این داستان تقدیم به شما

این داستان متن مکالمات یک جلسه واقعی خواستگاری هست که واقعا اتفاق افتاده و بین دو خانواده متشخص، بافرهنگ، باکلاس و امروزی؛ و پدر و مادر عروس، خواهر و برادر عروس، پدر و مادر داماد، خواهر و برادر داماد و خود عروس و داماد هم در جلسه حضور داشتن… بعد از سلام و تعارفات معمول؛ خونواده ها بقول معروف رفتن سر اصل مطلب؛ که اصل مطلب شون با تمام خواستگاری های معمولی متفاوت بود و مادر عروس برای اولین سوال اینجوری شروع کرد…

مادر عروس: کیر پسرتون چندسانته؟
پدر دوماد: قابل دار نیست
مادر عروس : بی تعارف بفرمایید
پدر دوماد: والا 17 سانته ولی شق بشه نمی خوابه لعنتی
پدر عروس: 17 کم نیست؟
مادر دوماد: والا همینشم دوماد ما نداره. الان عرفش 15 سانته خواهر عروس: خواهر من راضیه درهرحال
برادر دوماد: اصلشم همینه، دختر پسر باید راضی باشن
پدر عروس: از لحاظ کلفتی مشکلی که ندارن
مادر دوماد: نه خیلی خوبه، هر سوراخی رو پر می کنه
مادر عروس: ماشالا
پدر دوماد: ممه های دخترتون چنده؟
پدر عروس: الان 70 ولی ژن دخترمو می شناسم مادرشم اینجوری بود تا دو سه بار کیر خورد ممه هاش شد 80. اگرم شک دارید من چک تضمین بدم بابت این قضیه
برادر دوماد: نه آقا چه حرفیه. 70 واسه شروع عالیه
مادر دوماد: اتفاقا دختر خواهرم وقتی ازدواج کرد 65 بود الان بیا و ببین چه بروبیایی راه انداخته، ممه ها 95 شده شوهرش براش میمیره
مادر عروس: هر چی خدا بخواد همون میشه
خواهر عروس: آقا پسرتون تخماش چقدره؟
پدر دوماد: چطور؟
خواهر عروس: خواهرم دهنش زیاد گنده نیست شاید نتونه جفتشو با هم …هاها میدونید چی میگم که..
پدر دوماد: بله متوجه عرض شما شدم. خیلی بزرگ نیست. کار راه بندازه
 
مادر داماد: دخترتون تا حالا نداده؟
برادر عروس: از جلو نه، دوبار از پشت داده اونم تا سرش رفته کلی جیغ و داد زده طرف کشیده بیرون
خواهر دوماد: پس اهل جیغ و داد هستن
مادر عروس: نه خدا شاهده، اگه لیدوکائین بزنید یه ذره ام چربش کنید کولی بازی در نمیاره
پدر عروس: درست میگن. مادرشم اینجوری بود یه ذره جیغ و داد میکرد ولی بعد که اوکی شد با دورخیز می پرید رو کیر بنده
پدر دوماد: هزار ماشالله…. انشالا که دخترتون به مادرش رفته باشه
برادر عروس: پسر شما سکس داشتن؟
خواهر دوماد: داداشم بچه که بود تو مدرسه همکلاسیاش خیلی کونش گذاشتن زنگ تفریح، واسه همین ضربه کیری خورد. ولی بحمدالله چند وقته رو به راه شده، همین یه ماه پیش یکی از دوستای خودمو کرد
خواهر عروس: زود انزال که نیستن؟
مادردوماد: دفعه اول که می کنه خیلی زود میاد، دوتا تلمبه بزنه میاد ولی از اونجا که به آقاش رفته، اینا ول کن نیستن شبی 45 بار می کنن واسه همین از لحاظ کردن خیالتون راحت باشه
پدر عروس: راستش ما چشممون ترسیده، دختر خواهرمو دادیم به یه پسره اوزگل که تا میاد بکنه آبش میاد تازه بی پدر مادر سریع خسته می شه می خوابه
 
خواهر دوماد: نه خیالتون راحت، خدا شاهده من خودم از دست سر صدای بابام اینا تا صبح خواب ندارم. تو این سن هنوز بابام تا صبح مادرمو می کنه
خواهر عروس: چه پوزیشنی بلدن؟
مادر دوماد: جونم برات بگه، پسر من داگ استایل که حرفه ای بلده، نه اینکه پسر خودم باشه تعریف بخوام بکنم، نه به این سوی چراغ. ولی داگ استایل در حد حرفه ای بلده و کمی هم 69 بلده بقیه پوزیشنام تو زندگی یاد میگیره دیگه
برادر عروس: ما واسمون 69 خیلی مهمه. اگه نتونن ما رضایت نمیدیم
پدر دوماد: می تونه آقا. اصلا یه 69 میندازیم پشت قباله دخترتون. به همین قبله اگه واسه دخترتون کم بزاره یا نتونه 69 اجرا کنه خودم هر شب میام جاش 69 میزنم با دخترتون. ما خونواده با آبرویی هستیم. شما تو محل تحقیقات کنید متوجه میشد
مادر عروس: اختیار دارید، از رو شلوار معلومه که با آبرویید
مادر دوماد: آره همیشه اینجوری قلمبه میزنه بیرونا فکر نکنید بالش گذاشتیم
خواهر دوماد: من میگم عروس دوماد برن تو اتاق که آقا دوماد کیرشو با دهانه رحم عروس خانوم آشنا کنن
پدر عروس: بله، اول آخر دختر پسر خودشون باید قبول کنن. حرف یه عمر زندگیه
مادر دوماد: پسرم پاشو برو تو اتاق هر جوری می تونی عروس خوشگلمو بکن

 
پسر: با اجازه
برادر عروس: صاحب اجازه اید
(دختر پسر میرن تو اتاق)
خواهر عروس: خواهر من از سن پایین همه دنبالش بودن بکننش
برادر دوماد: داداش ما هم کم خاطر خواه نداشته
خواهر عروس: بارها شده کسلیساش زیر پستای اینستاگرامش واسش لیس زدن ولی اون انگار نه انگار
خواهر دوماد: معلومه خوب کُسی هستن ایشون. هزار ماشالله
(دختر و پسر بعد از چند دقیقه بر میگردند)
پدر عروس: به سلامتی کارتون تموم شد؟ نظرت چیه دخترم؟
دختر: والا من باید فکر کنم
پسر: ترو خدا این دفعه رو حساب نکنید، من یه ذره استرس داشتم
دختر: استرس درسته ولی نه دیگه گوزیدن وسط سکس درست نیست
پسر: گوز نبود کونم کشیده شد به چرم صندلی.
دختر: باشه در هر صورت من باید فکر کنم…
پدر عروس: ما تحقیقاتمون بکنیم. دخترمم فکراشو بکنه بهتون خبر میدیم
پدر دوماد: پس ما منتظر خبر از سمت شما هستیم. با اجازتون مرخص میشیم….
(این اتفاقیه که باید بیوفته وگرنه در مورد آب و هوا حرف زدن که واسه عروس دوماد نون و آب نمی شه. تازه الان همه ازدواجا سر سکس بد بهم می خوره چه بهتر که بجای مهریه و این کسشرا از سکس حرف بزنید. درس اخلاقی این داستان هم این بود که در انتخاب همسر دقت کنید چون بحث مهمیه مراقب باشید کیرتونو جای اشتباه نکنید)

نوشته: نیمو منطقی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *