این داستان تقدیم به شما

سلام. اسمم حميدرضاست. داستان کون دادن به پسرخالم مجتبی و جنده شدن زنم توسط اونو گفتم. حالا میخام داستان کون دادنای دیگم رو بگم…
***

من راهنمایی تو مدرسه غیر انتفاعی که کلا هفتاد نفر بود درس میخوردم. سوم که بودم تقریبا بیست نفر از بچه ها منو میکردن. همه زنگ تفریح ها تو دستشویی بودم و منو میکردن. ولی همشون یا لاپایی بودن یا از روی شلوار. واسه همین عشق کون دادن واقعی توم مونده بود… اول دبیرستان تصمیم گرفتم ندم چون تو راهنمایی همه حتی معلما میدونستن کونیم و آبروم حسابی رفته بود. ولی متاسفانه بغل دستیم یه پسر قد بلند و خوشگل. بود به اسم هوشیار. وقتایی که بغلم بود و به کیرش دست میزد قند تو دلم آب میشد. تو کف دادن بهش بودم ولی نمیدونستم چجوری. خیلی باهم رفیق بودیم. بعد از ظهر تا یه مسیری با هم میرفتیم. یه روز تو یه کوچه یه دختر رو دید گفت اگه دوستم بود همینجا میکردمش. گفت آخه وسط کوچه نمیشه که. گفت من میکردمش. گفتم چجوری…

 
خلاصه کل کلمون شد گفت تو رو جاش میکنم. گفتم بکن، یه درخت بود گفت بچسب به درخت، چسبیدم اونم خودشو چسبوند به من وشروع کرد کیرشو رو کونم بالا پایین کردن دو سه دقیقه بیشتر طول نکشید تا ابش اومد. دو تا دختر مدرسه ای رد شدن ما رو دیدن خندیدن. ابش که اومد منو برد پشت یه ماشین شورتشو آورد پایین گفت لیس بزن ابمو از شورتم تمیز کن. کیر نازش نیم خاب شده بود. ولی شرتش کثیف بود با بی میلی زبون زدم تا ابش تمیز شد. همشو قورت دادم. فرداش تو مدرسه گفت چطوری کونی؟ گفتم اینجوری حرف نزن میفهمند بقیه. گفت اگه میخای نفهمن باید چاقال شخصیه من باشی گفتم چشم. تا آخر سال خیلی دادم بهش که همشو واستون میگم.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *