این داستان تقدیم به شما
جندگی های من برای شوهر خالم و پسرخاله هام قسمت هفت.
***
همون شب بعد اینکه شوهر خالم و دوستش به زور منو از کون گاییدن، ساعت 2 شب پسر داییم اومد پشت در اطاقم که قفل بود، بهم زنگ زد اولش جواب نمیدادم، یاد اون روز افتاده بودم که از کونم خون اومده بود به خاطر کلفتی قطر کیرش، ولی اون آتیشش به خاطر من تند بود، بعدش شروع به محکم در زدن کرد انگار چیزی براش مهم نبود، منم فقط یه شورت بندی که بندش لای قاچ کونم بود با یه دامن کوتاه لی آبی، با یه سوتین تنم بود، بهش زنگ زدم گفتم چه خبرته، گفت بذار بیام تو، گفتم نمیخوام، لطفا برو الان یکی شاید بیاد تورو ببینه، گفت دلت میاد میخوام اون کون ملوستو بگام، جرش بدم، گفتم نمیخوام از همونش میترسم، دفعه قبل پاره شدم از کونم خون اومد، گفت دیگه الان کونت عادت کرده باز شده دیگه خون نمیاد، گفتم، من نمیخوام باز باشم، میخام واسه شوهرم خودمو نگه دارم، گفت دیگه الان دیره تو رو اینقد گاییدن گشادت کردن، گفتم خفه شو درست صحبت کن، بازم هی فحش میداد میگفت کونتو گاییدم، کیرم دهنت، کونده، منم بازم گفتم خفه شو، گفت ببخشید معذرت میخام، داشتم شوخی میکردم باهات، ساراخانم فقط یه دونه ست، گفتم من خرت نمیشما، گفت نازتو برم نازتو بخورم، گفتم برو پیش زنت، گفت من تورو از زنم بیشتر دوست دارم، گفت توروخدا آروم میکنم، گفتم من امشب به دو نفر دادم، واسم سخته، به تو هم بدم، گفت، پس بذار بیام پیشت فقط بدنتو لمس میکنم، بوست میکنم، شورتتو در نمیارم، کیرمو تو کونت نمیکنم، گفتم به شما مردا نمیشه اعتماد کرد، گفت باز کن دیگه خوشکل خانم، ای کاش تو زن من میشدی، درو باز کردم اومد تو درو قفل کرد…
من روبروش بودم، اومد جلوم، یه سیلی زد به صورتم، گفتم دیدی حالا، برو بیرون، یکی دیگه زد گفتم برو، دوباره میخواست بزنه، دستشو گرفتم با اون یکی دستش زد، یه تف کرد به لبام، گفت تو فقط به درد دادن میخوری کونده، گریم گرفت. از روبروم که بود دو دستشو از دو سمت برد سمت کونم هی محکم فشار میداد میمالید، میگفت عجب کونی ، بلوزمو از تنم به زور در آورد، سوتینمو میخواست بکنه، گفتم من نمیزارم، پرتت میکنم بیرون، یه سیلی بهش زدم اونم محکمترشو به صورتم زد، بغلم کرد، سوتینمو از پشت باز کرد، سینه هام لخت شد رفت عقبتر منم دستمو گذاشتم رو سینه هام گفتم یعنی چی برو بیرون، یهو اومد جلو دستامو داد کنار، به سینه هام محکم سیلی میزد، گفتم نکن دیووونه روانی، منو پرتم کرد از کناره تخت رو تختم اومد روم، گفتم من عمرا امشب بهت بدم، گفت چیکار میخوای بکنی جنده، گفتم بعدا که میتونم به زنت بگم، گفت بگو آبروی تو بیشتر میره، هی تف میریخت رو صورتم رو لبم، چنش انگیز بود هی به صورتم سیلی میزد، گفتم مهربون شم شاید دیگه اینکارو نکنه، من لبام خیلی درشته، دوست پسرایی که داشتم همیشه عاشق لبام میشدن، گفتم دلت میاد لبامو نخوری روش همش تف بریزی، گفت لب جنده هایی مثل تورو نمیخورم، گفتم خیلی هم دلت بخواد، دو سه تا دیگه سیلی به سینه هام زد، اومد پایین، دامنو کند، گفت جوووون عجب چیزی…
گفتم تورخدا لاقل شورتمو نکن، گفت بدخت تو که کونت معلومه با اون شرتت، همه شورت میپوشن تو هم شرت میپوشی، گفتم به تو هیچ ربطی نداره اولا کلاس داره بعدشم بیشتر موقع خواب تنمه، گفت اینطوری لباس میپوشی که دیگران رو تحریک کنی که بدی، گفتم نه چه ربطی داره، کیرشو در آورد گفتم وایی توروخدا نه من نمیتونم به این بدم گفتم دوباره پاره میشم خون میاد،، بدون اینکه جوابمو بده شورتمم کند، پاهام گرفت دستش برد بالا، انگشتاشو تف مالی کرد، سوراخ کونمو انگشت میکرد، یه انگشتی دو انگشتی سه انگشتی چهار انگشتی، بعدش گفت میخوام کستم بگام گفتم نه این دیگه کونم نیست قشقرق به پا میکنم بعدش مجبورت میکنم زنتو طلاق بدی منو بگیری، به حالت مسخره گفت چی مییگیییی، بعدش پاهامو قشنگ نزدیک هم کرد آورد بالا چسبوند به سینه هام به نحوی که دو تا پام یکی اونور سرم بود یکی اینور، کونمو قشنگ آورد بالا گفتم این چه وضعشه، گفت جنده ها رو باید اینجوری کرد، گفتم جنده زنته، گفت خفه شو کونده، گفتم زن تو هم کونده دیگه، اینو که گفتم یه تف کرد رو صورتم، گفت به زنم توهین کردی حالا بدجور میگامت، منم میخواستم کم نیارم گفتم تو قد این حرفا نیستی،سر کیرشو کرد تو گفتم اههه ای، گفت چی شد جنده، سریع تا ته فرستاد تو همون لحضه اول تو اولین عقب جلو به شدت تلبمه میزد، منم گفتم اخ اخ اخ میگفت گاییدمت جنده، آخ آخ آخ خیلی سنگین روم افتاده بود تو همون حالت تو کونم تا خایه هاش تلمبه میزد، اف…
خیلی دردناک بود، دو دستی پشت ساق پامو گرفته بود که تکون نخورم، که کونم همینطوری بالا بمونه، منم دیگه آخو اوخم آهو نالم شدید شده بود، بدون اینکه هواس به بیرون اطاق باشه تو اون لحضه دیگه برام مهم نبود اگه کسی از خاموادم متوجه شن، تو همون حالت بی وقفه، تو کونم تلمبه میزد رسما با اون کیر کلفتش کونمو داغون کرد، شاید دیگه دوتا کیر معمولی کوچیکتر از کیر پسر داییم همزمان راحت برن تو کونم، دیگه بی حس شده بود دیگه داشتم حال میکردم، میگفتم افف جوونم، بهم میگفت این کون دیگه به درد شوهر نمیخوره از شوهرت طلاق بگیر، من همیشه میکنمت، منم میگفتم باشه، من فقط کیر میخوام دیگه شوهر میخوام چیکار بگا منو، اف، جووون، اونم حسابی آه آه آه میکرد میگفت عجب کونی رو دارم میگام، بعد 30 دقیقه، آبش اومد بیرون آورد رو صورتمو سینه هامو شکمم خالی کرد، بلند شد لباس پوشید، گفت باورم نمیشه سارا کوچولوی ما جنده شده، که به من کون میده، گفتم شما منو منحرف کردین، گفت الکی نگو خودتم دوست داری که به این همه آدم دادی، رفت بیرون…
منم که چندشم میشد همونطوری لباس بپوشم با اون آب کیری که روم ریخته بود، دلمو زدم به دریا که همونطوری شرتمو فقط بپوشم، برم دستشویی که وسط راه پسرخاله هامو دیدم، برگشتم که برم از پشت یکیشون بغلم کرد، سریع کیرشو در آورد بند شورتمو کنار زد کرد تو کونم، گفتم اینجا نه بریم تو اطاق تو یا اطاق من، ممکنه یکی بیدار شه، همونجا شروع کرد به تلبمه زدن منم دستامو گذاشتم رو دیوار یکم خم شدم، آروم آه و ناله میکردم، کیرش راحت میرفت میومد بیرون شکمم گرفته بود تلبمه میزد، بعد یه رب آبش اومد توش خالی کرد، اونا میدونستن که پسر داییم قبلش اطاقم بود به همین خاطر میدونستن موقعه رفتن به دستشویی میتونن گیرم بندازن، اون رفت کنار کوچیکه اومد، اون گفت برم اطاقشون، منم قبول کردم رفتم رو تختش خوابیدم، دو دستی کونمو نگه داشتم، کوچیکه اومد روم خوابید کیرشو راحت فرستاد تو بیست دقیقه تلبمه زد، آبش اومد همینطوری روم خوابید، گفتم من دستشویی دارم، گفت دوباره باید بیای اینجا من میخوام تا صبح روت بخوابم، گفتم باشه، گفت به حرفت اعتماد ندارم، باهام اومد داخل دسشویی، خلاصه رفتم اطاقش، تا 7 صبح روم خوابید 7 صبح دوباره کیرش که شق شد، یه بالش فرستاد زیر شکمم کونم حسابی اومد بالا خودمم حشری بودم، کونمو بیشتر میفرستادم بالا که گاییده شه، کونمو گایید بعدشم دادششم اومد اونم خوابید روم از پشت کونمو گایید، اونا رفتن منم لخت بودم لباس نداشتم برم از اطاق بیرون، که برم اطاق خودم، تازه باید دوشم میگرفتم بهشون زنگ زدم که من لختم لباسامو واسم بیارن، اونا هم گفتن به ما چه، منم همون شرت تابلومو پوشیدم، که قشنگ کونم معلوم بود رفتم بیرون از اطاق کسی نبود سریع رفتم اطاق خودم، بعدشم رفتم دوش گرفتم، رفتم اطاق خودم تا خود نهار خوابیدم…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید