این داستان تقدیم به شما
سلام دوستان.
من مینا هستم 32 ساله همسرم علی 35 سالشه، ما یه پسر 4ساله هم داریم، من و شوهرم یه ازدواج عاشقانه داشتیم،زندگیمونم خوب بود،من عاشق سکس هستم شوهرمم همینطور،سکس های خوبی هم با هم داشتیم و داریم همیشه،شوهرم یه دوست و همکار صمیمی داره به اسم کامران،کامی هم همسن شوهرمه،کامی یه شش سالی ایران نبود،یعنی از وقتی من با شوهرم آشنا شدیم و ازدواج کردیم و بچه مون بدنیا اومد اون خارج از کشور بود و من فقط ازش چندتا عکس دیده بودم تا اینکه برگشت و سرو کله اش پیدا شد تو زندگی ما،دوباره کار و رفاقت و با شوهرم از سر گرفت،اینارو گفتم واسه آشنایی…
خب از خودم بگم،من صورت زیبایی دارم و تقریبا 99 درصد کسایی که بیبینن منو این گفته رو تایید میکنن،چشم و ابروی مشکی با مژه های بلند و حالت دار،لبای خوش فرم و بینی متناسب،پوست سفید و صافی هم دارم،تا قبل از زایمان هیکل بهتری ام داشتم،ولی بعداز زایمان یه کم چاقتر شدم،قدم 168 و وزنم 72-73،هیکلمم معمولیه سینه هام 80، ولی باسن برجسته و قشنگی دارم،حالا بریم سراغ برخورد اول من و کامی،یه شش ماهی بود که علی و کامی دوباره کار باهم و از سر گرفته بودن،من دورادور دیده بودمش ولی از نزدیک نه،مثلا از پشت آیفون، از پشت پنجره و …،اونم عکس منو تو اینستا دیده بود ولی خودم و نه،شوهرم گفت کامی خیلی وقته اومده یه روز شام دعوتش کنیم گفتم باشه هروقت خواستی بگو بیاد،گفت فردا از سر کار باهم برگردیم واسه شام،قبول کردم…
فردا شب شد کارامو کرده بودم لباسامو هم عوض کرده بود مثل همیشه یه بلوز یقه ایستاده استین بلند مشکی و یه شلوار مشکی پوشیدم،خب یه کمم به خودم رسیدم و آرایش کردم،من کلا همیشه ارایش صورت و دارم،خب علی از پایین زنگ و زد و اومدن بالا،منم واسه خوشامد گویی رفتم جلو در،دیدیم همو و سلام و حال و احوال،نگاهش خاص بود،خیلی با دقت از بالا تا پایینمو نگاه کرد،گفتم بار اوله دیده منو شاید اینجوری نگاه کرد،تو چند ساعتی که باهم بودیم باهم راحت بودیم گفتیم و خندیدیم و شام خوردیم،کلی تعریف و تشکر کرد از شام و بعد شام شروع کردن با علی تخته بازی کردن و منم نشستم کنارشون با شوخی خنده گدشت اونشب،شب بعد رفتنش تو تلگرام بهم پیام داد،شماره شو نداشتم اونم گفت که از علی شماره رو گرفته واسه تشکر مجدد،خیلی تشکر کرد و…،از اون شب به بعد رفت و امدش خونه مون بیشتر شد،منم چون مجرد بود و تنها زندگی میکرد چیزی نمیگفتم،رفت و اومدا بیشتر شد تا عید،تعطیلات عیدم هم دعوتمون کرد ویلای خواهرش شمال،سه روز هم با هم شمال رفتیم،باهاش راحت بودم میگفتیم مبیخندیدیم در این حد،تو شمال گفت تولدم 19فروردینه،من تو خاطرم موند،19بهش پیام دادم و تولدش و تبریک گفتم،خیلی تشکر کرد و تو اخر پیاماش یه عالمه استیکر بوس و فدات شم و… فرستاد،این شد شروع پیام بازی توتلگرام.
اون شروع کرد،اول با پیامهای ساده،بعد شد چت معمولی و حال و احوال،همینطوری پیش رفت،رسید به یه دوستی صمیمی،اخر پیاماش برام عکس لب و بوس میفرستاد،بعد شدم عسلم و جیگرم و نفسم تو پیاما،منم نمیدونم چرا هیچ اعتراضی نمیکردم،من کمبود محبت نداشتم از طرف همسرم ولی نمیدونم چرا نتونستم جلوی این رفتارارو بگیرم،خیلی با محبت باهام رفتار میکرد،خیلی قربون صدقه ام میرفت،همش از همه چیم تعریف میمرد،از دست پختم،از مدیریتم تو خونه از خوشگلیم میگفت علی کوفتش بشه،کاش خودم زودتر میدیدمت،ازم عکس میخواست،همینجوری جلو رفت تا روز تولدم شد 25تیر،برام یه عطر خیلی گرون خرید و چند روز بعد تولدم که اومد خونمون اورد برام،جلو علی به داد،علی از چتامون خبر نداشت،اونشب که رفت،شب ازش تشکر کردم بابت هدیه اش،گفت دوست داشتم کادوتو بهت میدادم میبوسیدمت،دوباره من هیچی نگفتم،اونشب کامی جلوتر رفت گفت دیدمت حالم یه جوری شد گفتم چه جوری گفت دلم میخواستت،منم شیطونیم گل کرد،گفتم میخواستیم چیکار،گفت بگم،گفتم بگو،گفت دوست داشتم بغلت کنم،دلم یه جوری شد،میگن گناه شیرینه،گفتم فقط بغلم کنی گفت بغلت کنم ببوسمت،گفتم از کجا گفت از لبای خوشگلت،دلم غنج رفت،گفتم خب دیگه چی،گفت مینا دوس دارم مال من بشی،گفتم مال توام،گفت دوس دارم شبا پیش هم باشیم دوس دارم زیر خواب من بشی،گفت و گفت و گفت تا اب هر دومون اومد و ارضا شدیم،یعنی یه سکس چت حسابی،صبح اصلا باورم نمیشد به کاری که کردیم،همش فکر میکردم خواب بوده،صبح زنگ زد خونه،گفت خیلی دوست دارم،از روز اولی که اومدم خونه تون و دیدمت تو کفتم،از لحظه های تو شمال گفت،گفت میبینمت شهوتی میشم،خیلی خودمو کنترل میکنم،انقد گفت که بازم پای تلفن یه بار دیگه رفتیم تو فاز سکس…
انقدر اروم اروم همه چی جلو می اومد که من اصلا نمیتونستم جلوشو بگیرم و مقاومت کنم،دوسش داشتم بهش وابسته شده بودم هرشب چند ساعت باهم جت میکردیم،هرشب سکس چت،مثل خودم عاشق سکس بود،داغ بود،داغم میکرد،گفت این سری دیدمت باید ببوسیم،گفتم باشه،یه هفته بعدش اومد خونه مون،قبل شام علی رفت دستشویی،خودش و رسوند تو اشپزخونه پیشم،از پشت بغلم کرد و خودشو چسبوند بهم،کیرش و حس میکردم راست کرده بود سینه هامو گرفت تو مشتش فشام داد به کیرش و گردنمو بوسید چند ثانیه طول کشید ولی منو برد تو فضا،رفت بیرون،منم رفتم تو اتاق،حالم خراب شده بود،یه حال خاص،نمیتونستم بیام بیرون،نفهمیدم تا اخر شب چی جوری گذشت،زیاد دیگه جلو چشمش نیومدم،شروع کرد تو خونمون بهم پیام دادن که میخوامت و قربون کونات برم و قربون سینه هات برم و….،تو اینمدت از کس و کون و سینه عام واسش عکس میفرستادم،عکس میخواست تا ارضا شه،اونم از کیر راست و ابش که میومد واسم عکس میفرستاد،هرشب ارضاش میکردم،سکسام با علی رو براش تعریف میکردم،حسابی بهش حال میدادم،همونشبی که از عقب بغلم کرده بود ابش اومده بود،گفت ردیف کن یه روز بیا خونه ام،چندبار با علی رفته بودیم جلو درش ولی داخل خونه اش نرفته بودم،خیلی اصرار کرد که بیا،گفت صبح بیا که علی سرکاره،قرار و گذاشتیم،پسرمو بردم خونه مامانم به هوای خرید کردن برم و بیام،اومد دنبالم دم خونه مامانم اینا،حسابی کس و کون و بدنمو خوشگل و تمیز کرده بودم،اصلا حس بدی نداشتم،یه حال خاصی بود،تو ماشین یه کم قربون صدقه ام رفت تا رسیدیم…
خونه اش ط4بود تو اسانسور بوسیدیم همو لبای همو خوردیم،رسیدیم بالا،کفشامو دراوردم رفتم تو،همون جلوی در کامل لختم کرد،قرارمون بود،گفت باید لخت باشی جلوم،خودشم دراورد همه رو فقط شورت پاش بود،چسبوندم به دیوار شروع کرد لبامو خوردن،سینه هامو تو دستش گرفت و فشار میداد،به عالمه میک زد لب و گردن و گوشمو،اومد پایین تر،سینه هامو میک زد و خورد،دیوونه شدم،داشتم غش میکردم،دید بی تابم،گفت بیا باهم مشروب بخوریم،یه پیک باهم زدیم رفتیم تو اتاق خواب،یه کم بدنم داغ شده بود دوباره با لب شروع کرد همینطور که کنار هم خوابیده بودیم و لبمو میخورد دستشو برد لای کسم،خیس خیس بود کسم،شروع کرد چوچولمو مالیدن،اومد پایینتر شروع کرد سینه هامو مالیدن و کسمو انگشت کردن،اول یه انگشتی بعد دو انگشتی،ابم شروع کرد به اومدن،کسم داغ داغ شده بود،رفت لای کسم زبونشو کشید لاش،اب کسم خورد،داشتم دیوونه میشدم،شروع لیس لیس کردن کسم،اییییییی،اب کسم داشت همینجور میومد،انگشتش تو سوراخ کسم بود و زبونش رو چوچولم بالا پایین میکرد،داشتم میمردم از شهوت،گفتم منم کیر میخوام،پاشو برعکس خوابید روم،کیرش راست راست بود کردش تو دهنم خودشم شروع کرد کس خوردن،همزمانم کیرشو تو دهنم بالا پایین میکرد،کیرش تا ته حلقم میرفت،کیرش خیلی بزرگ نبود معمولی بود،کیر علی از این کلفتر و بلندتره،سوراخ کونمو لیس میزد و میخورد،بلند شد از روم گفت از کس میخوای یا کون،گفتم هردو،گفت پس با کس شروع کنیم نشست وسط پام،پاهامو دادم بالا،کاندوم کشید،گذاشت دم کسم،یه دفعه فرو کرد تو،پاهام دور کمرش حلقه کردم شروع کرد تلمبه زدن،من ناله میکردم و اون تلمبه میزد،گفت اخ دیدی کستو جر دادم،اخر زیر خواب خودم شدی،هر روز باید به من بدی هر شب به علی،چندبار که زد ابش داشت میومد دراورد گفت قمبل کن بزارم کونت….
کاندوم و دراورد کرد تو کونم،شروع کرد به زدن سه چار تا که زد ابش اومد ریخت تو کونم،بی حال کنار هم دراز کشیدیم،بغلم کرد بوسیدم شروع کرد با موهام بازی کردن،چندتا لب دیگه ازم گرفت،رفتم دستشویی اومدم زود حاضر شدم منو رسوند خونه خودشم رفت سرکار…….یه باردیگه باهم سکس کردیم بعدش به این نتیجه رسیدیم که دیگه باهم نباشیم از ترس اینکه علی بویی ببره ،تو تلگرام همو بلاک کردیم،دیگه خونمون نمیاد،منم خیلی وقته ندیدمش،علی گفت کامی میخواد نامزد کنه حالم گرفته شد،ولی خوب وقتی تموم کردیم اگه علی متوجه میشد زندگی همه مون داغون میشد….
داستان من واقعی بود
نوشته: مینااا
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید