این داستان تقدیم به شما
( توضیح ادمین: نویسنده افغانی است )
سلام
من قبل از نوشتن خاطره خودم همان طور که معلومه است رابطه سکس خاطرات آبجی و داداششه و محارم هستش اگر دوستان که این گونه فانتزی و سکسس را نمیپسندن خواهشمند است نخونند. پس این خاطره من اسمها عوض شده است ،من ممد جقی و ۳۰سالمه و فعلا به دلایلی مجرد و تا قبل از این ماجرا با کسی سکس نداشته ولی بسیار حشری و داغ هستم وخوراکم دیدن فیلم و سایت پرنو است و با جق زدن ودیدن فیلم و رفتن تو سایت های پرنو و شهوانی لذت میبرم و خواهرم الان ۱۸سالشه و مونا در هنرستان فنی و هنر درس میخونه و خیلی زیبا و لوس و در پوشش لباس راحت و بامن هم خیلی خوب و جور هستیم و من کار میکنم و وضع مالی بد نیست و همیشه خواهرممونا را دارم و پول بهش و براش هر چیبخواهد و بتونم میخرم
هم خودم خوشم میاد ازش و چرا که نه تنها خواهرم من هست و منو دیونه میکنه من چون به علت شغل خانواده در شهرستانی که زندگی میکنم مجبورم مسایلی را رعایت کنم از جمله همین دختر بازی تا با دختری دوست میشدم تا منظور منو متوجه میشد که قستم کردنش است سریع کات میشد چند وقتی بود با دیدن فیلم پورنو خانوادگی و داستان سکیسی خانوادگی و ابجی داداش لذت خاصی میبردم و چون من هم کف کرده بودم تا یکی لخت ببینم و چقدر کف دستی برم که البته فایده خوبی هم داشت من چون توی اتاقم راحت بودم و ماهواره و تبلت و کامپیوتر داشتم و خوراکم هم سکسی هست هنوزم با کیرم زیاد ور میرم به خاطر همین کارها کیرم خیلی کلفتر و محکمتر و بزرگتر شده است تصمیم گرفتم که اگه برم تو کتار آبجی گلم و خرش کنم و بیارمش تو خط میتونم باهاش یواشکی حال کنم و همیشه دم دستمه و دیگه راحت میشم و منو اون میتونیم نیازای جنسی همو برطرف کنیم فقط چه جوری بهش بگم آن موقع ۱۶سالش بود و حدود دویا سه ساله پیش بود وای اگه جواب نده و بره بگی چی آنوقت باید از کل نقشه جغرافیا برم بیرون ولی کیر که با دیدنش راست بشه این چیزا حالیش نمیشه و تصمیم گرفتم که برم تو کارش وتا فرصتی به دست میاوردم طؤری که تابلو وشک نکنه دستمالیش میکردم و وقتی که دستم به کون پنبه ایش میخورد چقدر لرزون و نرم بود حال میکردم و تصمصم گرفته بودم که بهش بفهمونم که تو کارشم و از دیدن بدن و کاراش لذت میبرم و اونم البته حالم میداد من چند ین بار طوری که کیرم قشنگ نمایان بودش برجستگی کیرم از روی شلوار ورزشیم میرفتم پیشش و میدیدم که روی کیرم زوم کرده و خودشم با لباس پوشیدن و تاپ وقتی میپوشید کوسش قشنگ جلوش پف کرده و کونش میخواهد شورتشو و ساپورتو جر بده و وقتی پیشم بود مثلا بهش تو درساش کمکم کنم
بعضی موقعها حال هایی به من میداد مثلا جندین بار شذه بود که من میرفتم پیشش تو اتاقش دامن پوشیده بود و پاشو طوری باز کرده بود که من قشنگ موقعی که پیشش بودم شورتشو قشنگ میدیدم و میدید که من دارم با چشمم قشنگ دارم میخورم حال میداد نه من و نه اون جرات گفتن حرفمون را نداشتیم و تا این دوسالی گذشت به همین منوال و من تصمیم گرفتم که تبلت برای خودم ومونا بخرم و توش برای خودم پر فیلم و عکس سوپر داشتم و تبلتمو قفل نمیکردم موقعی که میرفتم سر کار که اگه رفت سراغش که میره حتما حشری بشه و منم بتونم بهش بگم که من البته تبلتمو نشون میزاشتم که اگه دست بهش بزنه مشخص و من میفهمدم که نقشه ام کارساز بود و مونا میرفت فیلم. ها وعكسا را میدید و یا بر روی تبلت خودش بلوتوث میکرد و نمیدونست که وقتی بلوتوث میکنه اون چیزی که ارسال میکنه یه نسخه از اون توی حافظه بلوتوث میشینه دیگه وقتش بود که حالل بهش بگم فابل توجه دؤسثان که میخوان خواهرشونو بیارن تو خط اول ازهمه عجله نکنید و روش. خوب کار کنید و بالاخر ه یه روز خوب میاد که بهش بگین که عاشقتم آبجی جونم و بیا که باهم باشیم من وقتی یه ۵شنبه که خونه را خالی کردم همین اسفند ۹۵و برای پدر و مادرم برای شب عید با تور فرستادمشون یک هفته برن مسافرت و خانواده کلی نصیحت که اگه مشکلی داشتین برین پیش خالتون که راهی شدن…
روز ۲۸اسفند ۹۵ من و مونا جون این جند روز عید تنها بودیم و من خودمو آماده کردم که بهش بگم و اگر م. جواب نداد کسی نباشه خؤنه که یه جوری خرش کنم و اگرم جواب داد موقع سکس کردن راحت باشیم و کسی نباشه که بعد از رفتن و بدرقه اونا ظهر شد که اومدیم خونه که رفتم سریع یه دوش گرفتم و یه چیزی. خؤردیم و من بعد ازز کلی شوخی و خنده به مونا گفتم یه برنامه هست که تو تبلت هست برام بفرست که وقتی فرستاد من رفتم تو فایل بلوتوث که گفتم اوه اینا چی ارسال شده به تبلت تو من که چیزی ندادم که دیدم مونا سرخ شد. یکیشو الکی باز کردم که فیلم سوپر بودش گفتم به به خوبه دیگه مگه تو هم دوست داری از نظر من مشكلی نداره. ولی. چرا با هم نبینیم دیدم خندید گفتش دیونه ما خؤاهر و. برادریم گفتم مگه چی تازه. خودمونم میتونیم بازی کنیم. واقعی اگه به کسی نگیم و کسی نفهمه هم حال میکنیم و هم هر وقث بشه ومؤقعیت باشه طوری که به. دختریت آسیب نبینه خیلی خوبه که مونا اگه تو هم قبؤل کنی و هر وقت نخواستی تمومش میکنیم تو فقط بگو آره دیدم تردید داره اخه آبجی و داداش گفتم آره بیا خراب نکن که گفتم من یه برنامه دارم که پاشو چراغا را خاموش کنیم و لخت بشیم و وقتی لخت شدیم چراغا روشن و میام بیرون و دیگه لازم نیست برای این حس خوب وقت را از دست بدیم
که وقتی لخت. شدمو کیرم شق شق شد و مونا هم دیدم لخت هست اومدیم وسط اتاق و چراغا. را روشن کردیم و هر دو مثل بهت شده هم دیگرا نگاه میکردیم که ناگهان. مؤنا خندید که کیرت چقدر بزرگ وکلفته گفتم میخواهی دستش بزنی این برای تو ائنجوری شده و قتی. خوب بدن همو دیدیم و دست مالی کردیم در قسمت بعد براتون میگم که چه جوری پلمپه کؤنش و زدم با نظرات. خؤد منو برای گذاشتن بهترین خاطراتم و سكسامم که تابو هستش براتون دلگرمتر کنید اگر سوالی و کمكی بتونم بکنم خوشحالمیشم البته مونا. نمیدونه که این.رازو من براتون میگم سکس فقط ابجی و داداش
نوشته: ممد جان کابلی ابجی باز
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید