این داستان تقدیم به شما
سلام.
خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به یه ماه پیش ولی جریانش از عید شروع شد.
اسمم میلاده 20 سالمه و نگین 16 نگین از فامیلای ماست و خونشون تو یه شهر دیگست واسه همین کم میان اینجا و فقط وقتی بریم محل میتونم ببینمش.
عید که اومده بودن محل دیدمش و ازش خوشم اومده بود و دور و برش میپلکیدم که دلشو بقاپم اما موقعیتش جور نشد چون همش با دختر عمو هاش بود.
خلاصه گذشت تا رسید به چند وقت پیش یکی از بچه های فامیل تو تلگرام عضو یه گروهیم کرد منم عکسم پروفایلم بود یهو یه دختره اومد پی وی شروع کرد به سوال پرسیدن که خونتون کجاست چند سالته و از این حرفا منم جواب سوالاشو ندادم و پرسیدم چرا این همه سوال میپرسی که گفت آشنام پرسیدم بگو کی هستی تا بگم اونم گفت نگینم و فلان حرفا منم که کلی ذوق کردم اما زیاد به خودم نگرفتم ببینم چی میگه.
چند روز گذشت و همش با هم چت میکردیم ازم پرسید دوست دختر داشتی یا نه گفتم آره داشتم تو چی دوست پسر داشتی؟ گفت آره یه بارم شکست خوردم که یه پسره رو دوست داشتم ولی ازدواج کرد همینطور بحث روابط شد ک ازش پرسیدم چی شد بهم گفتی کی هستی و این حرفا که گفت راستش ازت خوشم اومده و از عید همش میخواستم ببینمت ولی چون همش با رفیقات بودی نمیتونستم زیاد جلو چشمت باشم منم دیدم بعله همه چیز جوره. بهش گفتم منم میخوامت و دوست دارم اونم که از خداش بود.
چند روزی گذشت و تو همین چت کردنامون بود که سر بحث سکسی باز شد گفت تا حالا سکس نکردم ولی دوست دارم با تو امتحان کنم.
تا وقتی که خبر داد میخوان بیان محل دو سه باری با هم سکس چت کردیم که همش تابلو بود خیلی حشرش بالاست.
یه ماه پیش بود که گفت میخوایم بیایم محل تو هم بیا که اونجا همو ببینیم.
رفتم محل خونه عموم اونجاست پسر عمومو برداشتم رفتم از کنار خونه پدر بزرگ نگین رد شدم دیدم نیستش بهش زنگ زدم گفت الان میام دم در . رفتم از جلو در رد شدم دیدم درو یه کمی باز کرده و وایساده یکم نگاهش کردم دیدم پسر عموش اونطرف داره میاد راه افتادم و رفتم که پیام داد امشب ساعت ۱ بیا جلو در بابابزرگم پرسیدم چرا گفت میخوام بیام پیشت.
شب شد ساعت ۱۲ و نیم با پسر عموم رفتم تو کوچه ها پرسه زدن پیام دادم بهش که کجایی گفت خونه بابابزرگم گفتم کی بیام گفت همون یک گفتم خداییش واسه چی اینوقت شب گفت میخوام با هم سکس کنیم مگه نمیخوای تو؟ منم که از خدام بود گفتم چراااا خیلی . پسر عمومو تو کوچه نگهبون گذاشتم که اگه کسی رو دید خبر بده . ساعت ۱ رفتم جلو در بابابزرگش یه تک زدم بهش یه پنج دقیقه ای گذشت تا اومد . سلام کرد و گفت کجا بریم دستشو گرفتم و تند تند راه رفتیم .
محل ما همش باغه و این عموی ما هم یه باغ داره که خیلی خلوته هنوز ثمری نشده واسه همین کسی شب نمیاد توش. رفتیم تو همون باغ تو راه همش میگفت میترسم و منم میگفتم ترس نداره و اینا.
تو باغ یه جای توپ پیدا کردم که همه طرفش علف بود گفت میلاد میترسم کسی بیاد گفتم ببین همه طرفمون پوشوندست گفت خب باشه بیا بغلم. اولش یکم همو بغل کردیم و قربون صدقه هم میرفتیم بعد گفتم دراز میکشم بیا روم که گفت نه من دراز میکشم تو بیا روم. دیدم همش اصرار میکنه گفتم باشه دراز کشید و منم دراز کشیدم روش لبامو گذاشتم رو لباش با دستام تو موهاش میکشیدم و خودمو روش میمالوندم. یکم که لب خوردیم گفتم لباستو در بیار .مانتوشو با تاپ و سوتین دراورد ولی شلوارشو نه.لپاشو بوس کردم رفتم گردنشو خوردم و رفتم تا رسیدم به ممه هاش. با نوک زبون لیسشون میزدم و میومدم بینشونو میخوردم و همینجور ممه هاشو خوردم . بعدش دست کردم زیر شلوار رو کسش گفت وایسه درش بیارم. صبر کردم شلوارشو دراورد دراز کشیدم روش یکم ازش لب گرفتم و رفتم شکمشو لیس زدم و رفتم سراغ کسش. خیس خیس شده بود یکم با دستم لباشو باز کردم و زبونمو کردم توش. ناله های خفیف میکرد.
کسشو لیس میزدم لباشو گاز میگرفتم و زبونمو میکردم تو کسش یکمم ممه هاشو سفت مالوندم. بعد اینکه کسشو حسابی خوردم گفتم بیا یکم ساک بزن گفت نننه بدم میاد کلی ناز کرد ولی بالاخره گذاشتش تو دهنش.
یکم ساک زد که دیدم خوشش نمیاد گفتم بسه دیگه بردگرد. گفت چی؟ گفتم برگرد دیگه میخوام بکنم.
گفت نه پشت درد داره زیاد.
گفتم پس چی خودت گفتی سکس کنیم گفت خو آره بکنش تو کسم تعجب کردم گفتم کست؟ مگه اوپن شدی؟ گفت راستش اره یه بار سکس داشتم . گفتم کثافت پس چرا قبلا گفتی نداشتم گفت الان وقت این حرفا نیست بکن دیگه
رفتم پایین سروقت کسش لباشو باز کردم اروم کیرمو گذاشتم روش و فشار دادم تا نصفه رفت تو کسش که یه ناله خفیف کرد ولی اهمیت ندادم تا ته کردم تو کسش و خوابیدم روش
اوووووف خیلی کس داغ و لیزی داشت تلمبه میزدم و اونم اه اه میکرد. یکم که تلمبه زدم گفتم برگرد تا از پشت بکنم تو کست برگشت حالت سگی شد از پشت کردم توش انگشتمم کردم تو کونش من تلمبه میزدم اون ناله میکرد گفتم نگین میشه بزارم تو کونت؟ گفت نه درد داره گفتم اروم میکنم گفت نه ولی اصرار کردم قبول کرد و گفت ولی اگه درد داشت جیغ میکشم. یکم با انگشت کردم تو سوراخ کونش و نرمش کردم بعد تف انداختم رو کیرم گذاشتم رو سوراخش
فشار دادم به زحمت رفت تو کونش یهو یه جیغی کشید که تخم چسبوندم گفتم هیییس گریه کرد گفت در بیار در بیار مردم دیدم فایده نداره درش اوردم
نفس نفس میزد میگفت وااای خیلی درد داشت گفتم خو ولش کن میکنم تو کست گفت باشه یکم صبر کن کونم درد داره
یکم صبر کردم بعد دراز کشید منم کیرمو آروم تا ته کردم تو کسش و خوابیدم روش و شروع کردم به تلمبه زدن
هر دومون داشتیم حال میکردیم یه دستم زیر سرش بود یه دستم رو ممه ش لبم هم رو لبش و کیرم تو کسش
هر از چند گاهی هم گردنش و لاله گوششو میخوردم و پیشونیشو میبوسیدم
یکم که گذشت دیدم محکم تو بغل گرفتم و یه ااه عمیق کشید و شل شد فهمیدم ارضا شده ولی من هنوز ارضا نشده بودم
همینجور به تلمبه زدن ادامه دادم دیدم کسش سرد شده کیرمو دراوردم و شروع کردم لب گرفتم و کس مالی و ممه هاشو مالوندن
یکم که گذشت انگشتمو کردم تو کسش دیدم داغ شده باز کردم توش و تلمبه زدم همش میگفت ااه ااه ااه عرق کرده بودم شدید
پاهاشو دور کمرم و دستاشو دور گردنم حلقه کرده بود منم همش میگفتم نگین میخوامت نگین دوست دارم اونم میگفت فدات شم منم همینطور
یکم که تلمبه زدم احساس کردم ابم داره میاد تند تند تلمبه زدم و دراوردم و ابمو ریختم زمین بلند شد بغلم کرد و یه چند دقیقه تو بغل هم موندیم نگاه ساعت کردم دیدم ساعت ۲ و نیم گذشته
گفتم اوه اوه خیلی دیر شده بریم بلند شد کمکش لباساشو تنش کردم و راه افتادیم میگفت کونم یکم درد داره منم خندیدم گفتم چند بار که بکنم دیگه عادی میشه برات و گفت نه خیلی درد داره …
تو راه همش میگفت خیلی دوست دارم میلادم دستشو انداخته بود دور گردنم منم چیزی در مورد سکس قبلیش ازش نپرسیدم و دستمو دور گردنش حلقه کرده بودم
رسوندمش جلو در خونه بابابزرگش همونجا همو بغل کردیم و یه لب حسابی گرفتیم و رفت
منم زنگ زدم پسر عموم گفت خبری نیست پاکه پاکه رفتم پیشش و با هم رفتیم خونشون
الان که یا مه گذشته هنوز با هم چت میکنیم و از اون شب میگیم و منتظرم که باز بیاد و بازم با هم یه سکس توپ بکنیم.
نوشته: میلاد
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید