این داستان تقدیم به شما
سلام. من حميدرضاست. داستان کون دادنمو به هوشیار گفتم. و گفتم انقدر درد کشیدم که اصلا بهم حال نداد. ولی خوب چاقالو شخصیه آقا هوشیار شده بودم و باید حتما ارضاش میکردم. گفتم این اتفاقا ماله اول دبیرستان و هوشیار بغل دستیم بود. هوشیار از وقتی منو کرد خیلی باهام بد شده بود. همش تهدید و تحقیر میکرد و منم عاشقه این کارش شده بودم. فردای روزی که تو موتور خونشون منو کرد رفتم مدرسه…
رفتم تو حیاط داشتم دنبالش میگشتم، بدجوري عاشقش شده بودم که یکی به کونم دست زد برگشتم دیدم خودشه. قند تو دلم آب شد، میخاستم بوسش کنم ولی نمیشد. سلام کردم بهش. گفت دیروز خوب کون دادن، امروز باهات مهربونم. ولی نباید پررو بشی. گفتم چشم. رفتیم سرشناس نشستیم انگشتم کرد. همش تو فکر کیرش بودم. زنگ اول که خورد گفت برام ساندویچ بخر واسش خریدم. تو حیاط بهش گفتم امروزم میکنیم؟ گفت اره. گفتم چجوری؟ گفت زر نزن مادر جنده کردمت میفهمی. دل تو دلم نبود تا مدرسه تموم شه. انگار ساعت نمیگذشت. تا اینکه زنگ خورد و مدرسه تعطیل شد. به شوخی بهش گفتم میبریم موتور خونه دیگه؟ گفت اره. تو راه بهش گفتم تو که خونوادت الان سرکارن چرا نمیبریم خونتون اونجا میترسم. گفت باشه یه اينبار میبرم خونه چون دونفریم طول میکشه. گفت کیه؟ گفت پسرعموم. گفتم نمیام، نباید به کسی میگفتی. گفت همین که هست تو کونی هستی باید بدی. گفتم هوشیار تو رو خدا، گفت نمیشه. خیلی ناراحت بودم. همیشه با خودم میگفتم کسی که قراره باهات سکس واقعی کنه حتما مهربونه ولی هوشیار اینجوری نبود. البته دادن بهشو دوست داشتم. خلاصه رفتیم خونش. پسر عموش دم در بود. سرباز بود. باهام دست داد.
هوشیارو برد اونور باهاش حرف زد. هوشیار اومد باهم رفتیم بالا، گفتم چرا پسرعموت نیومد گفت با دوتا از دوستاش بود اونا سرکوچه بودن به من گفت اونا شهرستانین تا گفتم کون گفتن ما رو ببر منم آوردمشون. تا اومدم بگم به اونا نمیدم به چک زد بهم. گفت برو خودتو باور. از دسشویی که اومدم دیدم دوستاشم هستن. یکیشون گفت چاقاله اینه. حسام( پسر عموی هوشیار) گفت اره. اسمشون یادم نیست ولی ترک بودن. نشسته بودن رو مبل. هوشیار گفت همینجا لخت شو. پشتمو کردم بهشون لخت شدم. یکی از سربازان گفت جووون. چه کونی بعد ترکی حرف زدن. قرار شد اول هوشیار منو بکنه. برد تو اتاق لختش کردم. حسابی ساک زدم. نمیدونم کیر خوردید یا نه ولی خوشمزس کیر. بعد از ساک زدن منو خابوند. کیرش خیلی ناز بود. یه تف انداخت رو.کونم. واسش لپای کونمو باز کردم کرد تو. با اینکه دفعه قبل کرده بود ولی خیلی درد داشت. اصلا لذت نبردم. منتظر بودم ابش بیاد تموم بشه.
ایندفعه آبشو خوردم. اولین بار بود خیلی خوشمزه بود. بعد پسر عموم اومد شورت پاش بود، داشت لبامم بوس میکرد خیلی لذت داشت. بادستاشم مینالید. خیلی حال میداد اینجوری. دستم رو کیرش بود که یهو هوشیار داد زد بابام. شانس آوردیم به موقع دید چون باباش داشت در پارکینگ باز میکرد که ماشین بییاره تو که معطل شد و ما لباس پوشیدیم در رفتیم. خیلی استرس داشتیم. حسام گفت بیرون وایستا یه جا میکنیمت. ولی من از ترس اون دو تا سربازا فرار کردم.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید