این داستان تقدیم به شما

سلام. این داستان مربوط به 10 سال پیشه. اون موقع هفده سالم بود و تویه مغازه خدمات صوتی و تصویری کار میکردم. صاحب مغازه اسمش مهدی بود و حدودا سی و پنج سالش بود. منم اسمم حمید رضاست. توی مدرسه چن بار سابقه لا پایی دادن داشتم. البته به زور نه به میل خودم. اول بگم که مهدی یه ادم تقریبا تپل بود و از من گنده تر بود. قدشم بلندتر بود. تو محل تقریبا تنها رفیقش من بودم هیچکس باهاش رفاقت نمیکرد. ما اصلا تو فاز اینکارا نبودیم ولی بعد از هفت ماه که پیشش کار کردم گفت جمعه بیا ویترین مغازه و جاهای دیگه رو بریزیم بیرون تمیز کنیم. جمعه رفتم کرکره ها رو نکشیدیم بالا چون میخاستیم مشتری نیاد و به کارمون برسیم…

خلاصه کارا رو تا ظهر کردیم و وقتی میخاستیم بریم من داشتم لباسمو عوض میکردم تا شلوارمو در آوردم یهو گفت جووون چه کون تپلی داری فکر کنم تپلیه کونم و رونای سفیدم چشمشو گرفت. خندیدیم و خدافظی کردیم. ولی از فرداش شوخیو باز کرد و مثلا میگفت بچه گیات کجا بودی و این حرفا. تا اینکه دو یه روز بعد ظهر گفت نریم خونه همینجا ناهار بخوریم و منم گفتم باشه. غدا گرفت کرکره رو دادیم پایین. شروع کردیم ناهار خوردن قشنگ از رو شلوار معلوم بود کیرش شقه و ترسیدم. غذاشو که خورد گفت میدونی چی میچسبه؟ گفتم نه. گفت یه کون بخابه زیر کیرم. گفته زشته مهدی

. گفت بیا تو بغلم. گفتم نه. گفت تا ندی نمیزارم بری ولی اگه خوب باشی لاپایی مبکنمت. اینو که گفت قبول کردم. رو صندلی نشسته بود جلوش دو زانو نشستم کنربندشو باز کردم شلوارشو در اوردم. کیرش تقریبا هجده سانت بود. واسش ساک زدم البته به زور جاشد سرش تو دهنم. یکمم خایه هاشو خوردم. گفت لخت شو. پشتمو کردم بهش لخت مادر زاد شدم. کاندوم گذاشت رو کیرش. گفتم مگه نگفتی لاپایی. گفت بخاب کاندومش سرکننده داره میخام ابم دیر بیاد. خلاصه یوری خوابیدم دردم نیاد یه تف انداخت لاپام و کرد منو تا ابش اومد و بعدش زیاد بهش دادم…..
 
 
 
بازم مینویسم براتون
نوشته: حمیدرضا

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *