این داستان تقدیم به شما
اسم من شاهینه و 18سالمه.اهل شیرازم. مامانم اسمش نگار هست و 37 سالشه.از عصر تقریبا ساعت 5 تا ساعت 10 شب رو توی آرایشگاه کار میکنه و صبح ها خونست و کارا رو میسباره دست شاگردا.چون آرایشگاه مال خودشه.بابامم با عموم مدیر یه شرکت صنعتی هستن.یک هفته در میون یکیشون میره اونجا و یکیشون میمونه شیراز پیش خانوادش.هر باری هم که هر کدومشون میره شب هم توی همون شرکت میخوابه.البته ماهم یه مدت کمی دو سال پیش تصمیم گرفتیم بریم اونجا زندگی کنیم اما به دلیل شلوغی تهران پشیمون شدیم و برگشتیم.این شرکت ارث بابابزرگم هست.آخه پدرم اصلیتا تهرانیه و با عموم در تلاشه که یه شعبه هم توی شیراز بزنن اما هنوز موفق نشدن.ببخشید توضیح از خانوادم یکم زیاد شد.
اما من از روزی که فهمیدم سکس و این چیزا چیه به شدت تو کف مامانم بودم.آخه مامانم یه بدن مانکن مانند با سینه های گرد و یه کون برجسته داره.درست مثل زنای تو فیلمای لز.آخه قبول دارید که زنایی که تو فیلمای لز هستن خیلی خشگل ترن.مامانم چهار سال پیش سینه هاش عمل کرد تا مثل همین چیزی که گفتم بشه.گرد و سفت و خشگل.وقتایی که بابام تهران بود و مامانم هم آرایشگاه،میرفتم سر لباس زیرای مامانی و کلی باهاشون حال میکردم و جق میزدم ولی آبم روشون نمیریختم تا یه وقت نفهمه.
از اونجایی که آرایشگره و خیلی به خودش میرسه چند وقتیه که موهاش بلوند کرده و دقیقا شده مثل دخترای 20ساله بلوند که فقط به درد کردن میخورن و خوردنشون با این که 37سالشه.واقعا هر چی بگم خشگله کم گفتم.جوری شده بودکه به جز به یاد اون ، به یاد هیچ کس دیگه ای جق نمیزدم.و گاهیم برای بعضی فیلم سوپرا که بدن زنه یه جورایی مثل مامانیه.
تا این که یه شب مامانی با دوستاش بیرون بودن و حسابی هم خشگل کرده بود و تیپ زده بود.بابام هم تهران بود.وقتی که وارد خونه شد ، اون قدر محو صورت خشگلش و اون کون برجستش که از توی اون مانتو تنگش خودنمایی میکرد و بوی عطرش شده بودم که اختیار از دستم در رفت و رفتم پشت سرش و یه در کونی محکم زدم به کونش گفتم وای مامان عجب تیکه ای شدی؟
(تعجب نکنید و فکر هم نکنید که توهم زدم دارم کسشعر میگم.اگه شما هم واقعا عاشق یه زن بشین ممکنه هر کار دیگه ای هم ازتون سر بزنه.)
اون قدر این درکونی محکم بود که مامانم به جلو پرت شد و نزدیک بود با صورت بره تو دیوار.اما گرفتمش و کشیدمش تو بغلم و خواستم ازش لب بگبرم (واقعا عقلم از دست داده بودم.اصلا انگار تو دنیا نبودم) و از اونجایی که از شدت شهوت بدنم سست شده بود اون بدجور هلم داد و افتادم رو زمین.بعد یه لگت محکم به پهلوم زد و زانوش گذاشت رو سینم نشست و یه سیلی محکمم زد در گوشم و یه تفم انداخت تو صورتم رفت تو اتاقش.من که انگار یه شک شده بودم و با این شک برگشته بودم به دنیا پاشدم رفتم تو اتاق و خوابیدم رو تخت از درد داشتم میمردم.بعد چند دقیقه ای دم پهلوم نگاه کردم و دیدم بدجوری سیاه کرده.اما خداروشکر جای دستش رو صورتم نبود.به گهی که خورده بودم فکر کردم و دیدم چقدر خرم که یه همچین غلطی کردم و واقعا خیلی خدا دوستم داره که هنوز زنده ام.هرکس دیگه ای بود کشته بودم.اما از اون تفش خیلی حال کردم.بوی آب دهنش خیلی سکسی بود.اون شب بهم ثابت شد که خدا بیشترم دوستم داره.چون ساعت تقریبا 12بود که یه دفه چشام باز کردم و دیدم مامانم فقط با یه شرت و سوتین نشسته کنارم رو تخت.آخه من خوابم برده بود از درد.داشتم شاخ در میاوردم.تا دید بیدار شدم بهم گفت مامان نگارت خیلی دوست داری؟گفتم ببخشید به خدا غلط زیادی کردم.اصلا حق داری بکشیم ولی به بابا….. نزاشت حرفم تموم شه.دستش از رو شلوار گذاشت رو کیرم و گفت پرسیدم خیلی دوسم داری یا فقط واسه کردنم منو میخوای؟
تازه اون شب بود که بدن لختش با شرت و سوتین دیدم فهمیدم که این زن بیشتر از اونیه که بخوای فقط بکنیش.باید جاودانه عاشقش باشی تا همیشه داشته باشیش.گفتم مامان من حاضرم جونم واست بدم.باید در عمل ببینی چقدر عاشقتم.با کلمات نمیشه.یه دفه خودش انداخت روم و لب داغش گذاشت تو لبم.بهترین لحظه عمرم بود.منم ناخداگاه دستام حلقه کردم دور کمرش و محکم در آغوش گرفتمش.لبای هم مک میزدیم و زبون هم میخوردیم.یواش یواش یه دستم آوردم و با موهای پریشونش بازی میکردم و سرش به صورتم فشار میدادم.لبش از لبم جدا کرد و گفت عزیزم اینجا کوچیکه.بیا بریم رو تخت خواب من و بابات.بعد یه بوسه کوچولو از لبم زد پاشد رفت.منم دنبالش رفتم و وقتی وارد اتاق شدم دیدم کف اتاق وایساده و داره سوتینش باز میکنه.تا دیدم سوتینش پرت کرد و پرید تو بغلم و بهم گفت ببینم بازم میتونی مثل اونوقتی همونجوری بزنی در کونم؟
منم زدم و اونم یه جیغ سکسی کشید و منم لبم چسبوندم تو لبش یه دستم گذاشتم زیر کونش و بغلش کردم و انداختمش رو تخت و خودمم خوابیدم روش.خودش بلیزم در آورد.مثل قحطی زده ها پریدم رو سینش و مثل بگم چی مک میزدم و فشارشون میدادم.مامانی میگفت محکم ترفشارش بده.نترس اینا شل نمیشه.خیلی سفت بود.نوکشونم شق شده بود و خیلی خشگل بود.وقتی مک میزدم گوشه لبش مثل فیلم سکسیا گاز کوچیک میگرفت.
بعد اومدم سر نافش.زبون میزدم و مثل بچه کوچیکا که باهاشون بازی میکنن منم رو نافش صدا میدادم.مامانی داشت از حال زیاد غش میکرد.بعد رفتم بالا لبم گذاشتم رو لباش و زیر کمر و گردنش گرفتم و برگردوندمش رو خودم.دوتا کپلای کونش از رو شرت گرفتم و فشار میدادم.لبش از لبم برداشت و گفت ببینم کیر پسرم که از تو همین کس خیسم در اومد چه جوریه.خودش رفت پایین و شلوار و شرتم باهم در آورد.کیرم اول یه دست بهش کشید و بعد سفت گرفتش تو دست و دوتا تخمام کرد تو دهن داغش.ته دلم یه جوری شد که داشتم کیف میکردم.بعد اومد کل کیرم کرد تو دهنش و کلی مک میزد.بعد گیر داده بود به کلاهک کیرم و مک میزد.داشت طاقتم تموم میشد و میترسیدم که آبم بیاد.پاشدم زیر بغلش گرفتم و کشیدمش به سمت خودم.بغل شرتش روی روناش دوتا بند داشت.بازش کردم و دوباره به کمر خوابوندمش و رفتم سر کسش.آبش دراومده بود.خیلی خشمزه بود و بوی خوبی میداد.یه کس کوچولو و سفید.با دو تا شصتم لبه هاش باز کردم و زبونم کردم تو.آبش خیلی لزج بود و خشمزه.جوری که به زبونم مثل پنیر پیتزا میچسبید.انگشتم کردم تو سوراخ کسش و محکم جلو عقب میکردم و بالای کسش مثل وحشی ها مک میزدم.
مامانم داشت فقط جیغ میزد و آه میکشید.هیچی حشری کننده تر از صدای آهش نبود.تا این که پاش به سرم فشار داد و یه کمر زد و لرزید و کلی آب اومد تو دهنم.واقعا واقعا خیلی خشمزه بود.بعد افتادم روش کیرم تا ته کردم تو کسش.جیغ خیلی باحالی زد.دوتا سینش گرفتم تو دستم و فشار میدادم و محکم تلمبه میزدم.خیلی عجیب تنگ بود.وسطای تلمبه زدن سینش ول کردم و افتادم روش و گردنش میخوردم.اونم پاش دور کمرم حلقه زد و من به خودش تا جایی که توان داشت فشار میداد.یه ده دقیقه ای گذشت تا دوتامون باهم ارضا شدیم.خواستم بکشم بیرون که پاش فشار داد و نزاشت.یکم که آروم شدیم و کیرم همون جور توی کسش بود بهم گفت شاهین پسرم تا حالا فقط دوبار کون دادم.امشب میخوام به توی عشقم بدم.به خدا کونم تمیزه تمیزه.میکنیم؟بوسیدمش و گفتم هر چی عشقم بگه مگه میشه قبول نکنم.کیرم از تو کسش در آوردم.برش گردوندم اول سرم بردم مابین کونش و سوراخش تا میشد مک زدم.بعد به پهلو خوابوندمش و دو تا سینش با یه دست گرفتم و دست دیگم کردم تو کسش و محکم تو کونش تلمه میزدم.کونش داغ و تنگ بود.
چون بعدا بهم گفت اون دوبارم وقتی 16 سالش بوده به پسر عموش میده.اما وقتی تصادف میکه و میمیره قسم میخوره که دیگه به هیچکس حتی شوهرش هم کون نده.اما من خب عشقش شده بودم.اون قدر کسش فشار دادم که دوباره ارضا شد.بهم گفت آبت نریز تو کونم بریز تو دهنم.وقتی داشت میومد زود از کونش در آوردم و سریع پاشدم و خودش کیرم گرفت یه دستی کشید و همه آبم ریخت تو دهنش تا آخر خورد.جفتمون بی حال افتادیم رو هم و خوابمون برد.صبح که از خواب بیدار شدیم اول یه قرص ضد حاملگی خورد.بعد خودش سینش گرفت و گفت بیا پسرم صبحونه.وقتی خوردم رفتیم حموم.تو حموم بهم گفت تو دیشب خوابت برد .من یکم بیهوش شدم و بعدش بیدار شدم و تا صبح فکر کردم که باید از بابات طلاق بگیرم.گفتم چرا؟گفت آخه اون از روز اولم سرد بود.اما چون زود تو رو حامله شدم دیگه نمیشد ازش جدا شد.حالا میخوام بهونه های مختلف بیارم تا ازش جدا شم و همیشه با تو باشم.تو هم اگه خواستی زن بگیری،زنی بگیر که قبول کنه 3 نفری باهم حال کنیم.من با اون لز کنم و تو هم با ما حال کنی.آخه بعد ها فهمیدم که مامانی عاشق لزم هست.تا این شنیدم پریدم تو بغلش و ازش لب گرفتم.گفت یعنی تو نارحت نیستی که من از بابات جدا شم؟گفتم معلومه که نه.بره گمشه مردیکه عوضی که نسبت به یه زن خشگلی مثل تو سرده.
بعد جفتمون زدیم زیر خنده و هم در آعوش گرفتیم.خلاصه از اون روز به بعد مامان گیر های بنی اسرائیلی میده به بابام و مهریشم که خیلیه رو گذاشته اجرا.بابام داره قبول میکنه که طلاقش بده.همین طور مامانی دنباله یه دختره شبیه خودش خشگل واسه من که این رابطه این جوری رو قبول کنه.اما گاهی دلم واسه بابا میسوزه که چطور زنش ازش ربودم.هر وقت که یه دختری پیدا شد حتما واستون اولین سکس سه نفریمون مینویسم.اما حالا که فعلا با مامانی دارم خوب حال میکنم.اما واقعا فقط واسه کردن نمیخوامش. عاشقشم عاشق واقعی.از وقتی که یه جورایی شوهرش شدم اصلا توی درسا و زندگیم دارم خیلی پیشرفت میکنم.خلاصه همه چیز از یه درکونی زدن که واقعا خودمم نمیدونم چه جوری خایه کردم و مامانی چه جوری راضی شد به سکس باهام شروع شد.واقعا هیچ چیز مامانم مثل آب کسش نمیشه.خیلی خشمزست.دلم میخواد 24 بخورم.اما حیف که نمیشه…
نوشته: شاهین
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید