این داستان تقدیم به شما
سلام. اسم من حمید رضاست. داستان دوبار کون دادن به پسر خالم بهتون گفتم و گفتم چجوری زنم الناز رو کرد…
***
الان میخام یه خاطره گه از مجتبی بگم و از دفعه دیگه بقیه کون دادنام رو بگم. بعد از اینکه مجتبی زن منو گایید و بعد یه هفته کردنش رفت شهرشون فهمیدم که هنوز با هم رابطه دارن، البته من به مجتبی گفتم به الناز نگه من میدونم. یه بار که خانمم حموم بود اس ام اساشونو خوندم. خانمم توش گفته بود کیرت خیلی خوشمزست و میخام این سری از کون بدم و این حرفا. تا اینکه خانمم گفت میخایم از طرف دانشگاه بریم همدان. خب منم باور کردم. تا اینکه روزی که رفتن مجتبی تو تلگرام یه عکس سفی برام فرستاد که تو ماشین با دوتا مرد دیگه با الناز بودن. مخم سوت کشید الناز عقب بود داشت واسه اولیه عقب بود ساک میزد. زنگ زدم به مجتبی که بیخیال بشه جواب نداد. تو تلگرام گفت تو عکس ندیدی پشت فرمونم؟ گفتم مجتبی جندش نکن برش گردون.
گفت اونیکه بغلم بود تو عکس دوس پسرشه، زنت خیلی وقته جندس. اینم تازه اولیه بزار برسیم همدان فیلما رو میفرستم. ولی بعد یه ساعت زنگ زد گفت بیا به آدرسی که میدم تو همدان بم زنگ بزن. من فوری راه افتادم. رسیدم به آدرس زنگ زدم گفت الان بیرونم اونجاها باش تا بیایم فقط زنت نبینت. حدودا یازده رسیدن از دور دیدمشون. رفتن تو خونه بعد چن دقیقه مجتبی زنگ زد گفت بیا بالا. رفتم الناز تو حموم بود. باهام سلام کردن. اسم دوس پسرش فرشاد بود اونیکیم پدرام همشون با شورت بودن. مجتبی گفت چطوری زن جنده. اعصابم خورد بود بهش گفتم اینجوری حرف نزن اومدم ببرمش. گفت غیرتی نشو نباید بفهمه اینجایی البته با تمسخر گفت. پدرام گفت شنیدم کون میدی. مجتبی گفت خودت بگو اول کی بره تو حموم. هیچی نگفتم زد تو گوشم.
ترسیدم گفتم خودت. شورتشو در اورد گفت ساک بزن شق شه کونی. کیرشو که دیدم همه چی یادم رفت. خوش فرم و خوش تراش بود. فوری نشستم ساک زدم. خیلی خوش مزه بود. فرشاد گفت زنت که جندس خودتم کونی چی میشه بهتون. مجتبی رفت دم در حموم بهم اشاره کرد درو باز میزاره نگاه کن. رفت تو از پشت الناز و بقل کرد یکم مالند. الناز نشست واسش ساک زد. بعدم خایه هاشو خورد. مجتبی خابوندش رو زمین. سینه هاشو خورد. کیر خوشگلشو میکشید رو کسش الناز حشری شده بود گفت بکن تو مجتبی گفت چشم خوشگلم. با یه فشار کرد تو جیغ الناز در اومد. تلمبه زد گفت میکنم تو کونت الناز نداشت. خلاصه کردش آبشو ریخت رو شکمش اومد بیرون. نفر بعدی به انتخاب من پدرام بود. پدرام رفت تو سکسش عادی بود. ولی فرشاد یه چیز دیگه بود.
رفت تو الناز خندیدو بغلش کرد. گفت کجا بودی عشقم چرا اول نیومدی. بهشون کون ندادم که تنگ باشه آخه ماله توعه کونم. خیلی با هم عشق بازی کردن فرشاد میگفت تو زنه منی. باید از همسرت جداشی اونم قربون صدقش ميرفت وقتی نشست ساک بزنه کیرشو بوس کردو چسبوند به لپش. بعد ساک زد. گفت چه سکسی دوس داری عشقم. فرشاد گفت مثل دفعه آخر. گفت چشم. خابید رو زمین کونش به هوا بود. با دستاش کونمو باز کرد تا فرشاد بکنه تو. فرشته کرد یه ربع تلمبه زد. تا فرشاد درآورد آبشو ریخت دهنش الناز گفت میخامت فرشاد. فرشاد بهش گفت تو جنده خانم خودم. بعد که فرشاد اومد منو انداختن بیرون. یه سه روز اونجا بودن مجتبی میگفت حداقل روزی شش بار میداد و صداش در نمیومد….
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید