این داستان تقدیم به شما
اشکان هستم و ۲۹ سالمه قدم تقریبا بلنده و اندام ورزشی دارم خیلی وقته باشگاه میرم اما زیاد هیکلم درشت نیس و کارمم آزاده و تو شهر یه دفتر دارم و کنار اون وسایل عروسی و پارتی هم کرایه میدم برا همین خیلی پیش میاد دعوت باسیم پارتی و عروسی و اینا
خانومم فاطمه س و ۳۲ سالشه از من بزرگتره ولی قیافش خیلی کمتر میخوره اونم ورزش میره از وقتی نامزد بودیم و تا الان حدود ۶ ساله و اندام خیلی سکسی داره که ازش میگم براتون
سینه هاش ۷۵ نوک واقعا صورتی و پوست بدنش گندمیه و کلا خانوادگی مو ندارن حتی مرد هاشون یعنی تو کوسش که کلوچه ای و تپل و خیلی خوشگلم هس یدونه مو نداره تصور کن بهترین کوس دنیا رو داره قدش ۱۷۰ وزنش ۶۵ ولی اندامی و خوش تراش و باسن گرد و جمع و جور یه جوری که همش دوس دارم نگاهش کنم حتی بعد از اینهمه مدت زندگی
خیلی هم حشریه و با یه بار دوبار کردن به زور سیر میشه تازه من خروس هم نیستم حدود ده دقیقه میتونم کامل تلمبه بزنم ولی سیر نمیشه خب
خیلی ام با هم رفیقیم و شوخی میکنیم در حدی که از اولش هم شوخی هامون اینجور بود که میگفت یا پول بده برم فلان چیز رو بخرم با میرم کنار خیابون نیم ساعت وقت میزارم چهار تاش رو میخرم هاااا که منم به روی خودم نمیاوردم خوشم اومده و الکی میگفتم کم چرت و پرت بگو ولی گوشش بدهکار نبود
خلاصه بریم سر اصل مطلب
ما دو سال بود که ازدواج کرده بودیم و خیلی خوشحال بودم یه زن همه چی تموم داشتم اما خب دوست داشتم تو سکس بیشتر راضیش کنم برا همین میرفتم برا این که یاد بگیرم چیکارا کنم همش تو سایت های سکسی و اینا میخوندم و نگا میکردم و با اصطلاح های سکسی اشنا میشدم تا این که یه روز با یه گروه تلگرامی اشنا شدم که هنوزم دارمش و راجب بی غیرتی بود . اول یه چیزایی برامجالب بود که این همه آدم اومدن همه بی غیرتن و این چیزا و چند نفر اشنا شدم و برام از حس و حال و اینا گفتن منم نمیدونم چرا ولی اولش بدماومد ولی خود به خود چند روز بعد دوباره خوشم اومد و رفتمسر زدماونجا و چت کردن و اینا حدود یه ماهی چت و اینا میکردم و حال میداد و انقد حال میداد که گاییدن زنم انقدر بهم حال نمیداد همش دوست داشتم بمالمش و چت کنم تا این که یه روز یه نفر که خیلی حرفه ای بود تو چت گف عکس زنت رو بفرست ببینمش منم قبول نمیکردم ولی بلاخره مخم رو زد و فدستادم . بعد دیدن عکس شاخ درآورد و گف بخدا اگه اون پتوها و اونکمد و اینا نبود میگفتم خارجیه الکی فرستادی که گفتم وایسا برات ظهر هر مدل بگی میفرستم. ظهر رفتم خونه و خلاصه منتظر شدم زنم استراحت کنه و وقتی رف بخوابه گفتم بگو چطور عکسی میخوای از زنم ببینی که گفت یه شورت مشکی داره گفتم آره گفت بدون سوتین و همون پتو تو عکس اون روز گفتم باشه. رفتم گفتی فاطی چطوری گفت هیچی میخوام دراز بکشم که دیدم از قضا شورت مشکی تنشه و گفتم بخواب وقتی دراز کشید به شوخی رفتم پتو رو کشیدم روش ولی کونش رو از پشت پتو دادم بیرون و عکس گرفتم ولی قسمت های بدنش و اینا خیلی معلومبود و گفت چیکار میکنی گفتم هیچی بابا میخوام از این به بعد از کونت عکس بگیرم تغییراتش رو ببینم باشگاه میری که خندید و گفت واقعا چه قدر توجه میکنی به کونم رازی به زحمت نیستم و خلاصه اومدم پیامش کردم برا اونکه باورش شد و کلی چت و اینا کردیم دیدم پسر وقتی از کونزنم میگه میخوام بال در بیارم چه حس خوبیه دیگه از زنمزیاد عکس میگرفتم و می فرستادم برا بچه ها تو گروه ولی تایم دارکه چند تاش هم بالاخره بعد ها تو کانال ها دیدم لو رفته
این روال یه مدت ادامه داشت تا این که من واقعا به این فکر افتادم که این حسو عملی کنم حتی فک کردن بهش انقد شهوتیم میکرد که زود می پریدم رو زنم و میکردمس ولی کردنش دیگه با این فکرا بهم حال میداد و خیلی جالب بود که اون نمیدونست تو مغز من چی میگذره ولی جدیدا اونم خیلی حال میکرد با سکس . خیلی فکر کردم چیکارا کنم بتونم یه نقشه بکشم که زنم جنده بشه . جنده که ن ولی خب دیدنش با بقیه موقع سکس برام خیلی جذاب بود. اخه نمیدونین چه کونی داره کاش میشد یه نمونه بگم براش . یه روز گفتم بزا با داستان سکسی آشناش کنم که همین کارم کردم و اول از داستان های عادی مثل دوست دختر و اینا شروع کردم و دیدم وایی چه حالی میده با زنت داستان بخونی یه هفته ای اینجور گذشت و یه روز گفتم بزا بگردیم داستان خوب پیدا کنیم که گفت واییی تو اینا رو از کجا بلدی کثافت چه حالی میده بهم کاش یه دوست پسر پیدا کنم اصلا تو هم دیگه زحمت نیفت و خندید منم مثل همیشه با خنده گفتم من که مشکلی ندارم فقط بگو خرجت هم بده دیگه که گفت عزیزم اون کسی که میخوام بهش بدم ارزشش خیلی بیشتر از ایناس منم گفتم عاقا برو بده اصلا من خسته شدم انقد کردمش و تو همین حرفا هم یه دلستان پیدا کردم که اسمش این بود من و زنم و همکارم که داد زدم بیا اینم یه داستان ناب برا خودت که گف چیه گفتم داستان من و تو و دوست پسرت خندید گف چه خدا خواسته ای ها میخوای زود ردم کنی برم گفتم کجا عشقم من تورو به یه دنیا نمیدم و بوسیدم لبشو و گفتم حالا بخونیم با هم . اینجور بود که من تو گوشی خودم اونم تو گوشی خودش فقط لینک داستان رو پیامک میکردم براش میرفتیم میخوندیم. که دیدم وسط داستان گف وای این چه بده ولی ها گفتم عشقم داستاته تو باهاش حال کن کاری نداشته باش چی خوبه چی بده گف اخه شوهر داره طرف گفتم عاقا اصلا من رازی ام تو حال کنی حالا تو دوس پسر داری مگه بده دوتا کیر داشته باشی گف جوننن چه شوهر با غیرتی دارم گفتم غیرت یعنی این که من نزارم تو مشکلی برات پیش بیاد وگرنه این چیزا بین خود دو طرفه حالا داستانتو بخون و شورتش رو دادم پایین
اون میخوند و من شروع کردم خوردن کوسش دادش رفته بود بالا ولی بازم میخوند و ول نمی کرد و گف اشکان این داستان عجیب حشریم کرده گفتم اره فهمیدم تو هم این همه مقاومت نکن لذت خودتو ببر و گف باشه و بعدش سرم رو با پاهاش انقدر محکم فشار داد که دیگه چیزی نمی شنیدم اخه پاهاش گوشام رو گرفته بود. یه صحنه دیدم اب از کوسش انقد میاد که تمومی نداره همه جای صورتم کلا خیس شد . و منم با ولع میخوردم. تا پاشو باز کرد با چشمای خمار و شهوتی نگام کرد و با دوتا دست سرم رو گفت گفتم چی شد گف تموم شد زنش رو گایید یارو جلو چشاش گفتم میخوای بازم برات بیارم گفت نه میخوام بدم الان فقط گفتم نمیخوام بیارم رفتم یه داستان دیگه پایین همون بود که نوشته بود لذت بی شدن دادم اونم بخونه و باز من خوردن و مالیدن شروع کردم دیدم ارضا شد و بیخیال نشدمو باز هم خوردم انقدر خوردم که بدنش مثل ویبره میلرزید تا حالا ندیده بودم اینجور بشه که گفتم عشقم بسه؟ گفت وای چه حالی داد صدام داشت میرفت بالا نمی شنیدی گفتم ن اخه با پاهات همش گوشم رو میگیری و فشار میدی گف انقد که حال میده بهم . خسته و کوفته خوابیدیم و منم نگردمش دیگع یه مدت همینجور حال میکردیم بدون داخل کردن و اونم راضی بود و البته گاهی می گفت بهم که بکن توش ولی من گوش نمیدادم و کارمون از داستان به فیلم سوپر هات وایف و اینا رسید اون نگاه میکرد من میخوردم و میمالیدم اون تشنه کیر من نمیکردم تا یه روز دیگه انقد تو شوخی ها از سکس می گفتیم که بهش گفتم کجا داری میری اون میخواست بره خونه خواهرش که بهم گف میخواااام ببرررررم بددددم عشقم تو مشکلی داری .
که گفتم تو اصلا عرضه شماره گرفتنم نداری گفت بدبخت من روزی ده تا شماره میدن میندازم دور گفتم اره جون عمت و خندیدم و گف اصلا بزار برم بیام نشونت میدم گفتم باشه شرط میبندم رو یه ست طلا گف خدایی گفتم اره گف باش . اون رفت و منم رفتم کار و عصر اومدم خونه دیدم یه لباس توری خوشگل با یه شورتک توری پاشه گفتم چی شده گف به بهانه طلا خریدن میخوام بهت بدم دیگه گفتم طلا چرا گفت شرطو بردم گفتم کو گفت بیا یه دفعه سه تا شماره نشونم داد گفتم اینا الکیه گف ن زنگ میزنم گفتم بزنگ که زنگ زد و باهاشون یکم لاس زد دید من کیرم داره راست میشه تعجب کرد خندید پسره پشت خط گف جوننن چرا میخندی فاطی گفت قلقلکم اومد اونم گف من که فقط یه انگشت کردمت که فاطی گفت مگه تو خیابون کار دیگم میشه کرد پسره گف اره تو رفتی خیابون بهم بگو بیام نشونت بدم که فاطی اروم گف قط کنم گفتم ن ادامه بده ببینم چیکار کردین شما بعد فاطی گفت توهم زدی تو کی رو جای من انگشت کردی شمارش رو به من دادی که پسره گف توهم با تو بودندیونم کرده اره ولی انگشتم وقتی رفت لای چاکت با اون شلوار تنگت که زیرش شورت قرمزت مشخص بود دیگه توهم نبود که تازه خیلی حال کردم اونجایی که … یدفه فاطی قط کرد گفتم چرا قطع کردی که گفت دیگه پررو شده بود گفتم ن باید زنگ بزنی گف ن بیخیال گفتم بخدا زنگ نزنی ن تو ن من گفت چرا گفتم میخوام بدونم چیکار کردی برام مهم نیست دمت هم گرم رفتی حال کردی فقط میخوام بشنوم فاطی گفت چرا تو کیرت راست شد ولی من لختم راس نمسه گفتم نمیدونم یاد داستان و اینا افتادم بزنگ بهش باز گف ن زنگ میزنم یکی دیگه گفتم باش . زنگ زد یکی دیگه با اون دیدم داره یکم لوند تر حرف میزنه که من دستم رو بردم تو شورتش و مالیدمگفتم بزار حشری بشه ببینم چیکار میکنه که گفت نکن گفتم تو کار خودتو بکن اونم با پسره حرف میزد که یه جایی شنیدم پسره گف من شمارمو هرچی دادم قبول نمیکردی به زور گرفتی گفتی شوهر دارم ولی همش تو شلوغی میرفتی یه جا هم خواستم رد بشم برم اومدی جلوم وایسادی خودتو مالیدی بهم چرا
فاطی هم گف کونی که خارش میکنه حتما سفارش میکنه دیگه پسره هم گف جوون میخارونمت عزیزم صدات چه حشری شده فاطی گفت آه آه آخه دارم میمالم خودمو که پسره گف بیام خونتون گفت من شوهر دارم میاد الان و قط کرد. گفتم فاطی چرا قط میکنی همش گف بابا یارو میخواد بیاد منو بگاد چیکارش کنم خب گفتم باشه بیاد گف ن دیگه قراره فقط شیطونی و لذت نچیز دیگه گفتم فاطی اون اولی زنگ زدی گف بیا خیابون نشونت بدم فاطی گف خب گفتم بموش بریم بیرون بهش زنگ بزن ببینم چیوار میکنه برگشتنی هم طلا میخریم که گف طلا بخوره تو سرت میخواد منو بکنه میخواد چیکار کنه اتم که نمیخواد بشکافع گفتم عشقم میخوام ببینم گف یعنی تو اصلا خجالت نمیکشی گفتم ن گف اصلا بریم هم اون نمیاد تو کنارمی گفتم من فاصله میگیرم حالت بیا بریم خلاصه فاطی یه نگاه شیطونی از روی شهوت بهم کرد و گف اخه نمیخوام زندگیمون خراب بشه گفتم من شوهرتم اجازت دست منه من میگم اینکارو بکن تو مشکلی داری گف ن چه مشکلی من فقط زندگیمون برام مهمه گفتم اون با من گف باشه زنگ زد به پسره پسره گف جانم چرا قط کردی گف اخه شورتم خیس کردمیهو رفتم عوض کردم گف اخه فدای اونآبت بشم کاش میتونستم بخورم آبتو فاطی گف جوننن برات میریزم تو لیوان میارم بل چیپس بخور پسده خندید گف بلا کی ببینمت فاطی گف دارم میرم مترو امام خمینی بیا اونجا اونم گف باشه کی میای گف من یک ساعت دیگه اونجام و قط کردن و فاطی گف اشکان تو خودت اوکی دادی ها اوکیه؟ گفتم اره بابا
گف من که میدونم فقط یه فانتزی سادس
گفتم چه میدونم شاید ولی به امتحان گردن می ارزه مگه ن گف بریم دیگه پس برم آماده بشم که رفت یه جوراب شلواری پوشید و سوتین نپوشید ولی یه تاپ کوتاه حالت سوتین پوشید و اومد گف بریم گفتم کجا
گف نترس چادر میخوام از روش بپوشم گفتم اها خب مانتو بپوش گف کارت نباشه بیا
که راه افتادیم گفتم حالا چرا اونجا که دوره گف اخه شلوقه دیگه تو مترو یه مسیر رو میریم و بر میکردیم که گفتم باشه رفتیم و رسیدیم و زنگ زد کجایی گف من منتظر تو ام فاطی گف من چادر پوشیدم دارم میام فقط شوهرم کنارمه یدفه پسده گف چییی چرا گفتی بیام پس گف بابا تو مگه نگفتی بیا بیرون من یه کاری میکنم یادت نره کارتو بکن دیکه من شوهرمو سرگرم میکنم فقط یه مسیر رو میریم بعد پشیمونش میکنم بر میگردیم اونم گف باشه اگه بفهمنه چی فاطی گف نترس حالا فقط گوشیت رو چک کن چیزی خواستم بگم پیامک میدم ویگه شوهرم کنارمه نمیتونم حرف بزنم الان هم رفته بود کنار این دست فروشه انگشتر دیده بود که خدافزی کردن و گفتم الحق که جنده ای واقعا که خندید و گف درخت مکر زن صد ریشه ددارد عزیزم تو خخنوز نشنیدی مگه و رفتیم تو مترو از ادرسی که داده بودن پسره رو شناخت و من دستس رو گرفته بودم یه میشکون گرفت گف اونه اون تی شرت قرمزه که من گفتم عزیزم وایسا برم نگا کنم تو نقشه مترو ببینم ایستگاه کجا عوض کنیم و تنهاش گزاشتم اینم سریع رفت پیش پسره و نمیدونم چی گف و اومد کنارم یه چند دقیقه وایسادیم تو اون شلوقی یکی دوتا قطار رد شد نتونستیم سوار بشیم خیلی شلوق بود و اون وسط کسی هم به فکر مالیدن نبود و فقط سوار شدن مهم بود ضمن این که من کنارش بودم . بلاخره قطار سوم سوار شدیم و دیدم پسره هم اومد من بودم و خانومم و پسره پشت خانوممکه دیدم خانومم با چشم بهم اشاره میده و میگه گزاشته لا پام و دیدم یکم لاپاش رو باز کرد و خلاصه داشت حال میکرد انگار پسره ام چهرش خوب بود خدایی که اینجکر کوصی رو تونسته بود تور کنه قدش یکم کوتاه تر بود از من ولی هیکلش هم خوب بود معمولی بود یه جا به زنم گفتم چیکار میکنین همینجور وایسادین که گف ن بابا از زیر چادر دارم از وسط پام دست رد کردم سر کیرش رو میمالم اینو که شنیدم یه جوری شدم
نمیدونم خوشم اومد یا بدم اومد هر دو با هم ولی حال داد بهم و حسم رو به عالی تعقیر دادکه دیدم یهو همه فشار دادن پسره هم خدایی ناخواسته بود ولی محکم از پشت زنمو فشار داد که منو نگا کرد و گف ببخشید عاقا از پشت هل دادن گفتم راحت باش بلاخره اینممملکت ماس مقصر نیس کسی و خانومم برگشت گف بزا من اینجور راحت ترم روبه مرده پشت به من کونش رو محکم چسبونده بود بهم و یه صحنه دیدم همونجور که کیر پسره رو مالیده کیر منم مالید کسی هم بو نبرد تازه فهمیدم چیوار کرده بعد زود دستس رو کشید و راست وایسادحدس زدم داره خودش رو میماله به مرده یا شاید خوشش نیومده که یه جا گفتم خانوم بریم بیرون مناینجا کار دارم محکم گفنم رفتیم بیرون پسره هم اومد بیرون که دیدم زنم پیام براش اومد سوهرت چهزد حالی زد زنمم گف تکون نخور تا بیایم اونم گف باشه بعد به زنمگفتم اینجا یه کوچه خالی هست بهش بگو بیاد بیرون یه صحبتی کنین دوتایی گف مطمعنی گفتم اره بعد گف بیخیالش بابا خیابونه گفتم تو بگو گف ن حشریه الان عابرومون میبره منم قبول کردم بعد گفتم بگو چیوار میکردی گف ازیت میشدم دیتم از بین پام رد میشد برگشتم که راحت بزاش بمالم گفتم همین گف اره دیگه میخواستی لخت بشم پس گفت م برگردیم بریم همونجا و بریم دوباره مسیر برگشت سمت خونه . گف بریم . به پسره پیام داده بود بیا اون طرف ما برمیگردیم تو هم با ما بیا ما که رفتیم داخل مترو دیدم پسره زودی رفته بود اون طرف نشسته بود ما هم کنارش نشستیم و خانومم گف اا عاقا شما هم برمیگردین گف اره من میخواستم برم سمت … که زنگ زدن گفتن دیر شده میریم منم چیزی نگفتم ولی فاطی باهاش حرف زد گف اتفاقا من و شوهرمم داریم برمیگردیم خواستیم بریم جایی ولی دیدیم دیره شما هم میاین همون امام خمینی اونم گف اره از اونجا ماشینم برمیدارم میرم فاطی گف دقیقا مثل ما دیگه فقط این مسیر برگشت فک نکنم شلوق باشه راحت نیستیم که من گفتم چرا راحت نیستی فاطی زود گف چیزه راحت هستیم منظورمه که قطار برگشت رسید و رفتیم داخل دیدیم بابا بازار تعطیل شده از اون یکی طرف شلوق تر سده که فاطی لباشو گاز گرفت و نگام کرد و گف تو با این کارات منو میکشی بابا اردم گفتم چرا گف میخوای جندگی زنتو ببینی اینجور که نمیسه گفتم حالا به جاهای دیگه هم میرسه خب گف بیخیال بابا طرف گناه داره راست کرده بزا ببرمش خونه گفتم پس من چی گف تو برو یه شب بیرون یه ساعت بیرون و چه میدونم که گوشیشو در اورد و به پسره یه پیام داد و گفتم چی گفتی گف هیچی گفتم بیا پیش من باهات حرف بزنم و پسره این بار بازم اومد پیش ما وایساد و قطار هم تازه راه افتاده بود
فاطی به پسره گف شما هم تو بازارین گف اره گف چی میفروشین گف من تو بازار ایننجا نیستم تو شهرستانم اومدم جنس بخرم گف کجایین گف من گیلانم ولی خودم اصالتا بچه کرجم فاطی گف خوبه پس چی میفروشی گف من وسایل زنانه و اینا لباس زیر و این چیزا بعد فاطی گف الان میخواین برین کرج که گف ن میمونم تا صب تو ماشین چون هتل و اینام صد در صد پره الان تا صب برم خرید که فاطی گف وااا چرا ماشیننن بیاین خونه ما شوهرمم خیلییی ادم خوبیه اوکیه مگه ن اشکان گفتم چیی اره بیاین حب گف ن بابا اخه من شمارو نمیشناسم شبم مزاحم میشم که فاطی گف بابا چه مزاحمتی بیاین شما و خلاصه انقد فاطی گف اونم گف باشه که دیگه رسیدیم و کلی گفتیم خندیدیم و خواستیم بریم پسره گف بزارین ماسین بیارم فاطی گف نمیخواد بزار تو پارکینگه دیگه فردا میای برش میداری خب اونم قبول کرد و سه تایی با ماشین ما رفتیم خونه ما . خونه ما سه خواب داره و یه حال بزرگ و اشپزخانه مشرف به همه جا تقریبا رسیدیم و من گفتم برم تو اتاق خودم لباس عوض کنم بیام فاطی و اون پسر رو که دیگه فهمیدیم اسمش پرهام بوده تنها گزاشتم ولی یواشوی نگا میکردم دیدم تا من رفتم فاطی چادر را برداشت گف نگا یه دور زد پسره کیرش مثل چوب شد گف واییی نکن فاطی الان شوهرت میاد گف بیاد کاری ندارم تو کاری نکردی کع حالا این همه دارم برنامه میریزم شب بیای خونمون چرا ناز میکنی پسره گف خدایی نمیدونستم چه کوسی هستی یه لب گرفتن و فاطی رف تو اتاق لباس عوض کنه که من اومدم بیرون با لباس راحتی و گفتم بیا امیر برات لباس راحتی دارم اینجا اوردمش تو اتاق و گفتم اینا رو بپوش اونم با خجالت و اینا پوشید و گف ببخشید بخدا من اصلا دوس ندارم مزاحم باشم که من گفتم بخدا من از تو مراحم تر تو زندگیم نداشتم راحت باش اونم کلی گفتیم و خندیدم و رفتیم تو حال که فاطی صدام کرد رفتم گفتم چیه گف چی بپوشم گفتم بابا یه چیزی که تابلو نشه من خبر دارم ولی تو هم حشریش کنی گف باشه دیدم یه تاپ کوتاه که شکمش معلوم بود پوشید و یه شورت لی تا بالای زانو و اومد کون گنده و کمر باریک با هم دیونه میکرد امیر رو که مشخص هم بود منم زده بودم تلویزیون و فیلم میدیدم مثلا هواسم نیس فاطی پیام داد که چیوار کنم شروع کنم گفتم اره گف ببین هنوزم اگه پشیمونی دیر نسده فقط شیطونی بوده گفتم ن کارتو بکن که گف باشه پس تو برنگرد به اشپزخونه هم نگا نکن کلا گفتم باشع .
ما یه گلدان شیشه ای داشتیم کننار تلویزیون که کسی هواسش به اون نبود که اون داره همه چیزو بهم نشون میده. منم البته اول هواسم نبود یهو نگا نکردم دیدم واییی فاطی شورتش رو کشیده پایین داره کونش رو به اون نشون میده چون خیالش از هر دو طرف راحت بود که هم من نگا نمیکنم هم اون قراره بکنه. ولی پسره استرس دلشت معلوم بود نمیخواست نگا کنه ولی نمیتونه هم دل بکنه یه جا من گفتم فاطی یه شربتی چیزی بیار که گف اشکان ببینم چی میخوری من دیدم تصویرش از گلدان غیب شدد یدفه برگشتم نگا کردم دیدم رفته پشت اپن البته تو گلدان هم کامل معلوم نبود ولی مشخص میشد که داره چیکار میکنه. پسره اما جایی نشسته بود که مثل من پشتش به اشپزخونه نبود یعنه سمت چپش اشپزخونه و سمت راستش به طرف تلویزیون بود و راحت اشراف داشت ، گفتم یه نوشیدنی ببین پرهام چی میخوره که اونم گف هرچی باشه خوبه ممنون که فاطی با یه سینی شربت و اینا اومد و نشست کنارم و چسبید بهم و شروع کرد با پرهام حرف زدن و چی میفروشی و اینا منن زیاد دوست دارم خرید کنم که پرهام گف من لباس زیر دارم فاطی گف میشه مدلاشو ببینم گف اره گوسیش رو در اورد و فاطی گفتم برو بشین کنار خودش من دارم فیلم میبینم خب اونجا حدف بزنین دیگه تو این طرفی پرهام اون طرف دارین داد میزنبن فاطی هم بلند شد و موقع بلند شدن یه بشکون ازم گرفت و رف کنار پرهام و شروع کردن حرف زدن این شورته اینجوره اون اونجوری و از این حرفا که رسیدن به یه مدل پرهام گف فک کنم بهتون خیلی میاد این مدل فاطی گف اخه بغل هاشو ببین پرهامم گف این اخه زنه چاقه بد شده تو بدنش شما بپوشی خیلی خوب میشه اصلا این ست هدیه من به شما من خیلی داستم حال میکردم زنم داره راجب مدل شورتش با یه غریبه جلو خودم حرف میزنه ولی گفتم که قرار نبود به روی خودم بیارم .
فاطی گف وایی چه خوشگله اشکان اینو ببین نگا کردم دیدم کلا یه عکس پورنه انگار زنه هیچی نداشت فقط یه شورت توری که کوس زنه زیرش معلومه ، گفتم فاطی جون این مدل به تو میاد تو هم بدنت بی مو و قشنگ و تپله خیلی عالی میشه خوبه ، امیر تعجب کرد از حرفای من انگار ولی عادی جلوه داد و شروع کردن دوباره حرف زدن که من گفتم فاطی جان این حرفا رو بزارین برا بعد بیاین بازی کنیم گفتن چه بازی گفتم چه میدونم شاه دزد خوبه ؟ پسره گف چی هس گفتم همون بطری میچرخونن ما میگیم شاه دزد که فاطی گف باشه خوبه چون اینو تو یه داستانی خونده بودیم خودش گرفت سریع بعد گفتم برو بطری اماده کن بیار که اورد زودی و رفتیم نشستم رو فرش سه نفری گفتم هرکی ته قوطی سمتش بود باید هرکاری که شاه میگه بکنه برعکس بعقیه ، سر قوطی شاه رو نشون میده ته قدطی دزد رو یه خودکارم بینمون گزاشتیم که مرز مشخص بشه چون ممکن بود کمی اون طرف تر وایسه . اول من شروع کردم انداختم پرهام شد دزد فاطی شاه. فاطی گف چی بگم حالا بهت گف هرچی میگی گف مهمونی اولین باره میبخشم و رد شد دوم من شاه شدم باز پرهام دزد گفتم خب دستاتو بزار زیر پاهات و راه برو اونم بلند شد و یکمی هم با خجالت این کارو کرد و خیلی هم خندیدیم و دفعه بعد من دزد و پرهام شاه شد گفت خب حالا اشکان جان بلند شو برامون کلاغ پر برو ده تا و رفتم بعدش من شاه و فاطی دزد
فاطی گف بگو ببینم گفتم بلند شو بدون آهنگ برقص گفت چی گفتم آره بندری بدون آهنگ برقص که گف نامردیه گفتم به من چه حکمه باید اجرا کنی و اونم بلند شد یکم رقصید و اندامش واقعا دیوانه کننده بود و دیدم این پسر هم با چشم رفته تو کون فاطی زدم بهش گفتم کجایی و خندیدم گفت ها هیچی هیچی
گفتم بابا از اینا بهترش میان تو مغازت که
سرش رو انداخت پایین و گفت اختیار دارین من نگاهم به رقصش بود قشنگ میرقصه گفتم منم میدونم آره جون خودت
و فاطی هم ناکس با اون کون گرد و پاهای کشیده و دستای لخت و چاک سینه حالا داشت قر میداد کون تکون میخورد سینه میلرزوند ممه تکون میخورد که دیدم یواش یواش دستش رفت روی کیرش این پسر
به فاطی چشم زدم بیا بشین که اومد گفت چطور بود گفتم عالی بود ولی این مجازات نبود خدایی گف باشه ولی من مجازات میکنم خندیدم
ابن باز انداختیم پرهام شاه شد و باز فاطی دزد شد پرهام گف واله نمیدونم چی بگم گفتم بگو خب گف اشکان بجام بگه گفتم دوس داری همون قبلی باشه پرهام گف اره خوبه اونم گفتم پس فاطی میرقصه تو هم آب بریز تو دهنش نباید بریزه بیرون ها که پرهام گف ااا من شاهم گفتم تو گفتی من حکم کمم قبول کردن و رفتن فاطی شروع کرد رقص و پرهام یه بطری آب برداشت و همش میخواست بریزه تو دهنش ولی میریخت رو لباسش و اینا و میخندیدیم داشتیم سکنه میکردیم که دیدم وسط رقص پرهام کونی میچسبونه به زنم اونم یدفه یه دور میزنه میماله کونو . که گفتم خوبه بیاین دیکع دیدم پرهام لباسش خیسه یزره هم شلوار ولی فاطی اب خالی بود گفتم میخوای بری عوض کنی گف اخه ندارم دیکه همه رو شستم فقط لباس بیرونه گفتم بابا پرهام دیگه رفیقمونه یه لباس راحت بپوش پرهامم گف میخواین باز اگه مزاحمم برم گفتم ن بابا ساعت یک شبه بعد گف خب راحت باشین پس که فاطی گف اخه تیپم شبیه مدلای تو گوشیت میشه تقریبا چیزی ندارم بیخبال اینا خوبه که من گفتم بابا این مرهام صدتا زن میان پیشش در روز راحت باس که گف البته شما فرق دارین ولی راحت باشین اره اوکیه و خلاصه نرفت دفع بعد انداختیم من دزد شدم و زنم شاه بهم گف باید بری تو حموم آب سرد رو باز کنی رو خودت خخواست تلافی کنه که رفتم و باز کردم و خبس شدم و اونام خر خر خنده و اومدم برم تو اتاق لباسامو عوص کنم دیدم من که تو حموم بودم دست این تو شرت زنم بوده خودشون هم دیون که من دیدم ولی جا خورد پرهام و منم به روی خودم نیاوردم انگار ندیدم رفتم تو اتاف دیکه لباس نپوشیدم شورت پوشیدم اومدم فاطی گف چرا اینجور گفتم لباس های منم شستی ها همشون رو ندارم دیکه خلاصه باز انداختیم پرهام دزد فاطی شاه که پرهام مجبور شد بره یه چند تا ظرف بشوره و من تو این مدت به فاطی گفتم لفتش ندیم زیاد اونم گف بابا بزار داریم حال میکنیم نترس بلاخره کیرش رو تو کونم میبینی گفتم مگه قراره کون بدی تاحالا ندادی گف اره بابا کی میگه ندادم من فقط به تو ندادم قبل ازدواج کلا با کون حال میکردم گفتم چرا نگفتی خب گف خب چه میدونم تو کاکولدی گفتم من کاکولد نیستم هات وایفم یعنی دوس دارم خودمم زنمو بکنم ولی یه نفر دیگه هم بکنه گف حالا هرچی . که گفتم باشه من کاری میکنم که زود اوکی بشه گف باشه پس با خودت گفتتم باش فقط کاری کن زیاد دزد بشی گف اوکی
پرهام تموم کرد اومد کف واقعا یه مهمون دارین ها ازش کار نکشین گناه داره خندیدیم گفتیم عیب نداره دیگه حکمه خلاصه انداختم ولی جوری که من شاه بشم و فاطی دزد گفتم خبببب فاطی خانوم کاری کردی لخت بشم خودت ولی لباس خیس تنته باید در بیاری گف ااا اشکان پرهام هم هستا گفتم به من چه گف باشه خودت خواستی ها ولی منم حالا که داری لج میکنی واقعا هیچی نمیپوشم گفتم برو از همون لباس سکسی هات که هس گف خب چادرم هس گفتم چه میدونم خب چادر بپوش که رفت و دیدم چادر پوشیده گفتم اینو انتخاب کردی باشه پس خودت خواستی ها افتادم دیگه سر لج باهات خندید گفت باشه من هزار تا راه دفاعی دارم که گفتم باسه دوباره یه جور انداختم اون شاه بشه و من دزد گفت خب حالا باید بری لباس منو که خیسه آبش رو بچکونی بخوری منم رفتم زود شورتش رو خوردم و آبش رو چکوندم خوردم پرهام داشت دیونه میشد باورش نمیشد یه زن و شوهر غریبه جلوش دارن کارای سکسی میکنن.
باز انداختیم پرهام شد دزد گفتم لباست رو در بیار گفت چرا گفتم چون خیسه و منم لختم تو خم در بیار فاطی خندید گف حکمه ها سوال نکن که درآورد ولی شلوار داشت این بار من شاه و فاطی دزد که گفتم فاطی باید با من که شاهم کشتی بگیری . گف من نمیتونم که گفتم به من چه خلاصه قبول کرد و رفتیم برا کشتی و اونم چادرش رو نگه داشته بود ولی زیرش هیچی نبود منم فهمیدم اینو و در اولین حرکت خمش کردم و بلندش کردم چادرش کلا افتاد و ولش نمیکردم کلا لخت تو بغلم بود و داشتم کشتی میگرفتم و یه صحنه دیدم پرهام داره با چشماش التماس میکنه که منم میخوام یعنی قشنگ مشخص بود که فاطی رو ول کردم گفت خیلی بیشعوری بخدا و بدون این که چادرش رو برداره رفت سمت اتاق و من صداش کردم گفتم عزیزم تو که دیگه همه دیدنت چرا میخوای بپوشی خوب گف چیزی ندارم بپوشم فقط خجالت میکشم گفتم بابا خجالت چیه خنگ یه شورت بپوش بیا که با کلی مثلا عیبه و اینا قبول کرد و اومد نشست ولی سوتین نداشت و بیخیال هم بود دیدم پرهام دیگه کیرش داره شلوارو پاره میکنه که گفتم فاطی راستی بعد بازی یادم بنداز یه پیام به ماساژور بدم فردا بیاد ماساژت بده گف باشه اما پسر خوبی نیست عوضش کنیم گفتم باشه پس بیخیالش اما پرهام ساکت بود و گفت من ماساژ بلدم میخواین گفتم اگه بسه که خوبه بزار برا فردا . گف باشه که گفتم راستی شما راجب اینجور مدل شورتا حرف میزدین که الان فاطی پوشیده گفت آره ولی این توری نیست اونا توری هستن گفتم فاطی بلند شو اونم بلند شد و یه دور زد گفتممدل خوبی میشی ها گف اره ولی قدر نمیدونی که
پرهام گف اگه بخوای مدل بشی من کلی کار دارم برات شمام که روشنفکرین و با این چیزا مشکل ندارین
گفتم آره بابا من به زنمم گفتم من مشکلی ندارم حتی دوست پسرش میومد خونمون و با هم میرفتن تو اتاق من اینجا خودم میخوابیدم که راحت باشن یه دفعه پرهام گفت دوست پسررررر یعنی شما مشکل نداریننن که فاطی گفت نننننن عزیزممم ما راحتیم من گف چی بگم باورم که نمیشه گفتم باشه بعد گفتم فاطی باز بنداز ادامه بازی انداختیم و این بار باز فاطی طبق نقشه دزد شد من شاه گفتم فاطی برو تو اتاق هر چه چیزای خوب داری یکی یکی باید ست کنی بیای بیرون مثل مدل ها راه بری ببینیم مدل خوبی هستی یا ن که پرهام گف خوبه عالیه این به درد کار منم میخوره
منم گفتم اره که فاطی از خدا خواسته رفت و دیدم با یه ست قرمز که کونش داشت پارش میکرد اومد بیرون بعد پنج مین با سوتین که توش کلا معلوم بود و با اون پوست سفیدش
یدفعه دیدم پرهام گفت ای جااان ولی با تعجب کاملا
گفتم چیه گف داداش زنت خیلیییی مبارکت باشه هیچی
گفتم داداش قابل تداره گف یعنی چی گفتم اگه میخوای تا ردیف کنم زن تو بشه یه شبم خب که گف عاقل من باورم نمیشه واقعا زنتع گفتم اره بخدا گفت پس این حرفا چیه گفتم داداش من هات وایفم نمیدونست چیه که بهش توضیح دادم
و این هین فاطی اومد با ست مشکی بدون سوتین گف چطوره گفتم عالی که پرهام اصلا نگاه نکرد و فقط چشمای منو میدید گف داداش راس میگی گفتم بخدا گف چجور اخه گفتم ببین من خودم زنمو میندازم تو چشش که بقیه بهش نزدیک بشن گفت ایول باید حدس میزدم خب الان چیکار کنیم
گفتم بزار من ردیف میکنم بکنیش گف باشه
بعد فاطی رو صدا زدم گفتم تموم شد دیگه بیا مجازات نمیخوای گف خب گفتم بازی ادامه دادیم باز فاطی خودش رو خواست دزد کنه که نشد خیلی ته قوطی اون طرف بود و پرهام دزد شد گفتم پرهام در بیار گفت چی گفتم بابا همه لختیم باید لخت بشی گف نمیشم گفتم جریمه سنگین تر میشه باید مادرزاد لخت بشی که فاطی گفت زود باش این حکمه ها و خندید 😆😆 اونم بلند شد و یه دفعه شلوار و شورت درآورد
چیزی که میدیدم باورم نمیشددو برابر کیر من دراز تر و کلفت تر ولی سفید و با کله بزرگ و چتری تو پاش بود و کاملا راست دیدم فاطی نگاش میکنه و لبشو گاز میگیره😋😋 و گف بشین پرهام جان اونم نشست گف پرهام واقعا خیلی مردی ها پرهام گف ممنون گف ن جدی میگم من دوس پسر داشتم شوهرم که دارم سرشو خورد ولی تو واقعا مردی که گفتم پس خوب انتخاب کردی گف انتخاب چی گفتم هیچی کلا میگم خوش سلیقه ای
یدفه پرهام گف میخواین من بپوشم دعواتون نشه من گفتم ن بابا بیا اه منم در میارم تو راحت باشی وقتی در آوردم جفتشون خندیدن هم راست نبود هم کوچیک تر از اون بود بعد وایساده بودم که فاطی با دست کیر منو گرفت گف اخه اگه اینم سفید و بزرگ بود من چه غمی داشتم اخه
.
پرهام خندید و من گفتم خب الانم داری دو متر جلوته دیگه دیر نشده بفرما مال خودت گف این نه مال شوهر خودمو میخوام گفتم پرهام امشب شوهرته گفت ن بابا از کیسه خلیفه میبخشی
گفتم اره زن خودمو خب حالا میخوای با اونباششی یه شب برا خودت فقط پاره نشی حامله هم نشی
پرهام هم داشت کیف میکرد که زنم داشت از کیرش می گفت
یه دفعه گفتم پرهام این برا خودت امشب از کون بکنش
پرهام گف وا چه حرفی اخه منتا اینجاش هم پیش رفتیم بخدا عرق کردم
فاطی گفت اتفاقا عرق کنی لیز میشه خوبه
دید بابا فاطی خیلی بازه رابطش
گفتم فاطی اون خجالت میکشه خودت برو که فاطی بلند شد و کوسش رو گرفت در دهن پرهام گف با دهن درش بیار اونم با گاز شورتش رو گرفت و کشید پایین و بعدش فاطی نشست کنار پرهام گفت اوسکل خدا بهت همه چی داده امشب حال کن فقط من و شوهرم این کاره ایم و یه لب ازش گرفت و سرش رو برد پایین یه تف کرد رو کیر پرهام و با شهوت تمام گف فک کردی اگه شوهرمنمیزاشت من کیرتو تو مترو میمالیدم یا الان تو اشپزخونه کونمو بهت از پشت شوهرم نشون میدادم .
امشب برا خودت بهترین کون دنیا رو فتح کن پرهام که پرهام دیگه اجازه حرف زدن نداد و مثل وحشی ها افتاد روش و شروع کرد خوردن بدنش تا حالا ندیده بودم یه آدم انقدر حشری باشه بخصوص زن خودمو انقد حشری بود که اب کوسش داشت میریخت زمین حتی که پرهام گفت داگی شو اونم گفت بزار ساک بزنم اول گف باشه حالا داگی شو فاطی داگی شد رف پشت فاطی و شروع کرد کوس خوردی با ولع و صدای فاطی در اومد آییییی آوففف اه اه اه آیی عووییییی عوییییییییه . که منم تو اون شرایط راست کردم و شروع کردم جق زدن پرهام که می ترسید زود ارضا بشه با اون چیزایی که گذشته بود زود کیرش رو کرد تو دهن عشقم گف فاطی بخور ببینم اونم با حرص میخوره همون حالت داگی تقریبا . عووووم عوووووووق عووووم بعد از چند دقیقه فاطی با دست کیر پرهامو میمالید و نگاه کرد بهم گف واقعا دوستت دارم تو باعث شدی به اوج لذت برسم تو بهترین شوهر دنیایی ولی بهترین کیر دنیا رو نداری برای همین برام همیشه کیر بیار کیر میخوام پرهام گف کیر جلوته عشقم فاطی گفت به دردم نمیخوره باید پشتم باشه حسش کنم تو کونم که پرهام رفت پشت فاطی وایساد فاطی گف پرهام از پشت بازم کن میخوام دردم بیاد . گفت جونننننن چشم ملکه و شروع کرد یواش یواش کلش رو رد کنه داخل که صدای ناموس من بلند شد آییی چه کلفته کلش وایییی غلط کردم غلط کردم . گفتم عشقم اگه غلط کردی که بگم از جلو بزاره گف نننن منظورم اینه غلط کردم از پشت ندادم تا تنگ بشه باید بدمممم بزار بکنه منو اشکان گفتم جوننن چی میخوای گفت یه کیر تو پامه ولی دهنم خالیه که گفتم باشه کیرمو کردم تو دهنش یکم خورد و گفت وای دارم میمیرم چه حال خوبیه آویییی اویییییی عویییییییی میخوام پرهامم دیگه کامل کرده بود توش و آروم داشت تکون میداد که فاطی گف پرهام رمانتیکی تو گف چرا گف بابا یکم خشن شو لعنتی اینا رو شوهر خودمم بلده که . پرهامم شروع کرد دیگه محکم تلمبه زدن و با دست اسپنک زدن و موهاش رو گرفت و تلمبه ها محکم تر شد اونم فقط آخخخخخ اوووووی اوی اوی اوی خدا
جر خوردم جر خوردم که دیدم بیحال شد اب کوسش کلا خالی شد و گفتم بزار دراز بکشه پرهام کشید بیرون و موقع بیرون اومدن دیدم یه آهی کشید فاطمه
به پرهام گفتم همین خوابیده به بغل بکن فاطی هم پاهاش رو جمع کرد تو بغلش و پرهامم از زیر فاطی که کوس و کونش زده بود بیرون شروع کرد یواش یواش دوباره کلش رو رد کرد این بار تو کوسش که فاطی گف نه فقط کون ، کونم بزار
گف چه علاقه ای به کون دادن داری فاطی گف اره میخوام کونم بزاری فقط کوسم مال شوهرمه فقط گفتمعزیزم من راضی ام که گفت من ناراضی ام فقط کون میدم من گفتم باشه که پرهامم فاطی رو بلند کرد تو بغلش بردش تو اتاق خواب منم رفتم دیدم به همون حالت لبه تخت به بغل خوابیده کونش هم زده بیرون از تخت پاهاش هم جمع شده تو شکمش پرهام گف بکنم گف پس اومدی چیکار
گف باشه که شروع کرد اروم کلش رد تنظیم کرد ولی یهو تا اخر کرد توش که فاطی از درد نفسش گرفت و یه ثانیه بعد گف اوووی اوییی وای وای سوختم چه حالی میده گفتم پرهام بیخیال فاطی از کوس بکن گف منم اخه کون دوس دارم گفتم خودت میدونی دیکه که دیدم کیرش رو در اورد و اروم اروم کرد تو کوس فاطی فاطی دیدم گف وایییی خوا حالم چه خوبه آیییی جون جون جون بکن منو بکن از هرجا میکنی فقط بکن نزار بمونه که دوباره در اورد و کرد تو کونش فاطی گف واییی چه خوبه جا عوض میکنی حال مبده بهم که چند بار این کارو کرد و دیدم فاطی داره از حال میده انقد داره لذت میبره که پرهام بهم چشمک زد ابم کجا بریزم گفتم تو کونش فاطی هم شنید گف میخوام بخورم میخوام بخورمممم واییییی آییی عوویییی خدا مردم که فاطی لرزید باز و دیدم کلی ارضا شد و با دیدن این صحنه پرهامم ابش یدفه بدون این که بخواد خالی شد تو کون فاطی و کیرش رو تا ته نگهداشت تا ابش بیاد و تمومی هم نداشت لامصب که دیدم افتاد رو فاطی و بیحال شدن
حدودا ساعت دو نیم شب بود کع گفتم بخوابیم دیگه فاطی گف من و پرهام اینجاییم تو هم فیلمتو که میخواستی دیدی برو اون اتاق بخواب خوابیدم و اونام خوابیدن که صب بیدار شدم دیدم صدا میاد رفتم دیدم پرهام میگه بابا خسته ام دیشب دوبار سکس کردیم فاطی میگه تو پاهاتو باز کن من درستش میکنم اونم گف باشه لبه تخت پاهاش رو زمین ولی خودش افتاده بود رو تخت که پاهاش رو باز کرد و فاطی نشست رو کیرش و با باسن خوشگل سفید مرمری کیرش رو میمالید بعد گفتم بیدار شدین فاطی گف بیدار چیه دیشب بعد تو دوباره کوس داده زنت که پرهام گف الکی نگو کون دادی فقط گف جه فرقی میکنه هر دوتاش گرمه و کنار همه دیکه و خندید من گفتم باشه گشنمه فاطی گف من یه وعده دیکع کیر میخوام ها گفتم باشه حالا به زور رازی شده ها الانم ول کننیس که اوند بغلم کرد بوسید گف تو بهم گفتی زندگیمون قشنگ تر میشه باورم نمیشد ولی خیلی چیزا هس باید بهت بگم گفتم چی گف بزا برا ت میگم که من تو قسمت بعدی میگم تازه از اینجا به بعد داستان من و زنم هات تر میشه خواهشا نظر بدین و اینم بدونین من استاد ادبیات و نویسنده نیستم و امید وارم یه زن و شوهر مثل ما نصیب کیرای قشنگتون بشه قسمت اول بود و بعد لز لین ما تازه رومون باز شد و یه کارایی کردیم به عقل جن هم نمیرسید و این قسمت بیشتر برا شروع و آشنایی بود…
نوشته: اشکان شورت مشکی
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید