این داستان تقدیم به شما
دایی من ۵ سال از من بزرگتره. تابستون که میشد میرفتیم خونه ی مامان بزرگم. بعد از ناهار همه میخوابیدن. من هنوز بالغ نشده بودم. دیدم داییم نیست. همه جا رو گشتم. نبود. رفتم طرف اتاق زیر شیروونی، اونجا بود و داشت جق میزد. تا منو دید گفت بیا تو و در رو ببند. پیژامه ی منو کشید پایین و از روی شورت شروع به مالیدن شومبولم کرد. راست شد.
شورتمو کشید پایین. هنوز پشمام در نیومده بود و شومبولم سفید. دستمو گرفت گذاشت رو کیرش. منم گرفتمش. اونم شروع به ساک زدن کرد. بعد چند دقیقه در اوج لذت کیرم خوابید. گفت تند تند تکون بده. یهو یه چیز سفید از کیرش ریخت بیرون. گفتم این چیه؟؟!! گفت آب منی. گفتم پس چرا از کیر من نمیاد. گفت صبر کن.
از اون به بعد داییم از هر فرصتی استفاده میکرد و منو لخت میکرد و حال میکرد و شومبولمو میخورد. خوشم میومد که میخوره…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید