این داستان تقدیم به شما

من اسمم سعید و 28سالمه. قیافه خوبی دارم خدا روشکر
 
من با یه زن اشناشدم ک دوسال ازم بزرگتر بود و وضع مالی خوبی نداشتن و طلاق گرفته بود بعد یک سال.چون از شهر دیگه بود باماشین رفتم دیدنش.خونه محقری با مادر پیر و چهار دختر.ک دوتاشون ازدواج کرده بود.نگار و نسترن تنها بامادر.نگار زن خوبی بود و بامادرش بردمش محضرصیغش کردم.نگار لاغر و قلمی بود اما نسترن ک خواهر کوچیک بود و بدن گوشتی داشت.با پستون های بزرگ و کون بزرگ ک وقتی رد میشد نمیتونستم دیدش نزنم.خونشون بودم ک برا دیدن کلیپی نسترن گوشیشو بم داد.نگار هم پیشم…دیدم پیامی اومد رو گوشیش.روش زدم دیدم نوشته بود دوس دارم بدن نازتو دوباره زیارت کنم.ناراحت شدم.وقتی
با نگار تنها شدم نگار گف این پسر داییمه و متاهله و…و با نسترن دوسته.گف میدونم چ فکری میکنی اما ایطور نیستیم و گریه میکرد…
گذشت و گذشت تا پیام دادنمون شروع شد.نسترن میگف ی وقتایی ک زنش نیس میرم پیشش.گفتمش انجام میده؟گف اره.گفتم چطور؟گف لاپایی…
 
گفتمش اگ بخوام انجام بدم میای؟گف نمیشه نگار مواظبه وقتی میای خونمون.گفتم اون بامن.یکی دو ماه بعد باماشین رفتم شهرشون و خونشون.شب شد و بش پیام دادم.وقتی نگار پیشم خوابید و مادرت هم.اروم از بالاسر مادرت بیا تو راه رو دستشویی تو حیاط.منم ازاتاق میام..گف خطرناکه و هیجان…اینم بگم نسترن ی جورایی تو این مدت علاقه بم پیدا کرده بود و میگفت من دختر سهوتی هستم و دست خودم نیس زود خیس میشم.الانم ک پیام میدم شرتم خیس خیسه دوس دارم اولین نفری باشی ک تو پشتم میذاری دوس دارم ابتم بریزی ک مال تو باشم.نسترن دقیقا برعکس نگار بود از نظر شهوت.دو سه شب بود من
رفتم تو راه رو.چند دقیقه بعد اومد.گفت خب گفتمش خب؟گف بیا دیگه زود باش تابیدار نشدن.به هم نزدیک شدیم و لبا همو اروم چند بار بوسیدیم.کیرم سیخ شده بود و نفسم داش بند میومد.اما اون زیادی خونسرد بود.خواستم بگمش بخور.دیدم روشو اون ور کردو دستشو گذاشت به لبه دیوار و داشت در هال رو نگا میکرد.گف زود باش تا کسی نیومده.منم ک هنگ بودم باسنشو دیدم ک دامن گل گلیش رفته لای دو لپ کون نازش.شب مهتابی بود و هوا بهاری.دستمو زدم زیر دامنش اوردم بالا.چی میدیدم ساق پای سفید و تپلش بعد ران های بزرگ و بعد دو لپ کون بزرگ و سفید….نسرین شرت نپوشیده بود.دامنشو دادم رو کمرش.نور به بالای کونش میزد و سوراخ نیمچه باز پشتش مشخص بود اما کسش رو نمیدیدم.زانو زدم و زبونمو زدم به جوجولش.اروم گف ایییییی.جوجولش شور بود.دیدم برگشت و ی ضدحال بم زد گف وق نیس انجام بده.بلند شدم زیر شلواری شرتمو اوردم زیر.سر کیرمو زدم ب سوراخ پشتش اهی کشید و گف چ داغه.فشار بده.کیرمو جدا کردم و یه تف زدم ب دستم.باناراحتی وباصدا اروم گف نههههه.چی میکنی؟تف نزنی سوراخ سیاه میشه.کیر خودتم.روشو برگردوند کیرمو گرف گف اه درازه.سرشو چسبوند به سوراخش و هی عقب جلو میکرد.واقعا درد داشتم.گفتم نکن خو نمیره.گف ضربه بزن میره.باورم نمیشد اینقد حرفه ایه.دوباره کیرمو گرف و رو خط کسش
کشید ک داغ و لزج بود.دوباره اهی کشید و گف بیا خیس شد د بزنش تو دارم ارضا میشم.فشار دادم اونم سوراخو با زور زدن باز کرد و یه بادی هم در کرد.گف زود ابتو بریز بریم ی کم میترسم.نوک سر کیرم داش میرف و یه اخ اخی گف.کیرمو چلوندم و چند قطره ک زیاد هم بود به سوراخ ریخت و با یه فشار کوچیک کامل سرش رفت.کمرشو ی کم سیخ کرد و گف اخخخخخ.منم کیرم ی هو رفته بود تو یه جای داغاروم جلو میومدم واونم اخ اخ میکرد.

 
گف ی کم بکش بیرون بعد دوباره گوزید.اروم دوباره فشار دادم.سکوت بود و سکوت.فقط صدا نفس زدنش به گوشم میخورد.گف دارم ارضا میشم تندترش کن.توهم بریزش.باهم بشیم.گفتمش باشه.من که با دندونم لباسمو گرفته بودم.دستمو بردم طرف پستونا بزرگش و محکم چلوندمشون و دست دیگم به بیخ رانش بود.و بعد از چند طلمبه محکم ک نسرین گف اههههه اره اهههه.اونجور که ارضام کنه بزن نه ایطور.ک صدایی از داخل اومد.نسرین گف بسم الله حالا چیکار کنیم.شکمموگذاشتم رو کمرش روش خوابیدم و کیرمو تا ته فرو کردم ک نگاه در هال کنم.ک دیدم چراغا روشن شد.اومدم عقب.من ک ارضا شدن یادم رفته بود.و مدام صدا میشنیدم.نسرین دستشو اورد به یکی از لپ ها کونم گذاشت و با تمام قدرت به کیرم میکوبید و اونقد محکم ک تخمام ب کسش صدا میکرد.گفتم بسه نههههه.در هال باز شد.نسرین سرشو از دید زدن اورد پشت دیوار.با بسته گفتنم اومدم عقب و نسرین به حالت خم شده بام عقب اومد و وقتی کمرم ب دیوار بود کمرشو ب سینم چسبوند و جوجولشو تکون میداد و ی هو شل شد و نشست و زانو زد کیرمم ی هو از پشتش در اومد.همه این ها حدودا تو چند ثانیه اتفاق افتاد.نسرین وقتی زانو زده بود با چار دست و پا.تند تر از یه گربه.رف تو حمومی ک جفت دستشویی بود.

 
 
منم در دستشویی رو محکم بستم ک نگار صداشو بشنوه و اومدم بیرون از راهرو.نگار از پله ها حیاط اومده بود زیر و نزدیک راهرو بود.گفتمش ها؟بیدار شدی؟گف اومدی برا دستشویی چرااینقد طولش دادی.و یه نگا ب کیر سیخ شدم کرد.دستشو گرفتم گفتم بیا داخل کارت دارم.گف بذار برم دستشویی.برو داخل الان میام.گفتم تو بیا بعد برو دستشویی.رفتیم تو اتاق زود ب شکم خوابوندمش و گفتم میخوام انجام بدم.و اوردمش زیر و چند تلمبه زدم ک صدا در هال اومد.نگار گف صب کن الان میام.دستشو گرفتم گفتم بخواب خو دستمو رد کرد رف بیرون.بعد چندلحظه صداشو اومد.رفته بودم دسشویی….اومد داخل و گرفته بود.سکس کردیم و صدا ازش بیرون نیومد.فردا ظهرش ر
فتم .همیشه نمیذاشت برم اما این دفعه فرق میکرد.خیلی پشیمون بودم.خودمو گذاشتم جای نگار.ک عذاب و بدبینی وناراحتیشو به زبون نیاورد.خیلی سخت بود بار بعد ک خونشون بودم روزی دو بار ارضام میکرد.دربارش حرف نمیزنیم اما میدونم یه داغ تو دلشه.برا همین دیگ تااخر عمرم بش خیانت نمیکنم.برا یه زن خیلی سخته.و بااین ک چیزی نگفت اما میدونستم.میترسید بم گله کنه.چون بارها بم گفته بود اگ تو منو ول کنی کسی دیگ منو نمیگیره.اما این نسرین عوضی هنو میگه اون بار حساب نیس ناراحتم.منو ارضا کردی اما خودت نشدی؟میگمش خب نشدم.میگه اگ محکم میزدی میشدی…حالا دفعه دیگ رعایتم نکن و بم رحم نکن تا ارضا شی…..نه نسرین نگار گناه داره اون بار فهمید…خب نگار رو هم داری….همش نگار…ی کمم من…….
 
 
نوشته: المنت داغ

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *