این داستان تقدیم به شما

 سمیه و سمیرا  خواهرام هستن . اسمم سیامکه تو خونه بین دوستان سیا صدام میکنند . بزارید از خودم و دوتا خواهرای خوشگلم بگم . سمیه بچه اول هست بعد منم بعد سمیرا سمیه 27 سالشه من 24 و سمیرا 22 خب همونطورکه پنج انگشت یک دست باهم فرق دارند ما برادر و خواهرها هم باهم فرقهائی داشتیم البته بیشتر سمیه . نمیدونم چرا ولی سمیه خیلی خیلی به حجاب و پوشیده بودنش اهمیت میداد برعکسش سمیرا که همیشه آزاد میگشد سمیه هروقت بیرون میرفت با مانتو و چادر بود و محال بود کسی بهش گیر بده چون اینقدر سنگین و باوقار بود که هیچ پسری سمتش نمیومد .

توی خونه هم همیشه با پیرهن گشاد و شلوار بود از وقتی معنی دختر و پسر و جنس مخالف رو درک کرده بودم حصرت دیدن بدن سمیه رو داشتم چون واقعا خیلی خوش هیکل بوده و هست قدش بلنده سفیده سینه های برجسته و بزرگی داری شاید 85 یا حتی 90 باشه هیکل توپر و رونهای کشیده ای داره شکمش صافه و خلاصه همیشه کیرم براش سیخ بود دلم میخاست همه بدنشو ببینم ولی اصلا جرات نزدیک شدن رو هم نداشتم چون هم بزرگتر بود هم خیلی پوشیده سمیرا هم تقریبا مثل سمیه بود ولی قدش کوتاهتر بود ولی قربونش برم سمیرا مثل خودم شیطون بود خیلی باهاش شوخی میکردم دست به سینه هاشو کونش میزدم اونم شیطونی میکرد کیرمو میگرفت تو دستش برای همین شوخیهای منو سمیرا سمیه خیلی مراقب ما بود تا یه موقع باهم تو خونه تنها نشیم هی گیر میداد بهمون اگر گیرهای سمیه نبود که حتما منو سمیرا باهم سکس هم کرده بودیم . این اوضاع من بود با دوتا خواهرهام سمیه و سمیرا هردو دانشجو بودند منم گاهی با دوستام سرکار میرفتم گاهی هم بیکار بودم و تو خونه بودم و تایمی مشخص نداشتم . تا اینکه اون روز خیلی عجیب و خیلی خاص فرا رسید اینم بگم که اینقدر تو کف سمیه بودم میخاستم همه تنشو ببینم که یه روز از فرصتی که بدستم اومد و سمیه حموم بود و کسی نبود از سوراخ کلید در حموم تونستم بلاخره بدن بسیار خوشگل سمیه رو از توی بخار حموم یه چند ثانیه ای تماشا کنم که بجستگی کونش و سینه هاش از همه بیشتر مشخص بود حسابی کیف کرده بودم دیگه بیشتر تو حصرت سمیه رفته بودم هر جقی که میزدم به یاد سمیه بود …

یه روز که تو خونه بودم تو اتاقم بودم صدای باز و بسته شدن در اومد خیلی توجهی نکردم چون تنها بودم مادرم که نبود شهرستان بود میدونستم سمیرا و سمیه هم دانشگاه هستند ولی گوشمو تیز کردم ببینم صدای کی میاد در اتاقم بسته بود دیدم صدای در اتاق سمیه اومد شیطونیم گل کرد ببینم کدومشون اومده اگر سمیرا باشه از فرصت استفاده کنم بهش نزدیک بشم بخاطر همین جیکم درنیومد اروم یه صندلی گذاشتم زیر پام از بالای در و پنجره کوچیکش توی هال و پذیرائی نگاه کردم تا اینکه چیزی رو دیدم که اصلا انتظارشو نداشتم . چشام داشت از تعجب میزد بیرون دیدم سمیه لخت مادر زاد از توی اتاقش اومده بیرون داشتم از دیدن بدن بینهایت خوشگلش سکته میکردم کیرم در عرض چند ثانیه به شدت سیخ شده بود سمیه که موهاشو دم اسبی جمع کرده بود فکر میکرد هیچکی خونه نیست وای هرجای بدنشو نگاه میکردم قلبم به شدت میکوبید تو سینه ام اب دهنمو بزور قورت میدادم گوشیم توی دستم بود بدون درنگ مشغول فیلم گرفتن از سمیه شدم سمیه تو حال و هوای خودش بود برای خودش اواز میخوند و میچرخید و قر میدا اصلا این حرکاتو ازش هیچوقت ندیده بودم انگار این یه دختر دیگه ای هست یا دست به کسش میمالید یا کونشو تاب میداد سینه هاشو میمالید خلاصه همه حرکاتش شهوت برانگیز بود چه برای خودش چه برای من رفت رو یکی از مبلها نشسته بود هی اه و اوه میکرد کسشو میمالید هی میگفت جون کیر میخام کیر کی میشه یه کیر بره تو کسم دلم کیر میخاد خدا جون اخ کیر کیر بده خدا صداش ضعیف به گوش میرسید ولی معلوم بود چقدر کیر کیر میگفت اصلا باورم نمیشد سمیه که اینقدر به حجابش اهمیت میداد اینطوری حشری و شهوتی باشه انقدر کسشو مالیده بود که حسابی خیس کرده بود جووووووووووننننننننن چه کس بینهایت زیبا و خوردنی هم داشت اون کسشو میمالید و منم کیرمو میمالیدم و فیلم میگرفتم سیمه تو فضا سیر میکرد و چشماش رو بسته بود انگشت تو کسش میکرد منکه غرق لذت بودم اصلا هواسم نبود که سمیه پرده داره یا نداره بعداز ده پونزده دقیقه که به کسش حسابی حال داد بلندشد رفت سمت اشپزخونه در یخچالو باز کرد فکر کردم میخاد اب بخوره گرمش شده ولی دوباره کاری کرد که شاخام زد بیرون یه خیار از یخچال دراورد به چه بزرگی مثل خیار سالادی بود البته کوچیکتر ولی بازم بزرگ بود بردش خوب شستش و هی لیسش میزد و جون جون میگفت

اومد از جلوم رد شد شنیدم گفت کاش جای این خیار کیر تو کسم میرفت دوباره رفت جلوی مبل ولی روی زمین چهار دست و پا نشست مثل مدل سکی دقیق کس و کون خوشگلش رو به من بودچه قمبلی داشت بد مصب با یه دستش خیارو از زیر اورد میکشید لای کسش هی ناله میکرد کسشو جمع و باز میکرد رو خیاره دیگه صداش خونه رو برداشته بود ساعت ده صبح بود و تا اومدن سمیرا و بابا خیلی وقت داشت برای همین خیالش راحت بود اینقدر خیارو لای کسش کشید تا با یه جیغ همه خیارو کرد تو کسش تا اخر فروش کرد تو چشام دیگه داشت میزد بیرون فهمیدم که سمیه اپن شده بوده قبلا ولی کی اخه سمیه رو کرده بوده این اعصابمو خورد کرده بود که با کی سکس کرده دیگه سمیه خیارو تو کسش عقب جلو میکرد و اه و اوه و اخ جون اخ جون میکرد یه لحظه به ذهنم رسید باید الان برم بکنمش وگرنه دیگه هیچوقت نمیتونم بهش برسم الان بهترین موقع هست و ازشم مدرک دارم نمیتونه بزنه زیرش سمیه داشت با خیار حال میکرد چنان نالهائی میکرد که نفهمید من در اتاقمو باز کردم . منم توی اتاق کامل لخت شده بودم کیر سیخ شده توی دستم اومده بودم پشت سمیه ولی هنوزم منو ندیده بود داشتم از نزدیک سوراخ کون خوشگلشو کسشو که داشت جرش میدادو میدیدم نشستم پشتش سرمو بردم جلو تا زبونمو کشیدم روی سوراخ کونش یه دفعه سمیه رو انگار برق سه فاز گرفته باشه یک جیغی کشید و از جاش پرید خیاره از کسش افتاد بیرون مثل فنر از جاش پرید و تا منو دید چنان فریادی سرم کشید که گوشم داشت کر میشد و با دستش سینه و جلوی کسشو گرفته بود بهم میگفت گمشو کثافت گمشو گمشو هی خودشو عقب میکشید رفتم جلو محکم بازوهاشو گرفتم دوتا تکون محکم بهش دادم گفتم خفه شو سمیه زر نزن عوضی من همه چیرو دیدم ازت هم فیلم گرفتم پس دیگه الکی برام بازی درنیار سمیه هی میخاست بهم مشت و لگد بزنه هی فحشم میداد دستاش از روی سینه ای بزرگ و خوشگلش کنار بود و روی کسشم نبود با زانوهام پاهاشو از هم بازشون کردم تا کسش قشنگ تو چشم باشه هی میخاست مشتم بزنه یه کشیده زدم تو گوشش تا اروم بگیره تا سیلی رو خورد شل شد تنش انتظار نداشت بزنمش برای چند ثانیه هیچی نمیگفت و ساکت شده بود کیرم نزدیک سینه و صورتش بود دیدم حرفی نمیزنه و سرش پایینه کیرمو گرفتم جلوی صورتش گفتم بیا مگه کیر نمیخاستی بیا اینم کیر بیا بیا بخورش بکنش تو کست معلوم نیست رفتی به کی کس دادی پرده تو برات زدن بعد به منو سمیرا گیر میدی عوضی کثافت بزنم لهت کنم دستمو بردم که بزنم تو صورتش گفت تورو خدا نزن سیا ترو خدا نزن بخدا به کسی کس ندادم به جون مامان و بابا به کسی کس ندادم گفتم پس چطوری این خیار کلفتو کردی تو کست افتاده بود به گریه و زاری التماس موهاش که بسته بود رو تو دستم گرفتم کشیدم گفتم یالا باید بگی با کی بودی کی کردتت

سمیه هم هی زار میزد و میگفت به جون سمیه به جون سیامک با کسی نبودم بخدا راستشو میگم نمیخاستم خیلی اذیتش کنم ولی باید روشو کم میکردم برای همین بیشتر خشونت میکردم تا دیگه ازم حساب ببره موهاشو کشیدم عقب تا دردش بگیره سینه هاشو محکم چمگ زدم و فشارشون دادم گفتم تا نگی ولت نمیکنم اینقدر میزنمت تا خون گریه کنی گفت لامصب ولم کن دیونه چکار میکنی بلندش کردم با هم ایستاده بودیم یکمی برشگردوندم دوسه تا سیلی محکم زدم در کونش که جیغش دراومد کسشو محکم گرفتم تو دستم چنان فشارش دادم که هی جیغ میزد موهاش تو دستم بود بیچاره بدجور شکه شده بود منم بدجور بهش میتاختم موهاشو کشیدم پایین سرشو بردم سمت کیرم گفتم یالا بخورش مگه کیر نمیخاستی از این به بعد زیر همین کیر باید بخوابی سمیه گفت خفه شو عوضی زدم تو گوشش گفتم زر بزنی فیلمو نشون بابا میدم پرتت کنه بیرون سمیه مجبور بود اطاعت کنه نشست جلوی کیرم نگاهش میکرد کیرمم واقعا خیلی باحاله نزدیک 18 سانتی میشه وقتی حسابی شق میشه کلفت و سفید گفتم بخورش سمیه تا موهاتو ول کنم سرشو گرفتم بالا تو چشماش نگاه کردم هردو داشتیم از شهوت میمردیم ولی نمیخاستیم وا بدیم من برای سمیه میمردم سمیه برای یه سکس جانانه ولی ازم خجالت میکشید یه جوری مثلا با اکراه کیرمو گرفت تو دستش یکمی مالیدش گفتم یالا بخورش بردمش جلوی دهنش کیرم با لبهای خوشگل سمیه جون تماس گرفت سمیه دهنشو باز کرد کیرمو کرد تو دهنش منم یکمی موهاشو رها کردم ولی کامل نه دیگه اروم اروم کیرمو مک میزد و لیسش میزد منم میگفتم جوووووووونننننننننن بخور بخور بخور سمیه هم حرکتشو بیشتر میکردو قشنگتر مک میزد بعد از چند دقیقه دیگه صدای هوم هوم کردن سمیه شنیده میشد دیدم داره مثل پورن استارها رو کیرم عقب جلو میکنه هردو حسابی لذت میبردیم منم موهاشو ول کردم صورت نازشو نوازش کردم سمیه بالارو نگاه کرد چشمامون توهم قفل شده بود سمیه کیرمو ساک میزد چه صحنه زیبائی داشت صورتش یکمی به هم نگاه کردیم سمیه کمر کیرمو گرفته بود و هم ساک میزد هم جق میزد همه کیرمو برام لیسش میزد هی میگفت جووووووووننننننننننن قربونش برم داشت دیگه ابم میومد که بلندش کردم نزاشتم بخوره سمیه جلوم ایستاده بود موهاش دورش ریخته بود اروم دستمو بردم کسشو گرفتم فکر کرد میخام کسشو مثل قبل فشار بدم گفت سیا تورو خدا فشارش نده درد میگیره گفتم نه فشارش نمیدم چون دیونه کستم سمیه دارم میمیرم برات خره چرا ازم دوری میکردی چرا این همه سال منو اذیت میکردی

سمیه گفت سیا اخه نمیشد بفهم دیونه گفتم حالا که شد ببین هیچ اتفاقی هم نیافتاد اسمون به زمین نرسید دیگه سمیه هیچی نگفت منم لبشو براش بوسیدم بغلش کردم دیگه گردن و گوش لب و دهن و سینه ها هرجارو میتونستم براش میخوردم میلیسیدم سمیه هم تو بغلم اه میکشید و جون جون میکرد میگفت بخور سیا بخور همه جامو بخور بهت نیاز دارم اینبار من نشستم جلوی پاش کسشو براش میخوردم وای که چه مزه ای هم داشت تپل و سفید خوش بو و خوش مزه سمیه یه پاشو گذاشت رو مبل تا بتونم همه کسشو براش بخورم سرمو به کسش فشار میداد میگفت وای سیا بخور بخور کسمو بخور منم مثل دیونه ها میخوردم بلند شدم دستشو گرفتم بردمش تو اتاقم خوابوندمش رو تخت دباره کسشو خوردم زبونمو به سوراخ کونشم رسوندم اونجاشو هم لیسیدم سمیه دیگه داشت دیونه میشد هی میگفت سیا بکن تو کسم بکن تو کسم منم دیگه کیرمو گذاشتم دم سوراخ کسش کردم توش وای چه حالی میداد با ایکه خیار به اون کلفتی تو کسش رفته بود بازم خیلی باحال تنگ مونده بوده بود معلوم بود خیلی با خیار تو کسش نکرده دیگه تلمبه های سریع و محکم من تو کسششروع شد هردو ناله میکردیم هی میگفت جوووووووووووونننننننننن قربونت برم قربون کیرت بشم کیرتو میخام جرم بده سیا جرم بده اخخخخخخ جووووونننننننننننن وای بکن تند تند بکن منم مثل وحشیها میکردمش و سینه هاشو مک میزدم تا اینکه تقریبا هردو باهم ارضا شدیم سمیه زیرم لرزید و جیغ میکشید منم تا اون ارضا شد دیگه ابم داشت میپاچید تو کسش که کشیدم بیرون دادم دراومده بود ابم پاچید رو شکم سمیه افتادم کنارش هی میلرزیدم جون جون میکردم هیچوقت اونطوری ارضا نشده بودم سمیه هم مثل من هردو نفس نفس میزدیم سمیه پرید روی من خوابد روم ازم لب میگرفت منم بغلش کردم محکم میبوسیدمش وقتی دیگه حس ارضا شدنمون تموم شد هردو بی حس و بی حرکت شده بودیم فقط نفس نفس میزدیم من فقط جون داشتم سمیه رو بغلش کنم سمیه که انگار کاملا بیهوش شده بود باهم چند دقیقه استراحت کردیم صورت خوشگل و عرق کرده شو بوسیدم گفتم سمیه جون بلندشو دیگه بریم خودمونو بشوریم سمیه گفت سیا بزاربخوابم نمیدونی چقدر خسته شدم گفتم باشه بخواب عزیزم کمرشو و کونشو براش نوازش میکردم

چند دقیقه روی من بود بلند شد میخاست سریع از اتاق بزنه بیرون روی تخت بغلش کردم روشو ازم بر میگردوند گفتم سمیه عزیزم بامن اینکارو نکن خواهشت میکنم عزیزم من عاشقتم بخدا دوست دارم میمیرم برات سمیه رو مجبورش کردم بیاد تو بغلم سمیه هم منو محکم بغل گرفت زد زیر گریه گفت سیا چکار کردیم ما گفتم کاری که دوتا عاشق میکنند سرشو بلند کرد با چشمهای پراز اشکش بهم نگاه کرد گفت سیا تو عاشقمی گفتم بخدا برات جون میدم سمیه تو نمیدونی من چقدر دوست دارم گفت سیا من من کسی رو ندارم همه ازم فرار میکنند برای همین خودمو با خیار …. جلوشو گرفتم نزاشتم حرفشو تموم کنه گفتم اونو فراموش کن اگر توهم منو قابل بدونی میخام بدونی که تو هیچوقت تنها نمیمونی عشقم خودم هر نیازی داشته باشی برات رفعش میکنمگفت سیا منو ببخش گفتم چرا عزیزم گفت این سالها تورو اذیتت کردم برات خواهر خوبی نبودم گفتم الان تو بیشتر از یه خواهر خوبی هستی برای من دیونه عاشقتم میفهمی خنده اش گرفت بوسیدمش گفتم دیگه گریه نکن ازت میخام هروقت دلت خواست به خودم بگی دیدی که دیونتم ازتم معذرت میخام اگر اولش اذیتت کردم گفت میبخشمت عیبی نداره فقط قول بده هروقت خواستم مال من باشی گفتم بروی چشم عزیزم باهم رفتیم حموم خوب شستمش چه لذتی میبرد سمیه انگار یه زن دیگه ای شده بود از اون روز به بعد دیگه سمیه هم جلوی من با تاپ و دامن میگشت و جلوی منو سمیراورو نمیگرفت منم تونستم به کس سمیرا برسم چون اونم خیلی شیطون بلا بود معلوم نبود تو دانشگاه کس داده یا اونم مثل سمیه خودشو اپن کرده بود ولی هرچی بود دوتا خواهرهام اپن بودند سمیه از سکس منو سمیرا خبر داشت ولی سمیرا از سکس منو سمیه خبر نداشت تا اینکه بلاخره یه روز جفتشونو باهم کردم سمیرا که حسابی حشری کیرم بود ولی فکرشو نمیکرد سمیه هم بهم کس داده باشه دیگه سعی میکردیم خونه رو برای سکسمون مهیا کنیم حسابی به دوتا ابجیهای خوشگلو حشریم حال میدادم .

جریان فهمیدن سمیرا هم خیلی جالب بود چون با سمیرا خیلی راحتتر میتونستم سکس کنم خیلی زمان نبرد تا بتونم بکنمش خودش از قبل دلش میخاست که این افتاق بینمون بیافته و من بکنمش برای همین یه روز که سمیه نبود باهام قرار گذاشتیم خیلی زود لخت توی بغل هم تو تخت داشتم تو کس خوشگلش تلمبه میزدم از هم لب میگرفتیم .ولی چطور شد که سمیرا رابطه منو سمیه رو فهمید نقشه خود سمیه بود چون دیگه میخاست سه تائی باهم حال کنیم اینو بهم گفته بود که سه تائی دوست داره برای همین بهم گفت شب برم تو اتاقش و باهاش سکس کنم تا سمیرا هم ببینه منم قبول کردم ساعت دو شب بود مطمئن بودیم مامان و بابا خوابند اروم رفتم سراغ سمیه خوابیدم تو تختش لختش کردم منم فقط با یه شورت بودم داشتم حسابی کسشو براش میخوردم سمیه هم اروم اه و ناله میکرد جوری که صداش فقط توی اتاق بود هی قربون صدقم میرفت میگفت وای سیا بخور کسمو بخورش عزیزم از صدای سمیه دیگه سمیرا هم بیدار شد دید من لای کس سمیه هستم دارم چطوری کسشو میخورم انتظار بیدارشدنشو داشتم تا بیدار شد میخاست جیغ بکشه پریدم جلوی دهنشو گرفتم گفتم هیس منم سمیرا جون نترس دید منم کس لخت سمیه رو میخوردم اروم دستمو برداشتم گفت سمیه توهم سمیه گفت اره ابجی مگه چیه تو و سیا که دارین حال میکنید منم میخام خب سمیرا با بالشت زد به سمیه گفت دیونه منم دوباره مشغول خوردن کس سمیه شدم سمیرا هم زودی لخت شد اومد کنار سمیه لنگشو باز کرد گفت بخور کسمو دیونه منم کس سمیرا رو خوردم سمیه و سمیرا هم از هم لب میگرفتند بلند شدم کردم تو کس سمیرا منم ازشون لب میگرفتم هردوشونو تا صبح کردم که دیگه هروقت شبها موقعیت میشد میرفتم سراغشونو سه تائی حال میکردیم یه شبم خیلی جالب شد وقتی توی اتاق دخترا بودم صدای اه و اوخ مامان میومد چون شب جمعه ای بود بابا داشت مامانو میکرد ما سه تائی هم تو بغل هم میخندیدم طوری که صدامونو نشوند وقتی اونا رفتند حموم منم تندی سمیه و سمیرا کردم و رفتم تو اتاقم ….
 
 
نوشته: سیامک قیمشی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *