این داستان تقدیم به شما

سلام

بی مقدمه شروع کنم مامانم اسمش زهراس منم امیرم یه پسر قد بلند با صورت معمولی و قد۱۸۰ و وزن ۷۹ کیلو مامانمم یه زن قد بلند و چهار شونه باسینه ۸۵ و کون خوشگل بابامم عین خودمه ولی خوشگل تر و جا افتاده تر ولی همش سر کاره ماخونمونو شریکیم طبقه بالا همسایمون طیبه یه زن لاغر و پرو ولی خوشگله که یه دخترم دادره و شوهرشم همکار بابامه خلاصه ازمامانم بگم که درسته مهربونه ولی و‌قتی عصبی میشه خیلی خطری میشه من تو بچگی بابت هر چیزی ازش کتک خوردم مثلا شکستن گلدون یا حتی خیس کردن حیاط و …
 
یه بار که مامانمو طیبه خانوم داشتن سیزی پاک میکردن من با سمیرا دختر طیبه خانوم رفتیم تو اتاق که بازی کنیم فک کنم یازده سالم بود سمیرا بم گفت بیا دکتر بازی کنیم بعد شلوارمو کشید پایین و کیرمو با تعجب نگاه کرد یکم تو دستش گرفت که خیلی حال کردم بعد بش گفتم نوبت منه شلوارشو کشیدم پایین یه کس بی مو افتاد جلوم تا دستمو گذاشتم روش طیبه خانوم از در اومد تو چشمتون روز بد نبینه سمیرا رو فرستاد خونشون منو گرفت به باد کتک میگفت حالا دختر منو دستمالی میکنی کثافت بعد از کلی کتک خوردن از مامانم کمک خاستم که دیدم مامانم داره با کمر بند بابام میاد . انقدر منو زدن که دیگه نفسم بالا نمیومد خلاصه بعد این جریان من خیلی کنجکاو شده بودم که ببینم مامانم چرا انقدر از این کار ما ناراحت شد ازطرفیم وقتی سمیرا کیرمو گرفت کلی حال کردم آقا دیگه جق زدن شد کار هر روز من چند بار مامانم من وقت جق زدن دیدو کتک مفصل….

 
تا شد ۱۸ سالم دیگه قایمکی جق میزدم و کتکای مامانمم تموم شده بود . یه روزمامانم گفت با طیبه خانوم میره خرید و از در رفت بیرون منم نیم ساعت صبر کردم بعد رفتم از توی حیاط پشت پنجره خونه طیبه خانوم که اگه سمیرا باشه دید بزنمش یا اگه راه داد یکم بمالمش که بادیدن یه صحنه شاخ در آوردم مامانم روی مبل لخت نشسته بود و پاهاشو داده بود بالا و داشت کسشو میمالید خیلی ترسیدم نکنه ببینتم ولی شیشه رفلکس بود و دید نداشت یهو طیبه خانوم لخت اومد جلوی مامان نشست شروع کرد به لیس زدن کس مامان مامان اهش رفت بالا که طیبه خانوم گفت صبر کن اصل کاری از حموم بیاد بعد داد بزن بعد جاشونو عوض کردن حالا مامان پشت به من قمبل کرده بودو دداشت کس لیسی میکرد بعد دیدم یه پسر جوون شاید همسن خودم اومد مامانمو از پشت بغل کرد که مامان خندش بلند شد و خلاصه طیبه بلند شد پسره نشست و دوتایی افتادن به جون کیرش حالا نخور کی بخور هر دوتاشون کونشون طرف من بود من گوشیمو درآوردمو شروع کردم فیلم گرفتن بعد از ساک مامانم بلند شد نشست روی کیر پسره باورم نمیشد مامانم داره زنا میده کلی بالا پایین پرید و همین کارو طیبه هم کرد و بعد پسره بلند شد و مامانو طیبه سگی روی مبل نشستن اونم نوبتی از پشت میکرد تو کسشون بعد کلی طلمبه زدن مامانم ارضا شد و عادی نشست رو مبل پسره که خاست ارضا بشه کرد تو دهن مامانمو همه آبشو خالی کرد بعد رفت کنار مامانم آب پسررو ریخت رو سینه هاش و باش بازی میکرد بعد پسره رفتو اونها هم همه چیو مرتب کردن و دراز کشیدن رو زمینو از هم لب گرفتن منم سریع رفتم پایین یه ساعت بعد مامانم اومد و گفت با طیبه خانوم نشستن به حرف زدن بی خیال خرید شدن …
 
منم فیلمو از گوشیم ریختم رو کامپیوتر فرمتشو عوض کردم ریختم روی دی وی دی فردا از مدرسه اومدن دیدم ماامانو طیبه روی مبل نشستن دارن سریال ماهواره نگاه میکنن منم نشستم رو مبل بغل طیبه فیلم که تموم شد گفتم مامان سریال عاسقانه جدیدش اومده بذارم نگاه کنیم طیبه سریع گفت اره بذار منم دی وی دیو ار اتاقم اوردمو گذاشتم تو دستگاه تا پلی بشه برگشتم سر جام نشستم فیلم که پلی شد اول نفهمیدن چیه طیبه گفت این که عاشقانه نیس گفتم بذار زوم کنه خودت میبینی عاشقانس بعد تصویر زوم شد یهو دوزاریشون افتاد ماجرا از چه قراره مامانم گفت این چه آشغالیه قطعش کن من امون ندادم زیپمو باز کردمو کیرمو دراوردمو بلند شدم جلوی طیبه وایسادم کیرم جلوی صورتش بود زور استرس نمیذاشت کامل راست بشه طیبه گفت آسغال عوضی گمشو اونور که من بی مهابا یه کشیده زدم تو صورتش گفتم بخور اومد حرف بزنه یکی دیگه زدم که روسریش افتاد گفتم اول و آخر باید بخوری چون ازتون فیلم دارم سند جندگیتون دست منه تمام تنش میلرزید صورتشو اورد جلو ولی خیلی تعلل کرد اینسری موهاشو گرفتمو کشیدم که داد زدو دهنش باز شد منم سزیع کردم تو دهنش کیرم نیمه راست بود از شدت استرس راست نمیشد دهنش خیلی لیز بود تو فضا بودم یکم که خورد یهو فرو کردم تو حلقش چون کیرم کامل سفت نبود کج شد و کامل تو حلقش فرو رفت بعد اوق زد و رفت تو دستشویی رو به مامانم کردم با التماس گفت این چه کاریه پسرم رفتم طرفشو گفتم منو واسه یه جق ناقابل با کمربند میزدیو خودت میرفتی پی جندگی که گفت با مامانت درست صتبت کن گفتم خفه شو و رفتم طرفش گفت امیر ترو خدا گفتم نترس کیرم امشب سهم طیبس بعد کیرمو با دست گرفتم بالا تخمام زد بیرون گفت یعنی.. گفتم آره تخمامو بخور گفت من مامانتم یکی زدم تو گوشش گفتم تا بیشتر نزدم بخور ….

 
صدای ملچ ملوچ مامانم با صدای اوق زدن طیبه خیلی حال میداد طیبه که اومد مامانو خابوندم رو زمین زانو هامو گذاشتم اینور و اونور سرش و تخمامو مماس کردم رو دهنش گفتم بذار دهنت اونم اطاعت کرد به طیبه گفتم لخت شه چون میدونست راه دیگه نداره با اکراه لخت شد مامانم تخمامو موخوردو گریه میکرد همین باعث شد بیشتر حشری شم طیبه نشست اشاره کردم کیرمو بخوره اونم دوباره شروع کرد من دیگه تو حال خودم نبودم سکس ضوری با کسایی کا یه عمر بم زور گفتن بعد بلند شدم و به مامان گفتم لخت شه نشد هر کاری کردم فقط گریه کرد منم رفتم کمربند بابامو اوردم و محکم توی روناش میزدم که صدای جلز میداد به زور لخت شد طیبه رو سگی نشوندم و کردم تو کسش به مامانمم گفتم بخابه جلوی ‌طیبه پاهاشو باز کنه وای چه کس نازی داشت به طیبه گفتم بخوره مامانم اول چشاشو بسته بود ولی کم کم تحریک شد طیبه هم کسش اب انداخت معلوم بود داره حال میکنه……
ولی من نمیخاستم حال کنه واسه همین یه تف انداختم رو کونش که طیبه فهمید قصدم چیه برگشت نگاه کرد بهم که در عوض یه چک محکم خورد دوباره سرشو حل دادم رو کس مامان و کیرمو در اوردم و بی مقدمه کردم تو کونش که جیغ زد و شروع کرد گریه کردن بش گفتم نخوری بدتر میگامت مامانم سر طیبه رو روی کسش فشار میداد و منم وحشیانه طلمبه میزدم یهو حس کردم ابم داره میاد از کونش در آوردم و پاشیدم اولین قطره روی مامانم افتاد مابقی روی کمر طیبه باورتون نمیشه ولی کونی که قبلا داده بود هرچند کم ولی خون افتاد…

 
بعد رفتم تو اتاقم ولی صدای گریه هاشون میوند منم اعصابم بهم ریخت رفتم تو حال داد زدم نکنه دوبازه کتک میخاید بس کنید گریه رو که طیبه خیلی سراسیمه اشکاشو پاک کرد و لباسشو پوشیدو رفت مامانمم لباساشو ور داشتو فرار کرد تو اتاقش تا شب که بابام اومده بود خونه و واسه شام صدام کرد وقتی مامانمو دیدم خیلی مضطرب بود تشویش داشت یه جا خلوت گیرش اوردم دستمو گذاشتم رو کونشو گفتم اگه انقدر ضایه بازی در بیاری بابا میفهمه زنش چه جنده ایه عادی باش خلاصه شب به خوشی گذشت صب مامان بیدارم کرد گفت بلند شو مدرسه ات دیر میشه بلند شدم دیدم بابا رفته گفتم زنگ بزن مدرسه بگو امروز نمیاد بعدشم صبحونه رو اماده کن عد ده دیقه رفتم بیرون دیدم صبحونه روی میزه نشستم به خوردن دوتا چایی اورد نشست سر میز دیگه خبری از اون تکبرش مقابل من نبود چاییشو که خورد گفتم صبحونه تو زیر میزه با بهت نگاهم میکرد گفتم نفهمیدی ؟ باید کیر پسرتو جای صبحونه بخوری با شک و تردید رفت زیر میز یکم تول کشید که کیرمو از روی شلوار لمس کنه ولی بش فرصت دادم تا با قضیه کنار بیاد بعد یکم که از روی شلوار مالید کش شلوارمو گرفت منم یکم بلند شدم تا شلوارم دربیاد بعد ار تقریبا چند ثانیه لباشو رو کیرم حس کردم اروم بوس میکرد هیچی نگفتم کذاشتم کارشو بکنه بعد یهو دهنشو باز کردو کیرمو کرد تو دهنش ولی زود جدا شد گفتم شاید میخاد گریه کنه که برام سا نزنه ولی برعکس دستشو گذاشت روی شلوارمو بقیشم کشید پاییناینکه نمیدیدمش خیلی جذاب بود حرکاتش قافل گیرم میکرد بعد دوباره کیرمو لیس زد و اومد پایین تا تخمام دوباره رفت بالا رو کیرمو سر کیرمو محکم ساک میزد شیرینی خامه و عسل صبحانه با شیرینی ساک زدن مامان شنگولم کرده بود از صبحونه که سیر شدم صندلیو کشیدم عقب از خجالت سرش پایین بود سرشو دادم بالا گفتم بخور جنده گفتن کلمه جنده خیلی بم حال میداد آخه چند بار وقتی موقع جق زدن منو دیده بود بم گفته بود جقی حالا نوبت تلافی بود کیرمو از دهنش در اوردم گفتم طیبه جندرو صدا کن اینکارو کرد طیبه با ترس اومد پایین روبه طیبه گفتم این جنده خانوم(مامانم) لختش کن
 
همین کارو کرد گفتم ببندش باروسری به ستون بعد گفتم تا حالا کون دادی مامان با اشاره سرش گفت نه به طیبه کفتم یه هویج بیاره و بش کرم بزنه بعد خودشم لخت شه بعد مامانوو رو کمر خابوندمش و دوباره مثل دیروز طیبه سگی خابید رو به مامان کیرمو روغن کاری کردمو کردم تو کون طیبه و بش گفتم هویجو بکنه تو کون مامان اولش مامان همش گریه میکرد بعدیکم اروم شد ولی طیبه به خودش میپیچید که گفت بسمه کونم اتیش گرفت نوبت زهراس دیدم راست میگه پرتش کردم اونور افتادم رو مامان سینه هاشو میخوردمو چنگ میزدم بلند شدم و کیرمو رو کونش تنظیم کردم توی نگاهش پر از خاهش بود ولی من چشمامو بستمو فشار دادم مامان یه جیغ بنفش کشید و کید من کامل تو کونش بود مثل مار به خودش میپیچید ولی من اعتنا نکردم و عوض تمام کتکایی که خورده بودم یه دل سیر از کون کردمش و ابمم ریختم روی صورت و دهن طیبه……
خلاصه الان این دوتا الان جنده‌ من شدن. طیبه رو هفته ای دو سه بار وحشیانه میکنم گاهی برای اینکه طیبه رو اذیت کنم میرم کشوی لباسای دخترش و باز میکنم و میگم بیاد برام ساک بزنه بعدم ابمو میپاشم رو لباسای سمیرا و میگم یادته کتکم میزدیو میگفتی چرا دخترمو دستمالی کردی حالا خودت شدی جنده من….
البته رابطم با مامان خوب شده و دیگه تو سکس اذیتش نمیکنم ولی هنوزم مجبوره بهم بده تا هر وقت که صلاح بدونم و این بهم احشساس قدرت میده همون احساسی که تو کودکی نداشتم امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: امیر۰۰۹۸

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *