این داستان تقدیم به شما
این خاطره مربوط به 2 هفته پیش که تصمیم گرفتیم با سارا زنم بریم پاساژ واسه خرید لباس…
***
سارا هم یه ساپورته کرم قهوه ای پوشید که خط کوسشو قشنگ نشون میداد با یه مانتوی جلو باز یه تاپه یقه باز که اگه شالش کنار میرفت کاملا سینه هاش معلوم بود این مدل لباس پوشیدن سارا باعث شده بود ارتباطم با خونوادم خیلی کمرنگ بشه چون خونوادم همیشه از پوشش سارا تو مهمونیا شاکی بودن که چرا سارا همیشه کوتاهترین لباسا رو میپوشه منم ترجیح میدادم بیشتر با دوستام ارتباط داشته باشم تا سارا ازادتر باشه.اینا رو گفتم که بدونید سارابا این پوشش چه کیرها که راست نکرده
خلاصه رسیدیم پاساژو مغازهارو دید میزدیم که رفتیم داخل یه مغازه که لباسای شیکو گرونی داشت خبری از مشتریم نبود راحت میشد پرو کرد فروشنده یه مرد قد بلند و تقریباً 38 ساله بود معلوم بود بدنسازی کار میکنه خیلی هیکلش میزون بود سارا مشغول دیدن لباسا بود که عمداً شالشو باز میزاشت که سینه هاش قشنگ معلوم باشه مانتوشم که باز گذاشته بود کاملاً خط کوسشو میشد از رو ساپورت دید فروشنده که اسمش بهرام بود گفت دنبال چه مدل میگردین که سارا با یه حالت شهوتی گفت یه لباس دکلته کوتاه میخوام که مجالسی که فقط خانوما هستن بپوشم وبا دستش اشاره کرد که تا زیر باسنم باشه فروشنده یه چند تا لباس خیلی کوتاه به سارا نشون داد وگفت هر کدوم دوست داری پرو کن اگرم خوشت نیومد اینجا خیاط دارم هر مدلی دوست داشته باشی میگم 3 روزه بدوزه بهت تحویل بده خلاصه سارایکی از لباسارو برداشت و رفت تو اتاق پرو لباسو که پوشید صدام کرد که زیپشو از پشت واسش ببندم زیپو بستم برگشت سمتم دیدم لباس فوق العاده بهش میاد اینقدر کوتاه بود که اگه یکم خم میشد شرتش معلوم میشد فروشنده پرسید خوشتون اومده که سارا گفت اتاق خیلی کوچیکو تنگه کاش یه اینه قدی داشتین راحتتر لباسو تو تنم میدیدم اونم گفت اجازه بدین در مغازرو ببندم تا راحت لباسو از تو اینه ای که رو در اتاق نصب بود ببینین من به سارا گفتم مطمعنی همه جات معلومه سارا گفت میخوام سر به سرش بذارم منم اوکی دادمو فروشنده درو بست.
گفت تشریف بیارین بیرون خودتون تو اینه ببینید سارا وقتی اومد بیرون من کیرم بلند شد چه برسه به فروشنده سارا خودشو تو اینه نگاه میکرد و از من میپرسید که نظرت چیه منم گفتم خوبه فقط راحتی خیلی تنگ نیست؟سارا گفت خیلی توش راحتم فقط یکم سر سینه هاش تنگه اذیتم میکنه فروشنده که دید ما خیلی راحتیم وسارا اصلاً براش مهم نیست که یه غریبه اونجاست اومد جلوی سارا گفت دقیقاً کجاش اذیتتون میکنه که سارا بادستش قسمت سینه هاشو نشون داد و گفت اینجاش اگه بازتر بود خیلی خوب میشد فروشنده بدون اینکه اجازه بپرسه زیپه لباسو یکم اورد پایین و بالا تنه لباس ازادتر شد وسینه های سارا کاملاً مشخص شد فروشنده پرسید الان خوبه؟ سارا گفت خوبه ولی دوست ندارم سینه هام اینجوری ازاد باشه دوست دارم بهم بچسبه وسینه هامو بالا بیاره که قشنگ سفت بمونه تو لباس جوری که همه فکر کنن پروتز کردم فروشنده که بی پرواتر شده بود گفت معلومه کل کلای زنونه دارینا که اینقدر حساس هستین ساراهم گفت کلاً دوست دارم هیکلم سکسی باشه اینجوری اعتماد به نفسم بیشتره تو این لحظه فروشنده رفت از تو ویترین یه کفش پاشنه بلند اورد گفت اینم بپوشید تا سکسی تر بشید
ساراهم خم شد که کفشو بپوشه کاملاً شرته لامبادای قرمزش از پشت مشخص بود وعمداً پوشیدنه کفشو طول میداد فروشنده که شرته ساراو دید یه لحظه اومد کیرشو که قشنگ شق شده بودو جابجا کرد که خیلی ضایع نباشه وقتی داشت اینکارو میکرد من نگاش کردم که اونم بدون اینکه خجالت بکشه دستشو رو کیرش گذاشت و تو چشام نگاه کرد که من سرمو پایین انداختم خلاصه سارا کفشو پوشید و تو مغازه راه میرفت حالا شما حساب کنید سارا با یه لباس خیلی کوتاه با سینه های کاملاً مشخص با یه کفشه پاشنه بلند جلوی یه مرد غریبه داره راه میره و خود نمایی میکنه فروشنده که واقعاً داشت لذت میبرد گفت یه لباسه دیگه بهتون میدم اینم پرو کنین ساراهم با یه عشوه خیلی موذیانه گفت فکر کنم باید تموم لباساتو امشب بپوشم ببینی تن خورشون چجوریه فروشنده گفت من تااین لباسارو ندم نپوشین نمیذارم برین چون واقعاً لباس تو تنتون زیبا و سکسیه خلاصه سارا لباسو گرفت رفت سمت اتاق پرو که لباسو بپوشه از من خواست که کمکش کنم لباسشو در بیاره از اونجایی که اتاق پروش کوچیک بود نمیتونستم درو ببندم و باید جلو فروشنده که پشت پیشخوانش اومده بود بیرون و پیش ما وایستاده بود کمک میکردم در بیاره
منم دلو زدم به دریا گفتم اون که هم شرته سارا دیده هم سینشو دیگه چیزی واسه ندیدن وجود نداره جلوش لباسو در میارم خلاصه زیپو کشیدم پایین و لباسو ازتنش در اوردم البته سارا پشتش به ما بود وسینه هاش معلوم نبود لباسو دادم به فروشنده اونم گذاشت رو پیشخوان ولباسه بعدی رو که یه لباس مشکی توری بودو پوشید لباس مدلش جوری بود که انگار یه شورتو سوتین پوشیدی وروی اون یه پارچه توری دوخته شده یعنی عملاً با شورتو سوتین سارارو میدیدیم سارا از اتاق اومد بیرون وبه من گفت این دیگه خیلی تابلوی اگار فقط شورتو سوتین پوشیدم که فروشنده پرید تو حرفشو گفت این که خوبه لباس دارم قسمت سینشم توریه و انگار فقط شورت پوشیدین و سریع رفت همون لباسو اورد و به ما نشون داد و به سارا گفت حالا اینو پرو کنین سارا یه نگاه به من کرد یه نگاه به لباس و دودل بود که اینم بپوشه که فروشنده اومد و سارارو جلوی من به سمت اتاق پرو برد انگار که من اصلاً اونجا نبودم به سارا گفت برگرد تا لباستو دربیارم که سارا گفت نمیخواد خودم در میارم که فروشنده گفت سخته من کمکت میکنم سارا برگشتو فروشنده زیپشو باز کرد ولباسو از تنش دراورد ولباس جدیدو داد تا بپوشه ساراهم پوشیدو اومد بیرون چیزیرو که میدیدم شاید تو تصوراتمم نمیگنجید سارا با یه لباسه توری و فقط با یه شورت جلوی ما وایستاده بود و من هیچی نمیگفتم تازه داشتم لذتم میبردم فروشنده اومد سمته سارا ودستشو کشید رو سینه های سارا وگفت سینه های شما تو لباس خیلی خوش فرمه و نیازی به پروتز نداره…
سارا وقتی دستای فروشندرو رو سینه هاش حس کرد ازبه شدت تحریک شد وگفت کیه که قدر این سینه هارو بدونه فروشنده یه نگاه به من کرد جوری که انگار داره اجازه میگیره سارارو بیشتر دستمالی کنه گفت من با اجازتون میخوام به همسرتون یاد بدم چجوری باید قدر این سینه هارو نگه داشت ودر کسری از ثانیه لباسه ساراورو در اورد وشروع کرد به خوردن سینه های ساراجوری سینه هاشو میخورد که سارا نفس نفس میزد سارا گفت بسته کوسمو بخور که فروشنده گفت اول باید ساک بزن واسم که سارا مثل وحشیا کیر فروشندرو ساک میزد که فروشنده گفت بسته اینجور سریع ابمو میاری رفت سراغ کوس سارا و کوس پر از اب سارارو میلیسد و با چوچولش بازی میکرد من بادیدن این صحنه ها شلوارمو در اوردم و با کیرم بازی میکردم فضا به شدت شهوتی بود و فقط میتونستم از اون لحظه لذت ببرم واقعاً دیدن سکس سارا با یه مرد غریبه ولذت بردنش از این شرایط برام لذت بخش بود فروشنده صدام کرد و گفت بده سارا واست ساک بزنه منم کیرمو میکنم تو کوس زنت اینجوری حالش بیشتره منم مثله یه برده قبول کردم و باهاش همکاری میکردم فروشنده یه5 دقیقه تو کوس سارا تلمبه زد و ابشو تو کوسش خالی کرد منم ابمو تو دهن سارا خالی کردم و هر سه تامون کف مغازه نشستیم فروشنده گفت من باید تورو از کونم بکنم که سارا گفت من تا بحال از کون ندادم که فروشنده گفت پس یه چند دقیقه بمونید مغازرو ببندم بریم خونه تا باهم یه سکس دیگه داشته باشیم که ماهم قبول کردیم وبه سمت خونش حرکت کردیم….
ادامه دارد؟
نوشته: ؟
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید