این داستان تقدیم به شما
اسم من حسامه و الان ۵۰ سالمه ، قبل از اینکه مدرسه برم یعنی زمانی که ۵ یا ۶ سالم بود همسایه ای داشتیم به اسم حسن که اتفاقا کفتر باز بود و ۷ یا ۸ سال از من بزرگتر بود اینم بگم که من بدنم سفید بود و قیافه ی خوشگلی داشتم بخلطر همین مثلا میرفتم بقالی آدامسی چیزی بخرم آقای فروشنده از روی شلوارش منو میزاشت رو کیرش و میمالوند به چاک کونم تا آبش میومد بعد جنس منو میداد ، منم که بچه بودمو شرت هیچوقت پام نبود و فقط یه پیژامه ی نرم تنم بود…
اما از اون آقا حسن بگم براتون که روز اولی که منو تو اون محل دید با خودش عهد کرده بود که یه جوری منو بکنه ، منم به هیچ عنوان تا حالا لخت کیری به کونم نخورده بود اما همینکه از روی شلوار منو میکردن حدس زدم که باید کون دادن خیلی لذت بخش باشه ، اینو گفتم که بدونید منم خودم دوست داشتم ، خلاصه یه روز آقا حسن اومد سراغمو کمی باهام در مورد چیزای مختلف حرف زدو آخرش رسید به اینکه دوس داری شلوارتو در بیارمو با شکمم بچسبم به کونت و این طرف و اون طرف کمرتو بگیرم ، تا اینو گفت قند تو دلم آب شد و فوری قبول کردم ،حسن هم هر رو یا منو تو پارک محله پشت درختا میبرد میکرد یا میبرد خونه ی خودشون یه بار که توی پارک داشت منو میکرد دوتا دیگه از دوستای همسنو سال من مارو دیدن و شروع کردن با صدای بلند که یالا یا ما روهم بازی بدین یا میرم الان به اهل محل میگیم دارید چیکار میکنید.
ما هم قبول کردیم و اوناهم برای حسن کشیدن پایین ، بعداز یکی دوسال رابطه ام با حسن کات شد ولی با دو تا دوست همسنم حسابی خودمون بکن بکن راه انداختیم هر بار تو خونه ی یه نفر که شرایطشو داشت ، هزاران بار آب کیر خوشمزه ریخته تو کونم و الانم که ۵۰ سالمه مزه ی کیر حسن توی کونمه چون واقعا ماهرانه منو میکرد این خلاصه داستان کونی شدن منه که همچنان در زندگی من حسش وجود داره.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید