این داستان تقدیم به شما

سلام ارش هستم 24 ساله قد 180 وزن 85 .داستان برمیگرده به حدود 2 ماه پیش .اوا بگم من دانشجویی مهندسی هستم وتقریبا همه کارهای فنی از دستم برمیاد از جمله جق زدن .
 
یه روز که از کلاس بر میگشتم خونه گوشی زنگ خورد زن داداشم بود زن داداش ناز که سنش27 باسینه ای تپلی وموهای طلایی.بهم گفت شیر حمام خونمون چکه میکنه بیا ببینش.من هم با خوشحالی اینکه بازدوباره بدنشو دید بزم گفتم باشه.رسیدم خونه اون هم مثل همیشه که پیش من راحت بود یه شلوار تنک پلنگی تقریبا مثل شلوارک تنش بود ویه تیشرت و یه شال که مثلا شئونات اسلامی رو رعایت کنه
من با دیدن اون همیشه کیرم سیخ میشد اما زیاد تابلو نمیکردم.من رفتم تا پشت بام فلکه ای که ازتانکر می امد را ببندم که اون هم امد .فلکه دقیقا جایی بود که لباس همان جا پهن بود لباس های فاطی جون روی طناب پهن کرده بود تا افتاب بخورد اون هم چه لباسی یه شرت بندی زرد و قرمز رنگ ویه تاب زرد رنک که حدودا 80 میزد چند تا شلوارک و حوله ی خواب هم اویزان بود من بادیدن اون لباس ها در حضور اون کمی جا خوردم فاطی جون هم بدون خجالتی گفت چرا جا خوردی اگه زن بگیری اینا واست عادی میشه .من هم بدون حرفی فلکه رو بستم ورفتم داخل حمام وشیر درست کردم .موقع رفتنم گفت مرسی ایشالا جبران میکنم .
 
من هم گفتم خیلی ممنون اگه میشه شب باشه بهتره .فاطی جون با یه لبخد گفت دیگه زیاد پر رو نشو .من گفتم منظورم شامه مفصله اون گفت منظورت چیز دیگه هم میخواستی باشه.بااون خدا حافظی کردم و رفتم خونه شبش به یادش جلقی هم زدم.چند روزی گذشت ویه شب برادرم که راننده است زنگ زده که من میخام برم شهرستان و زن داداشت تنهاست و تو بیا چند شب پیشش بمون من هم باشنیدن کلمه شب باز کیرم راست شد وحسابی دل تو دلم نبود . شبی که زن داداشم تنها بود پنجشنبه بود من غروبش رفتم حمام و خودم رو تمیز کردم وقتی رسیدم خونشون زن داداشم همون لباسها رو داشت بعد از اینکه درو باز کرد با من روبوسی کرد وکفت بیا بشین رو مبل من گفتم من راحتم .اون برای درست کردن غذا به اشپز خونه رفت من هم رفتم تو اشپزخونه روبه روش نشستم در ضمن اون مثل قبل روسری نداشت و سینه هاش داخل تیشرتش بالا پایین میکرد .موهاشو پشت سرش بسته بود من هم ارزون دیدن فاطی جون رو تو اون حالت داشتم.

 
شب موقع خوابین من گفتم من داخل هال می خوابم اون گفت چون عادت نداره تنهایی بخوبه گفت من تنهایی میترسم .من هم قبول کردم که باهم در اتاق خواب بخوابیم اون گفت تخت دونفره هست وباهم جامیشیم.من رفتم رو تخت دراز کشیم اون گفت تو میخای با این لبسها بخوابی .من هم گفتم راحتم اون گفت خیلی سخته برو داخل حمام لباس برادرت هست لباسات رو عوض کن .
من رفتم داخل حمام تا لباسم رو عوض کنم که دیدم یه شلوارک وبا زیر پراهن رکابی اون جاست یه دوش هم گرفتم دل تودلم نبود اونا رو پوشیدم رفتم داخل اتاق دیدم فاطی جون رو تخت خوابیده .با یه سار فون خوابیده . من هم رفتم کنارش خوابیدم فکر های سکسی تو سرم بود و اصلا خوابم نمی برد .چرخیدم به سمت زن داداش نازم شدم با یه دستم اروم کونشو نوازش می کردم یه دستم هم رو کیرم بود حدود 10 دقیقه همین حالت طول کشیسد وکم کم دستم رو بالاتر بردم لای پاهاشو میمالیدم. که یهو فاطی جون بیدار شد و گفت شب می گفتی این بود .من با اینکه نوازشش میکردم گفتم من جبران کارهامو همین امشب می خام. اون با حالت کاملا سکسی کفت من در خدمدتم. من که حالا کاملا سکسی شده بودم همه جای بدنشو نوازش میکردم…

 
سینه هاشو از شوتینش بیرون اوردمو کم کم میخوردم کم کم سارفون از تنش در اوردم حالا فاطی جون با شرت که کمی خیس شده بود جلوم خوابیده بود روش خوابیدم وازش لب گرفتم دو تا هلو های عسلی می خوردم تمام بدنشو لیس میزدم تا اینکه پلیین تر رفتم و از رو شرتش کوشسو بوسیدم واون کم کم ناله میکرد .ومیگفت ارش جونم کوسمو بخور .من هم بدون معطلی با دندونم شرتشو از تنش برون کشیدم. وای مات شده بودم یه کوس ناز ناز کوشتی و عسلی سفید سفید که معلوم بود اون هم خودشو اماده کرده بود.کوسش از بس کوچیک وناز بود راحت تو دهان جامیشد .من هم با زبونم لیسش میزدم تا بیشتر حشری بشه اون پاهاشو بازتر میکرد با ناله میگفت کوسمو بخور مال توه کوسم مال ارشمه من هم کوسشو کلا کذاشتم دهنو میخوردم حدود 15 دقیقه کوسشو می خوردم که اون باکمه لرزش ابش اومد من هم همشو با ولع خوروم .باز رفتم در گوشش و ازش لب میگرفتم .تو گوشم گفت ارش کسم خیلی میخاره من هم گفتم چشم .من هم نوک سینه هاشو خوردم تا اینکه شیرش اومد شیرشو خوردم با یه لب از کسش گرفتم و کیرم رو سیخ کردم روی بهشتش می مالیدم گفت ارش زود باش دارم می میرم .
 
من هم کم کم اروم کرمو کردم داخلشو عقب جلو می کردم و با زبانم سینه هاشو میخوردم و در گوشش میگفتم تو دیگه مال منی . سرعتم بیشتر کردم گفتم ابم داره میاد چی کار کنم .گفت بریز تو کسم .گفتم کجا گفت بریز تو کسم که دیگه مال خودته. من هم به یه دادکوچیک کوچیک ابم خالی کردم تو کسش. .تو بغل هم تا صبح خوابیدیم. داداشم یک هفته طول کشید تا بیاد من و عشقم هرشب باهم حال میکردیم ………

 
پایان… بی زحمت هر کی بازدید کرد نظر بده و حتماً نظر‌ها مثبت باشه چون این بهترین داستان سکسی قرن بیست و یکمه
 
 

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *