته رسید گفتم خونه تنهام خانواده دارن میرن شمال اگر دوست داری بیام دنبالت قبول کرد اون روز که همه رفتن شمال بعداز ظهری رفتم دنبالش اومدیم خونه رسیدیم بعد گپی کوتا گفتم نوشیدنی رو اماده کنم بریم تنی به اب بزنیم خیلی با ارامش گفت بریم گفتم دوش بگیرم من عادت داشتم قبل شنا میرفتم دوش میگرفتم یعنی همه خانواده اینجور بودیم مثل خیلی از ادما از دوش اومدم بیرون حوله روی تنم بود لبخندی زد گفتم اگر میخوای دوش بگیری برو سری تکون داد و رفت زیر دوش بعد چند دقیقه صدام زد رفتم حوله دادم اومد بیرون حله کوتاه بود تا روی زانو و یقه باز کمرشم بسته بود چشمام افتاد به چاک سینه هاش بد جوری شهوتی شدم
بوسیدمشو رفتیم طبقه پایین که استخر بود رفتیم که بریم تو اب اومد جلو لبامو بوسیدو حوله رو از تنم برداشت یه مایو زرد سکسی پوشیده بودم منم حوله رو از تنش برداشتم و از قبل فکرشو کرده بود یه مایو خیلی سکسی تنش کرده بود اندامش محشر بود چهره زیبا چشمای مشکی موهای بلند و بلوند شده قد 170 وزن 64 سایز سینه 75 سفت و سر بالا کمر باریک پاهای کشیده شنا یادم رفت بغلش کردم ۱۰ دقیقه لباشو خوردم زبونشو کامل میک میزدم دستام لای پاش و کلی لمس سکسی نوشیدنی رو ریختم خودیم رفتی داخل اب زیر اب با هم ور میرفتیم کیرمو لمس کرد و دستشو کرد داخل شرتم و اورد بیرون رفت زیر اب یه نفس ۱۰ ثانیه کیرمو خورد اومد بالا گفت چه کیر نازی داری سایز کیرم ۱۸ سانته تو اب کلی حال کردیمو اومدیم بیرون دراز کشید رفتم روش لمسش کردمو مایو شو در اوردم بدن زیبا و محشری داشت شروع کردیم به سکس خیلی حشری بود یک بار با دهن و خودن کسش ارضاش کردم خیلی شدید رونهاش به لرزه افتاد وقت ارضا شدنش یه بارم کیر نازینیمو کردم تا ته تو کس تنگش پرده نداش قبل داده بود پاره شده بود شهوتی داشتیم سکس میکردیم که بار دوم ارضا شد سفت چسبیت بغلم کرد داشت ابم می اومد گفت نریز در بیار در اورد دستمو گرفتم به کیرم اومد جلو گذاشت دهنش ابم اومد تا قطره اخر خورد خیلی دختر حشری بود خیلی خوب سکسو بد بود کنار هم دراز کشیدیم چند دقیقه ای بعد شنا کردیمو رفتیم خوابیدیم تا صبح که شد بردم رسوندمش خونه
قرار شد خانوادم بیان اما بابام تماس گرفت گفت فردا میام تنها شدم اون شبو که فردا شبش بابام اینا اومدن صبحش رفتیم شرکت که من زود برگشتم که دوشی بگیرم قرار داشتم با نیلوفر رفتم وارد خونه شدم که دیدم مامانم نیست صدای موزیک لایت از استخر می اومد اروم رفتم ببینم چه خبره البته میدونستم خواهرمه نمیدونم چی شد که بعد اون جریان سکسم با نیلوفر تو استخر خیلی حشری شده بودم رفتم کمی دید بزنم دیدم خواهرم با یه مایو زیبا که بدنشو زیباتر نشون میداد داره شنا میکنه خیلی همو میدیدم تو تو استخر اما راحت بودیم معمولی بود برامون اما تا حالا فکر نکرده بودم بهش که سکس کنم باهاش یه ۱۰ دقیقه داشتم دیدم میزدم که یادم اومد قرار دارم رفتم زیر دوش که بدن خواهرم اومد جلو چشمام کیرم راست کرده بود طاقت نیاوردم خودمو ارضا کردم دوشم تموم شد اومدم بیرو حاضر شدن برم بیرون که خواهر اومد بیرون از استخر یه حوله پیچیده بود به خودش که سلام کردم گفت چرا زود اومدی گفتم کار داشتم که زود خداحافظی کردم
پشت فرمون همش به خواهرم فکر میکردم خواهرم ۲۵ سالشه و اندامی خوشگلی داره و سکسی و سینه های حدود ۶۵ خلاصه سکسی و خوش چهره رسیدم به نیلوفر که از فکرم پردی خواهرم رفتیم گشتیم برگشتم خونه فکرم پیش خواهرم بود کمی عذاب داشتم اما سکس و شهوت این چیزا حالیش نیست منم اهلش نبودم به خواهرم فکر کنم اما حواسم رفت به خواهرم چند روزی گذشت که بازم شب بود از کلاس اومد رفت استخر که منم حواسم به مامان بابام بود که سوتی ندم رفتم دید زندن خواهرم چند وقتی اینجوری گذشت تا روزی با نیلوفر قرار گذاشتم اومدم خونه و رفتیم استخر درب استخرو باز گذاشتم قفل نکردم میدونستم وقت شنای خواهرمه رفتم استخر با نیلوفر که حدثم درست بود در قرق سکس بودم اما حواسم به پنجره و درب بود که دیدم دو تا چشم داره نگاه میکنه سکس مارو نگاه نکردم اما از لای موهای نیلوفر نگاه میکردم
داشت نگاه میکرد کارم توم شد اومدیم بیرون که خواهرم رفته بود تو اتاقش نیلوفرو رسوندم که خواهرم تو اون مدت از خونه نرفته بودیم بیرون نیومد بیرون از اتاق رسیدم خونه دیدم یه لبخنید زد گفت تو کجا بودی گفتم خونه بودم رفتم بیرون با دوست دخترم رفتیم بیرون لبخندی زدو گفت بدنت نرم شده گفتم چی منظودت چیه گفت هیچی لبخندی زد و داشت میرفت تو اتاقش که رفتم بغلش کردم با خنده گفتم منظورت چی بود باید بگی همون جور که نگهش داشتم تو بغلم اونم هی میگفت هیچی میخواست از بغلم فرار کنه نمیدونم چی شد گفتم اجی خوشگم بگو ببینم چی شده منظورت چی بود منو تو که راحتیم بگو دیگه تو شمام نگاه کرد گفت خودت میدونی نمیدونم چی شد اون لحظه به چشمام خیره شد منم خیره شدم بعد حرفش سکوت کردم یه لحظه از لباشو بوسیدم که جا خورد گفت در این حد راحت نبودیم ها احساس کردم کمی ناراحت شد اما از بغلم رهاش نکردم گفتم اشکالی نداره اصل دوست داشتنه دوباره بوسیدمش اینبار با شوخی و خنده که دیدم بدش نیومد فکر کرد بوسه هام از روی شهوت نیست اما بدن داغشو احساس میکردم وصت سالن بودیم که گفت چت شده تو گفتم دوست دارم میخوامت منم کمی جرعت داشتم همیشه تو هیچ کاری چیزی رو لفت نمیدادم به خواستم زود میرسیدم با پروی برام مهم نبود چون حدود ۲۰ دقیقه سکسمو از نزدیک دیده بود بعد گفتم چی شد نمیخوای بگی منظورت چی بود خندید و گفت تو بیرون نبودی داشتی شنا میکردی گفتم پس تو همه چیزو دیدی گفت اره گفتم چی دیدی باز خندید گفتم جون من چی دیدی گفت دیدم با دوست دخترت داشتی سکوت کرد گفتم تو نباید نگاه میکردی گفت نگاه نکردم فقط اومدم برم شنا که دیدم صداتون میاد که کمی نگاه کردم گفتم شیطون چرا چیزی نگفتی گفت خب چی میگفتم بعد از بغلم رهاش کردم سرمو انداختم پایین گفت چی شد گفتم خجالت میکشم نباید نگاه میکردی گفت اشکال نداره چیزی نشده همه این جریانو دارن اما به هم نمیگن بعد گفتم به کسی نگی گفت باشه اما یه چیزی بگم گفتم بگو گفت بدنت خیلی خوش فرمه گفتم چطور گفت خوش استیلای گفتم تو ام همینطور
تعجب کرد گفت چطور گفتم خب خوش اندامی بعد گفت شیطون این همه مدت پس به بدنم دقت کردی گفتم اره خب منم دل دارم دیگه کار از کار گذشت رومون تو روی هم باش شد بوسیدمش و رفتم تو اتاقم فکرم پیش خواهرم بود صب شد رفتم شرکت چند روزی گذشت که دیگه چیزی نشد تا این که رفتم خونه دیدم خواهرم داره اماده میشه بره دوش بگیره منو دید گفا جه خبر گفتم هیچی شرکت و کار چیزی نیست جز این خبرا گفتم مامان بابا کجان بابا زودتر ازمن اومد خونه گفت رفتن خرید داری میری دوش بگیری گفت اره پرسید چرا گفتم بزار من برم گفت باشه تو برو خسته ای بعد من میرم داشتم میرفتم تو حموم که گفتم دوست داری تو ام بیا خندید گفت پرو نشو دیگه گفتم چیزی نیست که چیزی نمیشه تو ام بیا ما که همه جوره همو دیدیم بیا گفت برو گم شو پرو نشو که رفتم درو بستم زیر دوش دستم به کیرم بود صدای در اومد که دیدم خواهرمه گفتم چیه گفت درو باز نمیکنی تعجب کردم درو باز کردم دیدم لخت اومد تو با تمام ناباوری گفتم چی شد تو که ناز میکردی بعد به خودم اومدم دیدم قبل اینکه خواهرم در بزنه من داشتم با کیرم ور میرفتم که راست شده بود بعد که گفتم چی شد تو ناز میکردی اشاره کرد به کیرم گفت مگه میشه از این گذشت به خودم نگاه کردم دیدم کیلم شق شده جلوش ایستادم اونم شورت و سوتین مشکی تتش بود دیگه حاشه نمیرم رفتم بغلش کردم شروع کردم لباشو خوردم بدنشو لمس کردم که دیدم چشماش رفته بی حال و شل شده تو اغوشم سوتینشو باز کردم و شورتشو در اوردم کاملا تو بغلم لخت بود تمام بدنم به بدنش لمس میشد که تکیه دادم به دیوار و زیر دوش ایستاده بود یه پاشو گذاشتم روی شونم لای پاشو باز کردم که دیدم چه کس نازو نقلی داره بدون مو سفید و خوش فرم باد کرده زبونمو گذاشتم لای کسش دیدم تمام سنگینیشو ولو کرد روی تنم فهمیدم که خیلی زود ارضا میشه میخوردم زبونمو میزاشتم لای کس نازش و ابشو حس میکردم روی زبونم نمیزاشتم هدر بره تمام اب شهوتشو
میخوردم کمی بعد از موهام گرفت و بلندم کرد بلند شدم لباشو گذاشت روی لبام لبای همو خوردیم که دیگه دوتامون حالمون شهوتی شده بود که شروع کرد از زیر گردنم خورد رفت پایین رسید به کیرم که نگاهی کرد صورتمو گفت داداش از اون روز که دیدم دوست دخترت داشت کیرتو میخورد فقط از اون روز به فکر بدنت بودم دوست داشتم یه روزی مال تورو لمس کنم شروع کرد کیرمو خورد تا چند دقیقه جوری میخورد که خودم تعجب کرده بودم نمیدونستم تا این حد حشریه…..
خوردنش تموم شد رفتیم تو وان اب گرم همو به اغوش کشیدیم لبامون روی لب هم بود همو نوازش میکردیم دستمو بردم روی کس نازش چشماشو بستو یه اه ه ه ه کشیدو انگشتمو لای کسش بالا پایین میکردم دیگه داشت از شهوت میمورد کمی کسشو لمس کردم که دستش به کیم بود داشت میمالید که اروم اروم کیرمو اورد سمت کسش تو اب گرم وان اروم کیر شق شدمو گذاشتم لای پاش اروم بالا پایینش میکردم سینه هاشم تو دهنم که دیگه به اوج رسیدیم بعد چند دقیقه خواهرم ارضا شد و منم دیگه با دیدن ارضا شدنش تو اب گرم وان ابم اومد این جریان من بود واقعی و کلی از داستانو دیگه توضیح ندادم الان نزدیک ۲ ساله ماهی ۲ بار سکس داریم همو دوست داریم و رابطه داریم
“سکس زیباترین حس دنیاست”
نوشته: سعید
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید