این داستان تقدیم به شما
اسم دو تا برادرای غیرتیم حیدر و هاشم بود از وقتی بچه بودم همیشه هوای ناموسشون رو که من باشم داشتن . تا به سن دانشگاه رسیدم سر من صد بار تو کوچه دعوا کردن . خوشبختانه از من نتونسته بودن آتو بگیرن . من خیلی کیر دلم می خواست ولی اصلا اصلا شرایطشو نداشتم اگه یه پسری جرات می کرد خونمون زنگ بزنه و باب آشنایی رو باز کنه من از ترس حیدر و هاشم ترجیح می دادم قطع کنم موبایل هم که خریدم وضع به همین منوال بود…
بد شانسی این دو تا سیبیل از اونجا شروع شد که خیلی اتفاقی تو سن 14 سالگی من یه فیلم سوپر 30 ثانیه ای دیدم مرده داشت به حالت سگی از کون زنه رو می کرد زنه هم دستش رو کسش بود و با خودش ور می رفت با اینکه کوتاه بود کاملا شفاف و خوش کیفیت بود و تاثیری که باید بذاره رو دختر چادری که من باشم گذاشت یادمه رفتم تو توالت و با خودم ور رفتم . انگشتم رو آروم گذاشتم رو کسم نمی دونستم چه حسی قراره بهم دست بده . تکون تکون دادم تا کشفش کردم . دیگه کارم شده بود خود ارضایی . واقعا تو کف یه کیر خوش فرم بودم که هیچ رقمه امکانش نبود . بعد یادم افتاد که زنه تو فیلم چه کیفی می کرد که یه کیر گنده تو کونش بود ولی چجوری ممکنه درد داره آخه . مصصم شدم از کون بتونم کیف کنم در واقع دلم میخواست از کس و کون هم زمان لذت ببرم . فکر کن برادرام من رو سربه زیر و نجیب فرض کرده بودند و من تو چه فکرایی بودم شاید اگه اون فیلم سوپر رو ندیده بودم انقدر سمت سکس و خودارضایی نمی رفتم خلاصه همش تو فکر کیر بودم یادمه یه سری تو اتوبوس واحد شلوغ شد من کنار مردونه بودم یه پسره دست گذاشت رو کونم من خودمو زدم به کوچه علی چپ و چه لذتی از گرمی دستش داشتم می کردم که یه مرده ریشوی دماغ گنده صحنه رو دیده بود پسره رو واداشت که یه جای دیگه وایسه به من هم گفت دخترم راحت باش نمی دونست راحتی من تو شلوار اون پسره است . من کلا خیلی اجازه بیرون رفتن نداشتم که همچین مواردی زیاد برام پیش بیاد . همون طور که گفتم مصصم شده بودم از کونم اندازه کسم لذب ببرم یه هویج رو انتخاب کردم و با خودم بردم حموم شامپو زدم و فرو کردم تو کونم که البته هیچ کیفی نداشت ولی من هی آخ و اوخ می کردم و با کسم ور می رفتم
یه مدت که گذشت کم کم سلول های کونم حساس شده بود دیگه حموم رفتنام زیاد شده بود همیشه هم یه هویج یا خیار باهام داشتم به آرزوم رسیده بودم از کون و کس هم زمان حال می کردم دیوارای حموم باعث می شد هیچ کس نتونه به خلوتم پا بذاره و دیوارای مخم هم قطور بود و حیدر و هاشم نمی تونستند بفهمند تو مغزم چی میگذره . نمازام رو سر وقت می خوندم محرم لباس سیاهم رو در نمی اوردم همش هم می گفتم دلم میخواد بریم مشهد خودم هم باورم شده بود که خیلی مومنم برای امتحاناتم از خدا کمک می خواستم و برای خودارضایی هام شرمنده نبودم حتی گاهی از خدا یه کیر سفت و گوشتی می خواستم که قورتش بدم . شبا هم خواب کیر می دیدم ولی میدونستم هیچ رقمه امکانش نیست دوست پسر داشته باشم . تا فوق دیپلم تربیت بدنی اسلام شهر قبول شدم ولی داداشام نذاشتن برم پیام نور شهرستان خودمون هم معارف قبول شده بودم که بالاجبار همون رو رفتم حیدر صبحا می برد من رو چند تا خیابون دورتر که دانشگام اونجا بود بعداز ظهرا هاشم می یومد دنبالم افتضاح بود باورتون نمیشه تو دانشگاه سفارشم رو به همه کرده بودند که مواظب من باشن دیگه گندش رو در اورده بودند دلم می خواست داد بزنم بگم یکی بیاد کیرش رو بکنه تو کون من و تلمبه بزنه من کیر می خوام عاشق صدای زیپ شلوار جین بودم چند بار که پیش اومده بود بدن داداشام رو دیده بودم فهمیده بودم مو رو بدنشون دارن دلم می خواست موی در کونشون رو بخورم هاشم همیشه اول صبح که می شد تو خواب کیرش ورم می کرد من یه جور با خانواده تا کرده بودم که همیشه برای نماز صبح من هاشم رو بیدار کنم البته همیشه پتو روش میداد شبا به این امید می خوابیدم که فردا صبح پتو از روی هاشم کنار رفته باشه بتونم کیر گنده شده اش رو دید بزنم .
تو دانشگاه پیام نور چند تا دوست داشتم که از خاطره دوست پسراشون برای هم تعریف می کردند اما من که میومدم تو جمعشون صحبتشون رو عوض می کردند فکر می کردند من مذهبی ام یکیشون یه بار داشت به رفیقش می گفت تو تاکسی دوست پسرم دست برده تو سوتینم همین کافی بود که من که نصف حرفاش رو شنیده بودم آب کسم راه بیفته و شرتم خیس بشه . فوق دیپلم به همین منوال گذشت و کاردانی به کارشناسی مشهد قبول شدم بازم برادرام نمی ذاشتن برم بالاخره به این شرط که موبایل نداشته باشم و خوابگاه داخل دانشگاه بگیرم و البته چون رشته ام معارف بود و به خیالشون گناه می کردن اگه من رو از ادامه تحصیل باز دارن قبول کردن برم دانشگاه منم که همیشه امام رضا امام رضام بود از همین موضوع استفاده کردم که میخوام برم دعاتون کنم . خلاصه موبایلم رو ازم گرفتن و هاشم که دو تا از دوستاش یکیشون کارمند دانشگاه مشهد بود یکی شون هم عضو هیات علمی دانشگاه مشهد بود من رو برد مشهد و ثبت نامم کرد سپرده بود حواسشون بهم باشه برای مسئول خوابگاه هم سوغات آورده بود و بهش داد و کلی سفارش کرد وقتی فهمید تلفونای خوابگاه شنود داره و سه دقیقه ای هم قطع می شه خوشحال شد . جایزه قبول شدن تو دانشگاه برام یه چادر و مقنعه خرید و یه دعا هم داد بهم که همیشه باهام داشته باشم یه اتاق چهار نفره به من رسید که دو تا از هم اتاقیهام رشته حسابداری بودن و یکیشون هم معارف بود مثل من ولی دو ترم بالا تر از من بود و ک به ک هم نبود از اواسط ترم رومون جلوی هم باز شده بود و از اتفاقاتی که تو خیابون و دانشگاه برامون میافتاد برای هم تعریف می کردیم غیر از ناهید که هیچی نمی گفت و سه سال از من بزرگ تر بود من هم هنوز نتونسته بودم سکس رو تجربه کنم تازه اینجا دیگه محدود شده بودم برای خیار و هویج بازی هر موقع اتاق خالی می شد و میدونستم تا چند ساعت بچه ها کلاس دارن فوری یه خیار پیدا می کردم و میرفتم حموم …
یادمه یه بار یکی از دوستام که مال اتاق ما نبود در زد گفت عیبی نداره من لباسام رو بشورم کاری با دوش ندارم گفتم بهش یه دقیقه صبر کن شورتم رو بپوشم تا در رو بستم خیار رو که بوی گه خودم رو گرفته بود رو کردم تو حلقم جوییدم و خوردمش چه کیفی داد بهم بوی کون خودم با چاشنی گهی که خورده بودم اصلا فکر نمی کردم انقدر باحال باشه با خودم گفتم کاش قبلا هم خیارای کیریم یا بهتر بگم کیرهای خیاریم رو خورده بودم . یاد گرفته بودم یه لباس تنگ و کوتاه زیر لباسای معمولی بپوشم و به تنهایی با چادر برم خیابون اولین کاری که می کردم تو یه دستشویی عمومی چادرم رو در می اوردم می شدم یه داف کون گنده و می اومدم بیرون ماتیک و سایه هم میزدم و نصف موهام رو می دادم بیرون ولی خیلی از پلیس می ترسیدم اگه به هر نحو بهم گیر می دادن و خبرش به برادرام می رسید میکشتند من رو و بهیچ عنوان اجازه نمی دادن دیگه برم دانشگاه فقط چند بار این کار رو کردم که بالاخره یه پسره بهم شماره داد و با کارت تلفن بهش زنگ زدم و دوست شدیم با هم ولی شماره خوابگاه رو ندادم بهش دوستام گاهی شماره خوابگاه رو می دادن به دوست پسراشون ولی من ندادم اسمش امین بود . من رو خونشون دعوت کرد و اولین کیر واقعی عمرم رو دیدم نمی دونید با چه اشتهایی براش خوردم همچین که سریع آبش اومد اصلا حوصله نداشتم لبش رو بخورم یا با هم ور بریم فقط کیرش رو می خواستم جلسه اول بود و امین باورش نمی شد همچین دختر داغی گیرش اومده باشه همون جلسه اول سه بار ابش رو اوردم بار دوم بعد از اینکه کیرش رو با سفیده تخم مرغ مرطوب کرد یه دفعه فرو کرد تو سوراخ گرد کون من که من از لذت دادم رفت هوا
کاملا حرفه ای بودم بیچاره فکر می کرد الان گریه می کنم یا درد می کشم ولی من حتی یه کیر گنده تر دلم می خواست آخ و اوخم رفته بود هوا کیف می کردم اصلا یادم رفت می تونم هم زمان با کسم ور برم که بار سوم که از کون من رو گایید با کسم ور می رفتم خیلی طولانی شد دو بار به ارگاسم رسیدم اون هنوز داشت تلمبه می زد تا بالاخره بعد از نیم ساعت شروع کرد روی صورتم تند تند جق زد و آبش که یه قطره بیشتر نبود اومد دو بار دیگه فرصتش پیش اومد برم خونه شون که هر بار دو سه بارمن رو از کون گائید چون خونه شون کم خالی می شد جای دیگه هم جرات نمی کردم برم باهاش خیلی هم دور بود از دانشگاه ما . کم مو بود قیافه اش هم اصلا مثل برادرام مردونه نبود من همیشه یه قیافه مثل ابراهیم تاتلیس دلم می خواست از این پسر ژیگولا بود اما خوب من که تو بی کیری گیر اومده بودم همینش هم غنیمت بود. تو خوابگاه قصه کون دادنم رو با آب و تاب فقط برای ناهید تعریف کردم همون که هیچی نمی گفت و ساکت بود فهمیده بودم که اون هم از من خوشش اومده همیشه باهم آشپزی می کردیم باهم ضرفا رو می شستیم و با اینکه کم حرف می زد هم صحبت خوبی برای من بود کتابام رو گاهی لازم می شد بهش می دادم چون اون هم رشته معارف بود بعداز ظهرا گاهی رو تخت نمی خوابیدیم همون کف می افتادیم که یک بار من رو از پشت بغل کرد برعکس دست امین که حس کمی برام داشت از گرمی دست ناهید داغ شدم روش نمی شد ادامه بده هیچکی تو اتاق نبود یه دفعه پا شدم که به روی خودش نیاورد ناراحت شده ولی من می خواستم در اتاق رو قفل کنم یه کم طولش دادم و سرم رو با یه موضوعی گرم کردم بعد پرسیدم بچه ها دیر کردن . گفت تا ساعت 4 بر نمی گردند مطمئن که شدم در رو قفل کردم و گفتم گوشیتو می دی یه کم گیم بازی کنم و اومدم خوابیدم دوباره پیشش . یه کم که بازی کردم دوباره دستش رو گذاشت روی رون پام که واقعا دوباره داغ شدم نمی دونم چرا اینقدر من رو هشری می کرد گفتم سردم شده حوصله داری یه پتو بیاری گفت خودم بغلت می کنم که گرمت بشه
پشتم رو کردم بهش گفتم خیلی خسته ام و خودم رو زدم به خواب که اومد از پشت کاملا بغلم کرد میخواستم داد بزنم تازه هنوز هیچ کاری نکرده بود انقدر داغ شده بودم که نگو آب از لب و لوچه کسم می ریخت مطمئن بودم شرتم خیس شده بی اختیار دستش رو گرفتم انگشتش رو کردم تو دهنم که یه آخ کوچیک گفت . دیگه شروع شده بود گذاشتم لختم کنه ولی مقاومت می کرد نمی ذاشت لختش کنم که برام مهم نبود واقعا داشتم کیف می کردم دستش رو هر جای بدنم می ذاشت خوشم میومد شروع کرد ممه هام رو خورد همزمان دستش رو گذاشت روی کسم که براش پام رو کامل باز کردم چه کیفی می داد لبش مثل لب پسرا و بلکه بهتر از اونا بود حسابی داغ می شدم از لب گرفتنش همزمان با دستاش که روی کسم بود به ارگاسم رسیدم حسابی کیف کردم تا بالاخره دوستام اومدن و همه چیز تموم شد شب بهش گفتم یه دیقه بیا کار کردن با ماشین حساب رو بهم یاد بده اومد رو تخت من پیشم خوابید دو تا دخترای هم اتاقیم مزاحم بودند آروم ازش پرسیدم چرا نذاشتی لختت کنم گفت از کجای بدن من خوشت میاد که میخوای لختم کنی ممه دارم که به دردت نمی خوره اون پایین هم که خبری نیست…
راست می گفت من اصلا از حال دادن به طرف سکسم حال نمی کردم فقط می خواستم تسلیم دست و کیرش باشم که حسابی بهم حال بده ازاینکه کسش رو بخورم یا ممه هاش رو بمکم یا صدای آخ و اوخش اصلا برام جذاب نبود حال دادن نمی خواستم می خواستم خودم حال کنم تو همون هفته دوباره امین رو دیدم خواست بریم خونه دوستش که خالیه خیلی اسرار کرد تا قبول کردم اونجا که رفتیم یه دفعه سر و کله دوستش هم پیدا شد اونم مثل خودش از این ژیگولا بود من با خودم گفتم خداکنه بلا ملا سرم نیارن کیر دوتاشون رو می خورم ولی بعد فهمیدم امین یه نقشه ی دیگه داره امین درواقع کونی بود میخواست دوستش که اسمش حامد بود اون رو بکنه و همزمان کیرش رو بکنه تودهن من . اون پسره حامد فقط بکن بود از امین خیلی بدم اومده بود فکر کن شوهر آدم کونی از آب در بیاد شاید هم دلم پیش ناهید بود که اون جوری که باید لذت نمی بردم حامد هم خواست بکنه تو سوراخم که نذاشتم و با حالت قهر از خونه اومدم بیرون میدونستند اگه بخوان زور گیری کنن تو آپارتمان آبروشون رو می برم اینه که ریسک نکردن . اومدم خوابگاه دوباره با ناهید یه سکس حسابی کردیم بهش گفتم پاشو یه خیار بیار بکن تو کون من که پا شد رفت اورد بعد گفت دهنت رو باز باز کن چشمات رو هم ببند همین کار رو کردم یه دفعه یه خیار تو دهنم احساس کردم اما خیار نبود کیر بود خیلی هم کلفت بود چشمام رو باز کردم ناهید کیر داشت داشتم شاخ در می اوردم ناهید تراجنسی بود تازه فهمیدم چرا نمی ذاشت لباسش رو دربیارم خوب مگه من چی می خواستم یه کیر گنده که جلوی روم بود ناهید خیلی با خودش کلنجار رفته بود که راضی شده بود رازش رو برای من افشا کنه ازش پرسیدم خانواده ات می دونن که تو تراجنسی هستی مگه نه . گفت اره اما من خانواده درستی ندارم بابا مامانش که از هم جدا شده بودند که قبلا بهم گفته بود مامانش هم دوباره شوهر کرده بود و سرگرم زندگیش بود خواهر برادر هر که نداشت همه اینا رو قبلا هم می دونستم خلاصه مونده بودم با این وضع چی کار باید بکنم فعلا کیر رو از دست ندادم
حسابی سکس کردیم دو سه بار دوتامون ارضا شدیم رنگ آب کمرش با مال امین فرق داشت اما دوست داشتم حسابی من رو از کون کرد و آه و ناله اش بلند شده بود حسابی کیف می کرد اولین بار بود از حال دادن به طرفم حال می کردم ناهید رو که از قبل بهش علاقه مند شده بودم حالا که می تونستیم باهم سکس کنیم هزار بار بیشتر دوست داشتم کاش می شد شوهرم می شد. ترم بعد یه اتاق دو نفره گرفتیم تقریبا با اون کیر گنده اش هر روز کون من رو پاره می کرد و من کیف می کردم . یه کیر گنده وسط خوابگاه دخترا اونم فقط برای من فقط برای سوراخ کون من که گشاد شده بود و من که فاطمه بودم و برادرم رو سرم قسم می خوردن تو شهر مقدس مشهد چنان از کون پاره شدن لذت می بردم که فضانوردا از دیدن کره زمین لذت نمی بردن اون هم وسط خوابگاه دخترانه خودمون جایی که هیچ کس فکرش رو نمی کرد من هر روز کونم رو می سپردم به یه کیر واقعی جانانه . اما هنوز ناهید کم حرف می زد و غصه می خورد البته حالش از ترم اول خیلی بهتر بود و شوخی می کرد و می خندیدیم اما در کل عوض نشده بود یه بار بهش گفتم میخوای بعد از دانشگاه چی کار کنی که از تصمیمی که مدتها پیش گرفته بود برام گفت تصمیمش عمل جراحی بود اگه دو تا ممه هاش رو بر می داشت می تونست پسر بشه . . . دردسرتون ندم الان چهار ساله دارم با همسرم نادر(که قبلا ناهید بود) زندگی می کنم و تجربه کس دادن به مردی که دوستش دارم رو تجربه می کنم تازه بچه دار هم که نمیشیم حسابی تو سکس زیاده روی می کنیم دیگه کون دادنم کم شده کس دادن یه چیز دیگه است خانواده مذهبی من هم از ماجرای تراجنسی بودن ناهید که بعد از عمل اسمش شد نادر خبر ندارن . فقط همش می گن چرا بچه دار نمی شین . این هم بگم که بعد از ازدواجمون بدون این که به من بگه رفته بود امین رو پیدا کرده بود به باد کتک گرفته بود داده بود دو سه تا پسر کیر کلفت انقدر کرده بودنش که بیچاره از کونش خون اومده بود بعدا برام تعریف کرد دلم برای امین سوخت ولی از کار ناهید ببخشید نادر که انقدر غیرت به خرج داده بود خوشم اومد…
سری بعد ماجرای دعوای نادر رو با هاشم براتون می گم فقط آخرش رو بگم هاشم روش نمی شد به مامان بگه از کی کتک خورده البته نادر هم کتک خورده بود اما بیشتر زده بود.
نوشته: فاطمه
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید