این داستان تقدیم به شما
سلام من محمد باقر هستم پسری 20 ساله با هیکلی ورزشی موهای طلایی و چشمانی درشت و صورتی نسبتا جذاب کیر15 سانتی و بدنی سفید و بدو مو! متولد طرقبه ساکن تهرانم. سال گذشته برای تفریح با ماشینم (پژو206) به یکی از مناطق خوش آب و هوای ایران رفته بودم. صبح زود رسیدم تقریبا ساعت 9 صبح بود که به یکی از روستاهای اون اطراف نزدیک شدم. می خواستم برای صبحانه از اون روستا چیزی بخرم . نزدیکی های روستا به دختری برخوردم که خیلی خوشگل بود. واقعا تا اون موقع حتی تهران هم دختری مثل اون دختر ندیده بودم. واقعا خوشگل بود. لباس محلی تنش بود. هرچی کردم نتونستم جلوی خودمو بگیرم به اطراف نگاه کردم و وقتی مطمئن شدم به جز من و اون دختر کسی اون اطراف نیست از ماشین پیاده شدم و به طرفش رفتم. خوشبختانه خیلی زود تونستم مخشو بزنم تا بهم لاپایی بده. احساس کردم قبلن هم این کارو کرده بود.
قرار شد بریم به خونه ی باغی پدرش که داخل باغشون بود. وارد خونه که شدیم اول همدیگه رو بغل کردیم و مشغول بوسیدن و لب گرفتن از همدیگه شدیم. همونجوری که فکر می کردم خیلی داغ بود. بعد شلوارشو پایین کشیدم و شروع کردم به خوردن کسش بعد کیرم رو جلوی دهانش گرفتم اول راضی نشد بخوردش اما با اصرار من نوک کیرمو کرد تو دهانش. وقتی روی تشکی که اونجا بود خوابوندمش و کیرمو لای پاهاش گذاشته بودم انگار توی آسمونا بودم. حرارت تنش خیلی زیاد بود. بعد کیرمو لای شکاف کونش گذاشتم و بالا و پایین کردم یه لحظه احساس کردم کیرم دقیقا جلوی سوراخش قرار گرفته. دیگه نتونستم تحمّل کنم و گفتم هرچه بادا باد!! با تمام قدرت کیرمو به داخل کونش فشار دادم. دادش به آسمون بلند شد شروع کرد به جیغ وداد کردن. هرچی بیشتر جیغ میزد من حشری تر می شدم و کیرمو با فشار بیشتری به سمت کون تپل و سفیدش فشار می دادم.
بالاخره تمام کیرم توی کون سفید و خوشگلش فرو رفت. یه مرتبه به خودم اومدم. واقعا تازه فهمیدم چه غلطی کردم. یه ذره کیرمو کشیدم بیرون و دیدم خونیه! خیلی دلم به حالش سوخت. همونطوری بی حال افتاده بود و گریه می کرد. با خودم گفتم حالا که زیر قولت زدی و تو کونش گذاشتی تا آخرش برو . شروع کردم به تلمبه زدن. با هر ضربه ای که می زدم دنبه های دو طرف کونش عقب جلو میشد و صدای آخ و اوخش تمام خونه رو پرکرده بود منم دیونه تر می شدم و با فشار بیشتری می گائیدمش. ده دیقیه ای با تمام قدرت توی کونش تلمبه می زدم تا آبم اومد و همشو توی کونش خالی کردم و همونطوری افتادم روش. وقتی بلند شدیم بهم گفت خیلی نامردی قرارمون این نبود گفتم ببخشید نتونستم آقا رستمو راضی کنم که داخل کونت نره معذرت می خوام. با همدیگه رفتیم داخل باغ نشستیم. با سختی راه میرفت کاملا معلوم بود که بار اولش هست که کون داده. این بار هوس کردم یه بارم توی فضای باز کونش بزارم. اول راضی نمیشد و می گفت کونم درد می کنه اما بالاخره راضیش کردم که پول بیشتری بهش میدم.
شلوارشو کشیدم پایین و روی سبزه ها خوابوندمش. کیرمو گذاشتم لای کونشو آروم آروم فشار دادم تا رفت تو. این بار حواسم بود که زیادی فشار ندم اما با این هال دوباره صدای آخ و اوخ و گریه و التماسش بلند شد. همونطور که داشتم می کردمش یه مرتبه دیدم یه نفر از پشت سر با چوب زد توی سرم. سرم گیج رفت و افتادم روی زمین. وقتی هالم جا اومد دیدم بیست سی نفر با چوب و چماق بالای سرم واستادن. یکیشون جلو اومد. یه سیلی به صورتم زد و گفت : پدرسگ کدوم کره خری بهت اجازه داده که خواهر منو…….. تازه فهمیدم که اهالی روستا هستن و اون مرده هم برادر دخترس. واقعا ترسیده بودم. دیگه مطمئن شدم که جون سالم به در نمی برم. تا بیام به خودم بیام پند تا کشیده ی دیگه هم بهم زد. دستام بسته بود ونمی تونستم جلوشو بگیرم .یکی دوتاشون اومدن جلو و دستشو گرفتن. یه مقدار امیدوار شدم که راه نجاتی پیدا کردم. شروع کردم به التماس کردن به اونا که تورو خدا منو از دست این نجات بدین. منو با این تنها نزارید.
که یکیشون بهم گفت خفه شو وگرنه خودم همینجا خفت می کنم. منو با دستای بسته بردن داخل همون خونه باغی و شروع کردن به مشورت کردن با همدیگه. برادرش اصرار داشت که منو بکشن اما بقیه می گفتن اگر بکشیمش پلیس دستگیرمون می کنه. باید طوری تنبیهش کنیم که کار به پلیس و دادگاه نرسه. چند نفرشون چندتا پیشنهاد دادن اما بقیه قبل نکردن تا اینکه یکیشون گفت بهترین کار اینه که کنش بزاریم. هم ادب میشه هم اینکه اگرپیش پلیس بره خودشم محکوم میشه. تقریبا همشون این پیشنهادو قبول کردن به جز دو سه نفر که گفتن ما موافقیم ولی خودمون نمی کنیمش. من که دیدم دارن نقشه ی گائیدنمو می کشن و تا چند دقیقه ی دیگه کون آکبندم قراره باز بشه افتادم به التماس کردن. اما هیچکدومشون گوشش بدهکار نبود. برادر دختره گفت اول خودم می خوام بزارم کون این بچه کونی. اینو گفت و اومد جلو.شلوارمو کشید پایین و منو روی تشک خوابوند و چندتا سیلی محکم به کونم زد و گفت امروز کونتو جرررر میدم بچه کونی. خیلی سریع کیرشو درآورد و باکمک دو نفری که کپل های کونمو گرفته بودن و می کشیدن کیرشو گذاشت در سوراخم. هر چی فشار میداد فرو نمی رفت و من از درد داشتم پیچ و تاب می خوردم. دیدم پاشد و رفت از داخل یکی از طاقچه ها یه چیزی آورد وقتی نگاه کردم دیدم مایع ظرفشوئیه. اول نفهمیدم مایع ظرفشوئی رو برای چی می خواد اما وقتی دوباره کیرشو گذاشت دم سوراخم تازه فهمیدم که با روغن زیتون کیرشو چرب کرده
. این بار کیرش با اولین فشار تا نصفه رفت داخل کونم. شروع کردم به جیغ وداد زدن. تقریبا او نلحظه فقط صدای خنده هاشونو می شنیدم. از درد به خودم می پیچیدم اما دو سه نفری که دست و پا و گردنمو گرفته بودن نمیزاشتن تکون بخورم. تقریبا با دو سه تا حرکت دیگه بقیه کیرکلفتشو گذاشت توی کونم. دیگه حتی درد کیرشو توی استخون های بدنم حس می کردم. وقتی کیرشو تا آخر کرد بهم تنها کاری که می کرد این بود که فشار می داد. تلمبه نمیزد. فقط فار میداد. تقریبا اشکم سرازیر شده بود که احساس کردم یه چیزی داره به صورتم ضربه می زنه چشمامو که باز کردم دیدم یکیشون داره کیرشو به صورتم میزنه. وقتی چشامو باز کردم بهم گفت بخورش بچه خوشگل. هرکار کردم که نخورمش نشد. وقتی کیرشو توی دهن بود چندبار اوق زدم. خیلی اذیت شدم اما بالاخره مجبور شدم کیرشو بخورم تا اینکه آبش اومد و همشو توی دهانم خالی کرد. وقتی کیرشو کشید بیرون آبشو تف کردم بیرون. بهم گفتن تا چند روز باید زیر ما ها بخوابی و بچه کونی ما بشی اگر آبمونو نخوری این چند روز از آب و غذا خبری نیست.
من جدی نگرفت و آبشونو خالی می کردم بیرون اما موقع ظهر بهم نه آب دادن نه غذا. بعد از ظهر از بس گرسنه بودم از ترس اینکه شب بهم شام ندن همه ی آبشونو تا آخرش می خوردم. وقتی که کار برادره تموم شد و همه ی آبشو ریخت به کونم ، یه نفر دیگه رفت پشتم و گذاشت به کونم. خیلی سوزش داشت. بعد از اون ماجرا تا دو هفته موقع دستشویی رفتن کونم از داخل میسوخت و درد می گرفت. اون روز همشون نفری دو سه بار منو کردن. و آبشونوریختن داخل کون و دهانم. وقتی شب شد منو بردن به یه خونه خالی داخل روستا و برای اینکه شکنجم کنن یه بادمجان نسبتا کلفت داخل کونم کردن و همونجا زندانیم کردن. فردای اون روز دوباره اومدن بعد از اینکه بهم صبحانه دادن تا ظهر نفری چندبار گذاشتن توی کونم. بعد از ظهر اون روز دیدم یه خر آوردن داخل اتاق یه کرسی داخل خانه بود زیر هرکدوم از پایه های کرسی چندتا موزائیک گذاشتن تا کرسی بیاد بالاتر. منو روی کرسی خوابوندن و با هر زحمتی که بود خرو آوردن روی من. یه مقدار با زیر شکم خر بازی کردن تا کیرش یه کم بلند شد. دیدم یه ذره روغن زیتون به کونم مالیدن و کیر خر رو گذاشتن جلوی سوراخم که تقریبا دو سه سانتش رفت توی کونم.
خر که تازه فهمیده بود قضیه از چه قراره کیرشو توی کون من فشار می داد و سعی می کرد بیشتر فرو کنه اما فقط تا نصف کیرش فرو میرفت و بقیه اش به من نمی رسید. اما بازم درد زیادی داشت. اون روز پنج تا خر انداختن روی من. فردا ی اون روز خودشون می گائیدنم و روز بعدش با کیر خر ازم پذیرایی کردن. بعد از اون داستان دیگه من کونی شدم و تا امروز به صدها نفر کون دادم و برا هزاران نفر ساک زدم. الآن اگر هفته ای یه بار کیرکلفت نره داخل کونم خارش کون بیچارم می کنه. تقریبا الآن هر یه شب در میان میرم پیش یکی از دوستای سکسیم می خوابم تا کونم بزارن.خیلی امید دارم که به مقام سرداری یا شهرداری یا حتی ریاست جمهوری برسم چون کون دادن زیاده که تو این مملکت باعث پیشرفته.
لوله مکنم
نوشته: سرجوخه قالیباف – ۱۲ خرداد ۱۳۶۴
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید