این داستان تقدیم به شما

سلام ، من یک خواهردارم به اسم راحله. دخترخیلی زیبا وقشنگیه. دوسال ازمن بزرگتره . موهای خرمایی ،قد صدوهفتادوشش سانتی مترو باربی وسفید، این داستان که براتون میگم واقعیه. من با محمد پسرعموم رابطه داشتم و مفعولش بودم . خیلی کیرگنده و داغی داشت و من طوری شده بود که کیرش رابراش میخوردم و اونم موقع کردن هی قربون صدقه ام میرفت و بهم حین سکس میگفت ; میکنمت وای آیییی صدرا ، راحله رو گاییدم . من هم تواون حال که داشتم بهش میدادم گفتم واقعا؟ گفت نه ، اما آرزومه بکنمش . جر بدمش …
 
من همینطوری که داشتم کون میدادم جرقه سکس راحله و محمد توذهنم نقش بست ، این قضیه مدتی فکرم رامشغول کرده بود . راحله دانشجوبود و شبها باهم تویک اتاق میخوابیدیم . یک شب من رفتم کنار راحله و گفتم میشه کنارت بشینم وباهم حرف بزنیم؟ اون هم گفت باشه و خلاصه بهش گفتم دوست پسرداری؟ گفت نه. گفتم فیلم سکسی دیدی گفت آره اما مگه داری؟ گفتم آره و خلاصه رفتم آوردم و گذاشتم و باهم داشتیم میدیدیم که متوجه شدم راحله حالش بدشده وحشری شده و منم تادستم رابردم دورگردنش،منوبقل کرد و گفت میخام میخام منوبکن صدرا. منم گفتم باشه و هردولخت شدیم و راحله آمد کیرم راگرفت تودستش و کردتودهنش و برام ساک زد، باورم نمیشد انقدرحرفه ای ساک بزنه ، بهش گفتم چقدرواردی؟ خندیدوگفت با هم خوابگاهیش لز میکرده و چندبارم پارتی رفته و اینکه پردش ارتجاعیه و مشکلی تو سکس نداره .
 
تعجب کردم؟! راحله ای که فکرمیکردم معصومه و ساده حالا یک جنده تمام عیار درآمده . بهم گفت داداشی کسی نفهمه و ازاین ببعد هرشب باهم بخوابیم و سپس بهم گفت بیا بکن توش ، منم ازجلو چندبارسعی کردم نشد و خلاصه برگردوندمش بصورت داگی و کردم تو کسش. چقدرداغ بود . تواثنای سکس بهش گفتم به چندنفردادی؟ گفت دونفر. گفتم هردوباهم؟ گفت نه دیوونه . گفتم کیرکلفت دوست داری؟ گفت آره اما جنده که نیستم . تااینوگفت من حرفم راقورت دادم که به محمد بده وفهمیدم دوست داره کسی نفهمه. خلاصه تو فکربودم که یکروز پسرعموم بهم گفت چیه؟ گفتم دارم فکرمیکنم که توروچطوربه آرزوت برسونم؟ گفت چی؟ گفتم باراحله سکس دارم که گفت پس من چی؟ گفتم اون اجازه ورودکسی دیگه رانمیده ، من ازخدامیخام توبااون کیرخدادادی بزرگ و سیاه و بیست وپنج سانتیت که نصفش بزورتوکونم میره کوس راحله ر اپاره کنی؟ گفت مگه اوپنه؟ گفتم نه اماارتجاعیه میشه داخل بکنی؟

 
خلاصه کمی فکرکرد وبهم گفت : امشب من میام خونتون. شب ساعت دو که شد تو بهونه کن که راحله امشب میخام چشمهات ودستهات راببندم و بکنمت ، اخه این مدلی خیلی دوست دارم و توفیلم دیدم و… دقیقا فهمیدم چی میگه اما کمی فکرکردم باخودم دیدم اون خرطوم را تابخادتوکس تنگ راحله بکنه اون میفهمه. خلاصه بهش گفتم و اون هم گفت به راحله بگو پمادحجیم کننده زدی وبخاطرهمین بزرگه. طبق برنامه عمل کردیم و شب ساعت دوازده رفتیم بخوابیم و محمدگفت من توحال میخابم ، اتاق خواب ما طبقه بالاکه دوبلکس بود قرارداشت و منوراحله رفتیم بخوابیم ، به راحله گفتم میخام یک سکس فانتزی وخاطره انگیز باهم داشته باشیم گفت چطور؟ گفتم پمادحجیم کننده گرفتم وزدم و میخام دستهاوچشمهات راببندم تا نتونی ببینی و کامل دراختیارم باشی. گفت باشه و من چشمهاو دستهاش رابستم طوریکه نتونه تکون بخوره وببینه و سپس شروع کردم به مالیدن بدنش. تواین حین یک پیام دادم محمددربازه یواش بیا تو . تواین اثناکه داشتم بادستم کوسش رامیمالیدم و انگشت تو کوس وکون نازش میکردم واونم همش آه میکشید

 
دیدم محمد کنارمه و بهش اشاره کردم لخت شه ویواش بیادروی تخت کنارم. خلاصه محمداومد کنارم ومن یواش رفتم ومحمد ادامه مالیدن راانجام میداد. بعدش محمد خم شد و کوس راحله رالیس زد .راحله ازشدت لذت پاهاش رابالاوپایین برد وسپس باپاهاش روی سرمحمدقفل کرد تااون هی زبون بزنه تو کوسش. من ترسیدم بفمهمه که من نیستم اما نفهمید لای پایش سر کسی دیگه قرارداره. صدای نفس نفس زدن راحله بلندشده بود وگفت صدرا بکن توش.منم گفتم صبرکن الآن میکنم ، فقط خیلی بزرگ شده . اذیت نمیشی؟ بمحمداشاره کردم هیس. راحله گفت بکن توش حالم رو خراب کردی، گفتم باشه . محمد کیرش واقعابزرگ بود و گذاشت روی کوس راحله. هرچی مالوند سرش رو وزورزد نرفت .بعد راحله گفت بیاربخورم خیسش کنم بعدبرمیگردم ازپشت بکن توش . محمد رفت و کیرش را کرد تودهن راحله. راحله که دهنش دراختیارمحمدبود تا بزرگی کیررا لمس کرد کمی تامل کرد ولی بعددهنش رابازکرد ومحمد هم کیرش را کردتودهن خواهر قشنگم.
 
بعد کیرش رادرآوردوکشیدبصورت ولبای راحله و بیضه هاش راآورد تالیس بزنه وراحله خورد و ازبس ساک زد که من دوبار درآوردم و جق زدم. بعد راحله برگشت و کونش را دادبالا وگفت حالابروبکن. محمد نامرد ازخداخواسته آمدو کیرش رابدون ملاحظه کرد توکوس راحله که یک لحظه راحله یک جیغ زد وگفت آروم،بزور سرکیرش رفت توکوسش و بعد راحله بامالیدن کوسش کمک کرد تا بقیه اون کیرگنده بره تو. باورم نمیشد اون کون وکوس ناز حالا کیربه این گندگی را توخودش جاداده؟ محمد دستهاش راازکمروکون راحله گرفت و مثل یک گاووحشی راحله راکرد و راحله هم بدون اینک شک کنه داشت جرمیخوردو محمدهم باکشیدن موهای راحله و فشاردادن کمرش به پایین و چنگ زدن به کون خواهرم اونومثل وحشیها وجنده ها میکرد منم تواین لابه لا صداآه واوه درمیاوردم تاشک نکنه. راحله میگفت بکن مو. جربده . مثل جنده بکن منو. آه. آه اوخ . همیشه همینطوری بکن، من جنده شدم جنده تو جنده اون کیرررررت بکن ، وای مامان ، وای وای . کن ، کشتی منو ، جرخوردم آی آی یواش یواش آی آی بسه . گنده است .پارم کردی جرخوردم ، هی این حرفهارامیگفت و محمد هم تحریکترمیشد و بدتر میکردش…

 
صدای تلمبه زدن و اون کیرگنده که تا بیضه میرفت به سوراخ میرسید فضای اتاق راپرکرده بود ،من گفتم دوست داری همیشه اینطوری بکنمت؟ راحله میگفت آره ، آره این جوری بکن منوهمیشه. محمد اشاره کرد آبم داره میاد و منم گفتم راحله آبم ؟؟؟ گفت بریز روکمرم که محمد درآورد وباصدای نعره ای که بزور نتونست خفه کنه ریخت روکمرش و راحله یک نفس آه کشید و افتادرو تخت. منم سریع درازکشیدم کنارش و اشاره کردم محمد بره بیرون اتاق. اونم سریع لباسهاش روبرداشت ورفت . منم روبندی راازروچشم راحله زدم کنارو گفتم حال کردی؟ راحله گفت توابرهابودم آره خیلی کلفت بود ،گفتم فکرنمیکردم انقدرجنده باشی و اونم خندیدو اومد ازم لب گرفت وگفت جنده اون کیرتم خوب. منم بهش گفتم بخواب من میرم آب بخورم وبرمیگردم. آمدم توحال دیدم محمد تورخت خواب بیداره. بهش گفتم خوب بود؟ گفت عالیه. عجب کون سفیدی وکوس داغی ، مثل پنبه بود ، جرش دادم خوب؟ گفتم آره امابایدمنو هم همونطوری بکنی ، گفت باشه هردوتونو میکنم. و خلاصه رفتم پیش راحله و وقتی خوابش بردآمدم و به محمد یک دورکون دادم . داستان بعدی راجع سکس گروهی خواهرم جلومن بادوستامه .

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *