این داستان تقدیم به شما
سلام من آرین (18ساله) هستم
میخوام سکس من و پسر داییم با مامانم و زانداییم رو براتون تعریف کنم
امیدوارم لذت ببرید.
***
اسم زنداییم سانازه (36سالشه) و اسم مامانمم هم الهه ست (38 سال) و اسم پسر داییم شایان (17ساله) است
بابام و داییم با هم همکارن و هفته ای دو سه روز ماموریت میرن…
تو اون روزایی که نیستن یا من و مامانم میریم خونه دایی یا اونا میان خونه ما. یه روز که بابا و دایی رفته بودن ماموریت و تا دو روز هم نمیومدن من و مامانم رفته بودیم خونه دایی من با شایان رفته بودم تو اتاقش و داشتیم با کامپیوتر بازی میکردیم بعد که کارمون تموم شد گفتیم بریم حیاط تا فوتبال بازی کنیم بعد که درو باز کردم دیدم مامانم و زانداییم نیستن شایان گفت که تو اتاقن رفتیم بهشون بگیم که داریم میریم بیرون درو که باز کردیم دیدیم مامانم و زانداییم لخت روی هم افتادن و دارن همدیگرو لیس میزنن و دستشونو میکنن تو کوس همدیگه وقتی مارو دیدند زود بلند شدن و لباساشونو گرفتن جلوی کس و ممه هاشون و رنگ و روشون پریده بود من شایان مات همینجوری مونده بودیم و نمیدونستیم چیکار کنیم بعد که چند دقیقه بدون اینکه کسی حرفی بزنه گذشت مامانم کم کم زبونش باز شد و گفت بیاید تو بعد رفتیم نشستیم رو تخت اونا هم خیلی حشری شده بودن. بعد ساناز یهو لباسی که گرفته بود جلوش انداخت زمین و مامانمم همینکارو کرد ما از خجالت آب شده بودیم و اونورو نگاه میکردیم ساناز گفت که خجالت نکشید دیگه شما که همچی رو دیدید ما هم که زبون حرف زدن نداشتیم. برگشتیم و نگاشون کردیم وای که ساناز چه بدنی داشت مامانمم هم بدنش خیلی عالیه هر دو تاشون سفید با ممه های بزرگ و کون قلمبه. بعد ساناز یه چیزی در گوش الهه (مامانم) گفت بعد یک دقیقه اروم اومد سمتمون و الهه دستشو گذاشت رو کیر شایان و ساناز هم دستشو گذاشت رو کیر من. بعد از اینکه یه ذره مالیدن گفتن که لخت بشیم ما هم که حسابی حشری شده بودیم سریع لخت شدیم و ساناز کیر منو میخورد و الهه هم کیر شایانو بعد از چند دقیقه که خوردن شروع کردم به لیسیدن کوس ساناز و شایان هم ممه های الهه رو میخورد بعد که ساناز خیلی حشری شده بود داد زد بکن تو آرین بکن تو عشقم دیگه طاقت ندارم منم کیرم آروم کردم تو
خیلی دردش گرفت داشت تشک تختو چنگ میزد هی عقب جلو میکردم صداش رفته بود هوا وای که چه حالی میداد شایان هم کم کم کیرشو کرد تو الهه و عقب جلو میکرد حالا دیگه داد هر دو شون رفته بود هوا بعد از حدود یه ربع که همینجوری کردم سانازو بلند کردم تا برام ساک بزنه کیرمو تا حلقش کردم تو و داشت خفه میشد که در آوردم بعد گفت حالا از کونم بکن منم اونو به طرف پشت خوابوندم و یه کم کرم مالیدم به کیرم که دردش نگیره بعد کیرمو کردم تو و شروع کردم تلمبه زدن با اینکه کرم مالیده بودم ولی بازم داشت از درد بالشو گاز میگرفت بعد یه کم که کردم دیگه کم کم دردش قابل تحمل شده بود و یکم آروم شد شایان هم داشت الهه رو از کون میکرد مامان جونم داشت از درد میمرد بعد یه مدت اون هم آروم شد بعد هر دوشون بلند شدن و رفتن تا آب بخورن تا یکم نفسشون بیاد سر جاش وقتی رفتن شایان به من گفت که بیا مثل فیلم سکسی دوتامون باهم یکیشونو بکنیم بعد که اومدن من خوابیدم رو به جلو و مامانم گفتن بیاد بشینه رو کیرم و کیرمو کردم تو سوراخ کونش بعد شایان هم از بالا اومد و کیرشو کرد تو کوس مامان جونم بعدش به ساناز گفتم چند لحظه صبر کن تو رو هم میکنیم بعد من از زیر عقب جلو میکردم و شایان هم از بالا. الهه از درد داشت گریه میکرد ساناز اومد و هم زمان هی تف و کرم میزد به کس و کونش که زیاد درد نکشه من هم زیر دستمو انداخته بود رو سینه های مامان الهه جونم و می مالیدم چند بار هم آبمون اومده بود مامان خیلی درد میکشید به خاطر همین ازش در آوردیم و کردیم تو ساناز
ایندفعه شایان زیر ساناز بود و از کون میکردش و من هم بالا از کون میکردمش ساناز از درد میخواست فرار کنه ولی نمیزاشتیم مامانم اومد و روغن زد تا یکم دردش کم شد بعد از چند دقیقه ولش کردیم و من رفتم سراغ مامانم و شایان هم رفت سراغ زندایی جونم (مامانش) من کیرمو انداخته بود لای ممه های الهه و اونهم با دست ممه هاشو چسبونده بود به هم. یک ساعت بعد از اون که دیگه آب هممون چند بار اومده بود و نایی نداشتیم همگی رفتیم حموم و تو حموم هم باز با همدیگه سکس میکردیم و اتفاق جالبی که تو حموم این بود که من و شایان به ساناز و الهه گفتیم که هر کدومتون بتونید این شامپو رو تا ته بکنید تو کستون برنده اید( شامپو پرژک بود) شایان رفت یه شامپو دیگه آورد و یکشو دادیم به ساناز و یکی هم به الهه
.الهه خیلی به خودش فشار می آورد هی تف میزد و قاب شامپو رو با صابون میمالید تا بره تو. ساناز هم همین کارو میکرد بعد مامانم از شایان کمک خواست که بیاد فشار بده و ساناز هم از من خواست صدای آه و ناله شون حمومو برداشته بود و داشتن پرپر میشدن ما هم با دستمون فشار میدادیم تا اینکه هر دو تا شون تونستن تا آخر بکنن تو کوسشون . و ما براشون در آوردیم.
بعد حموم کردیم و در اومدیم ما از اون به بعد هر وقت که دایی و بابا میرن مأموریت از شب تا صبح با هم سکس میکنیم و خیلی هم لذت میبریم.امیدوارم لذت برده باشین منتظر نظراتتون هستم
نوشته : جقنویس
توضیح ادمین: از این به بعد این جور داستانها یا بهتر بگیم جق نوشتهها رو با عنوان “کوستان ” در سایت منتشر میکنیم تا طرفداران کوستان هم از ما راضی باشند. در ضمن هیچ وقت با شامپو یا صابون سکس نکنید وگرنه طوری به گا میرید که تو تاریخ بنویسن. همیشه از روان کننده هایی مثل روغن زیتون، کرم دست و صورت یا روغن نارگیل استفاده کنید.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید