این داستان تقدیم به شما

من کامران هستم و یه مدتی بود که احساس می کردم فاصلم با همسرم زیاد شده و دیگه اون شور و اشتیاقی که توی روابطمون بود از بین رفته بود آخه من دیگه چهل سالم شده بود و شاید دیگه نمی تونستم شادابی و انرژی مورد نیاز زندگی رو تامین کنم این مساله توی روابط زناشویی و سکس هم اثر گذاشته بود خیلی زود ارضا می شدم و خوب متوجه بودم که نمی تونم همسرمو ارضا کنم. زمان ارضا شدن من خیلی که بود 10 دقیقه می شد. آخه همسرم خیلی خوشگله و خوش هیکلم هست پوست سبزه ی براق داره و چشمای درشت سیاه که موقع سکس کردن خمار میشه یه مقدار بدنش توپره سایز سینه هاش 90 و باسنش فوق العاده زیباست. حالا شما فکر کن می خوای با همچین کُسی سکس کنی ، دوتا تقه بزنی که سینه هاش تکون بخورن و چشماش شهلا بشن و یه آخ بگه سنگم که باشی کارِت تمومه ینی من تو تمام زندگی مشترکم به خاطر هیکل همسرم فحش خوردم. مثلاٌ « کدوم کس کشی این کونو می کنه » یا « خاک بر سرش اگه به هفت روش سامورایی تو رو نگاد » نگاهای شهوت آلود به کون و سینه هاشم که دیگه برام عادی شده بود آخه خداییشم هیکلش خیلی قشنگه من خودمم وقتی راه می ره به کونش نگاه می کنم راس می کنم. دیگه وای به حال مردم کوچه خیابون.
 
با این حال من دیگه از پس ارضا کردن همسرم بر نمیومدم و از طرفی هم این مساله خیلی برام مهم بود چون خودم اگه موقع سکس کردن ارضا نمی شدم یا یه مقدار دیر یا زود می شد خیلی برام سخت و آزار دهنده بود. دلم براش می سوخت و مدام تو فکر بودم که یه کاری بکنم. یکی از روشایی که امتحان کردم خوردن کسش و لیس زدن چوچولش بود که البته برای یه مدتی جواب داد و می تونستم ارضاش کنم. واقعا حس خوبی داشت اونقدر حشری بود که بعضی شبا با خوردن کسش سه بار ارضاش می کردم بهترین لحظه ی زندگیم اون وقتیه که وقتی داری چوچولشو می خوری و می خواد ارضا بشه پاهاشو سفت می کنه و سرتو محکم فشار میده رو کسش تا محکمتر بخوری و آبش میاد که خیلی داغه و لب و چونه آدمو کامل داغ میکنه . ولی بازم احساس می کردم دلش کیر درست و حسابی می خواد که توی کسشو حسابی براش حال بیاره و وقتی یه کیر کلفت تو کسشه آب کسش بیاد که به اوج لذت برسه که متاسفانه من نمی تونستم این کارو براش بکنم. هم کیرم اونقدرا بزرگ نبود و هم زمان ارضا شدنم با همچین زن زیبا و حشری و شهوت انگیزی خیلی کمتر از اونی بود که بتونه آب کس اونو در بیاره.
خیلی تو فکر بودم که یه کاری براشش بکنم . یه مدتی هم یه کیر مصنوعی گرفتم و با اون می کردمش ولی احساس کردم که اونم جای کیر طبیعی رو نمی گیره.
 
بعد از فکر کردن زیاد تصمیم گرفتم که تنهایی بفرستمش خارج از کشور تا شاید اونجا بتونه یه دلی از عزا در بیاره و یکیو پیدا کنه که بتونه کسشو حال بیاره
هر جور بود یه پولی جور کردم و یه بلیت خارج از کشور براش گرفتم و یه هفته رفت و برگشت و از رفتارش معلوم بود که حسابی بش خوش گذشته و حال کرده . اصلا رنگ پوستش باز شده بود و سرحال اومده بود. هرچی اصرار کردم که برام تعریف کنه چه خبر بود همش می گفت که رفته ساحل و دیسکو و اینجور جاها و یه مقدارم خرید کرده و خیلی بهش خوش گذشته ولی من بعد از سالها زندگی مشترک می تونستم تشخیص بدم که جریان چیز دیگه ایه . هر روز دنبال یه راهی بودم که بفهمم چه خبرایی بوده تا اینکه بالاخره یه روز که تازه رسیده بودم خونه شنیدم که داره به دوستش پشت تلفن می گه « خیلی خوش گذشت ، حالا شوهرم اومد فردا بیا خونه تا برات تعریف کنم چون بیرونم نمی تونم تعریف کنم ممکنه کسی بشنوه. قرارشونو گذاشتن برای ناهار فردا که بعدشم حرف بزنن. از همونجا رفتم تو فکر. من باید هرجور شده ماجرا رو بشنوم . چیکار کنم ؟ تا صبح خوابم نبرد تا اینکه نزدیکای صبح یه فکری به سرم زد که البته خیلی هم خوب نبود ولی چاره دیگه ای نداشتم، هر جور شده بود باید سر در می آوردم و چون مهمون معمولا توی هال میشینه بنابراین منم شبانه رفتم توی انباری که توی خونه بود و از اونجا می تونستم صدای حرفاشونو توی هال بشنوم

 
خیلی آروم یه سری وسایل رو جابجا کردم و یه جای مخفی برای خودم درست کردم و وقتی صبح شد ساعت 8 رفتم دوش گرفتم و ساعت 9 هم همسرم هنوز توی تختش بود که بوسیدمش و اومدم جلوی در ، کفشامو برداشتم و درو بستم ولی نرفتم بیرون، می دونستم که تا ساعت 10 یا 11 از تختش نمیاد بیرون و یواشکی رفتم توی انباری و پشت وسایل قایم شدم توی اون دو سه ساعتی که اونجا بودم از بیکاری حدود یه ساعتی خوابیدم فکر کنم ساعت حدودای 10 بود که دوستش زنگ زد و از جوابایی که همسرم می داد معلوم بود که داره اصرار می کنه هرچه زودتر بیاد خونه و ماجرا رو بشنوه . همسرم از تخت اومد بیرون و شروع کرد به جمع و جور کردن خونه و یه چیزایی هم برای ناهار داشت آماده می کرد که زنگ زدن ، دوستش بود که از هولش خیلی زودتر اومده بود و خلاصه اومد بالا و تا در باز شد همش می گفت زود بگو که مردم از فضولی حالا مگه چه خبر بوده که نمی تونستی پشت تلفن بگی
دلم داشت مثل سیر و سرکه می جوشید ، از یه طرف منم داشتم از کنجکاوی می مردم و از طرف دیگه از اینکه پیدام کنن و آبروم بره وحشت داشتم خلاصه که هزارتا فکر توی اون لحظات اومد تو سرم شروع کردن به حرف زدن و احوال پرسی و با هم رفتن تو آشپزخونه که همسرم به غذا سر بزنه که من به خودم گفتم ای دل غافل دیدی رفتن تو آشپزخونه و همونجا حرف می زنن حالا کارایی که کرده بودم و استرسم به جهنم ، نگران بودم که نکنه حرفاشونو نشنوم ولی خوشبختانه زنا همیشه حرف برای گفتن دارن و داشتن راجع به موضوعای دیگه حرف می زدن خلاصه ناهار آماده شد و همونجا تو آشپزخونه خوردن و اومدن توی هال نشستن و همسرم شروع کرد به تعریفل کردن از خریدایی که کرده و یه دفه گفت اصلن پاشو بریم تو اتاقم حرف بزنیم و چیزایی رو که خریدم نشونت بدم. انگار آب سرد ریختن روی من آخه از جایی که بودم نمی تونستم صداشونو توی اتاق بشنوم…
 
رفتن توی اتاق و من توی شوک بودم ولی باید می شنیدم پس خیلی آروم بلند شدم و اول یه خوردن زانوهامو که خشک شده بود باز و بسته کردم و منتظر شدم تا حرفاشون گل بندازه بعد برم بیرون تو همین فکرا بودم که همسرم اومد بیرون شانس آوردم که هنوز توی انباری بودم رفت تو آشپزخونه و یک ظرف میوه و سینی چایی برداشت و تو این مدتم دوستش هی صداش می کرد که بیا تعریف کن دیگه کشتیمون توام.
منتظرم شدم تا بره تو اتاق و شروع کرد به حرف زدن که گفتم هرچه بادا باد من باید بشنوم. رفتم بیرون و خوشبختانه لای در اتاق باز بود و می تونستم بدون اینکه دیده بشم حرفاشونو بشنوم.
از این بعد چیزایی که از زبون زنم و دوستش شنیدم رو به صورت مکالمه و با جدا کردن با خط تیره می نویسم
-من توی زندگی مجردیم دختر پاکی بودم یه سری عقاید داشتم که فقط کسی که شوهرمه باید بدن منو ببینه و به من دست بزنه و اگه قرار آدم با کسی سکس داشته باشم اون مرد فقط باید شوهرم باشه ولی تو این چند سال خیلی چیزا عوض شده حتا اعتقاداتی که خیلی بهشون پایبند بودیم . شوهر منم خیلی مرد خوبیه از اون مردایی که هر زنی آرزو داره یه همچین شوهری داشته باشه چون هرچی که داره و هر کاری می کنه در اختیار خانوادشه و همه ی تلاشش خوشبختی و رضایت خانوادس
که یه دفه دوستش با خنده و شیطنت گفت
-تو اون جور موارد چی ؟
زنم گفت :
-اگه منظورت سکسه ، توی اونم خیلی خوبه تمام تلاششو می کنه که منو ارضا کنه و اکثر مواقعم موفق میشه ولی من که دارم این حرفو میزنم تا حالا با هیچ مرد دیگه ای نبودم ، راستش این موضوع خیلی وقته تو ذهنمه که همه ی مردا مثل همن؟ ینی اگه من با یه مرد دیگه سکس داشته باشم همینجوریه که با شوهرم سکس دارم ؟ مثلن اگه یارو کیرش خیلی بزرگ باشه چی میشه میره تو کسم یا گیر می کنه و خیلی درد میاد شایدم جرم بده که دوستش گفت والا ما که تو این فیلم سوپرا دیدیم یه کیر 60 سانتی رو با 10 سانت قطر می کنن تو کس زنه پاره که نمیشه هیچ تازه کیف هم میکنه و هی میگه محکمتر محکمتر…
 
ببخشیدا اونا جنده هستن روزی 20 تا از اون کیرا می خورن بایدم چیزیشون نشه همون کیری که می گی یارو از تو کسش در میاره زرتی فرو می کنه تو کونش و زنه اصلن نمی فهمه که جاش عوض شد حالا ما یه انگشت میره سمت کونمون اشک تو چشمون جمع میشه
– که دوستش گفت نه ! من مشکلی ندارما. با شوهرم قرار گذاشتیم هر دو ماه یه بار یه کون حسابی بش می دم ولی نه بیشتر تازه از تو چه پنهون که از کس دادن بیشتر بم حال میده ولی برا اینکه پررو نشه نمی زارم بیشتر از دو ماه یه بار بکنه
– اووووه حالا تاریخ دقیقشو کی می دونه اگه زودتر از دوماه بیاد بکنه کی می فهمه
– نه خیر خواهر جون یه تقویم جیبی داره که اول سال همه شبایی که قرار کون بکنه رو علامت می زنه و تو اون شبا محاله برنامه دیگه ای بزاره

 
– زنم گفت : بابا دمش گرم خیلی حرفه ای عمل می کنه شوهر بدبخت هر چند وقت یه بار یه درخواست نصفه نیمه می کنه که اونم با مخالفت من زود بی خیال میشه بیچاره . باید مواظب باشم با شوهر تو رفت و آمد نکنه که یاد بگیره.
من بدبختم که پشت در وایساده بودم و کیرم یه جوری شق شده بود که تا حالا اینقدری نشده بود و تمام شوتمو خیس کرده بود.
دوستش گفت : حالا ول کن این حرفا رو از خودت بگو. خارج رفتی کاریم کردی یا نه ؟…

– قبل از اینکه روز پروازم بشه کلی به خودم رسیدم از ناخن و اپیلاسیون کل بدن گرفته تا رنگ و مش و خلاصه حسابی خوشگل کردم شوهرم هی می گفت ناقلا نکنه خبریه نکنه با کسی قرار گذاشتی اونجا ما خبر نداریم که منم گفتم مودب باش حالا که داری منو می فرستی فکر بد نکن و اون بیچارم زود کوتاه اومد و عذر خواهی کرد .
روز رفتنم یه تاپ بندی و یه ساپورت خیلی نازک پوشیدم که بیشتر شبیه جوراب شلواری بود تا ساپورت و برای اینکه بند سوتین از زیر تاپ مشخص نباشه سوتین نبستم که خیلی اشتباه بود چون وقتی با کفش پاشنه بلند توی فرودگاه راه می رفتم سینه هام بدجور اینور اونور می رفتن و نوک سینم می مالید به لباشم بد جوری حشریم کرده بود یه شورتم از اینا که بندش میره لای کونم پوشیده بودم که اونم باعث شدم اونم عین ژله توی جوراب شلواری بلرزه.
– بدبخت مردای تو فرودگاه چه دهنی ازشون سرویس شده وقتی تو رو دیدن
– آره بابا با چشاشون دادن منو می کردن باور کن یکی دوتاشون رفتن تو دسشوییا جق زدن کثافتا اینقدر که ندید بدیدن.
– ببخشیدا اگه منم توی این حالتی که تعریف کردی می دیدمت حتما می کردمت تا آبم بیاد دیگه وای به حال اون بیچاره های کس ندیده…
 
البته روی اینا مانتو کلفت پوشیده بودم که خیلی هم معلوم نبود ولی به محض اینکه هواپیما از روی باند بلند شد مانتو رو درآوردم و ریختم بیرون هوای داخل هواپیما هم یه خورده سرد بود یا اینکه من به خاطر هیجانی که داشتم سردم شده بود خلاصه هرچی که بود سینه هام عین سنگ سفت شده بود و نوکش داشت از توی تاپ و مانتو و همه چی میزد بیرون
بعد دوساعت رسیدم به مقصد و موقع پیاده شدن یه نگاهی توی هواپیما کردم ولی آدم به درد بخوری ندیدم البته یکی دو نفر بودن که خوش قد و بالا و خوش اندام بودن که خاک بر سرا با زنشون اومده بودن .
از توی هواپیما که چیز به درد بخوری گیر نیومد پیاده شدم و رفتم کارای ورودی رو انجام دادم و رفتم هتل. ساعت 10 صبح شده بود یه خورده رو تخت دراز کشیدم و چشامو بستم بعد نیم ساعت رفتم یه دوش گرفتم . خیلی حشری بودم دلم می خواست شوهرم اونجا بود و یه کس حسابی بش می دادم یا اونقدر حشری بودم که اگه یه خورده اصرار می کرد شاید کونم بش می دادم ولی حالا که اونجا نبود و منم کیر می خواستم. بعد دوش یه دامن کوتاه چین دار با یه شورت مشکی که بازم از همونایی بود که نخش لای کونم بود پوشیدم و با تاپ شیک و بدون سوتین رفتم بیرون یکی دوتا خیابون رفتم تا رسیدم به یه مرکز خرید و رفتم توش چنتا مغازه رفتم و یه خورده با فروشنده ها لاس زدم ولی فایده نداشت بیشعورا معنی عشوه و لاس زدنو نمی دونن همش با لبخند جواب می دن یه جا هم از یه لباس خوشم اومد برداشتم که بخرم تازه فهمیدم که از فشار حشر و عشق کیر خارجی اصلا یادم رفته پول با خودم بردارم خلاصه دست از پا درازتر با یه شورت خیس و جیب خالی از پول و کس خالی از کیر برگشتم هتل و ناهار خوردم و رفتم تو اتاقم و رو تخت دراز کشیدم و به یاد شوهرم که کسمو خیلی خوب می خورد یه خورده با خودم ور رفتم ولی تازه فهمیدم اون بنده خدا چه کار سختی می کنه که آب منو میاره اونم نه یه بار بلکه دو سه بار…
– یه دفه دوستش گفت : واییییییییییی دهنمو سرویس کردی بابا من تا همینجاشم دارم از حشر می میرم اگه بدتر میشه می خوای دیگه نگو
 
– این دفه نوبت زنم بود که شیطنت کنه پس ادامه داد آره عزیزم با انگشت خودم فایده نداشت دلم کیر می خواست کیییییر ولی چون خیلی خسته بودم خوابم برد و طرفای ساعت 7 عصر بیدار شدم و هوا کم کم داشت تاریک می شد. دوباره آماده شدم و رفتم توی رستوران هتل یه قهوه غلیظ خوردم که انرژی بگیرم و از یکی از پرسنل آدرس چنتا بار و دیسکو گرفتم یکی دوتا آدرس دیسکو ایرانی داد که ترجیح دادم نرم و رفتم بیرون و از اولی خوشم نیومد و دومی هم چنگی به دل نمی زد دیگه دیر وقت شده بود و خیابونا داشت خلوت می شد که رسیدیم به یه دیسکو که انگار بیشتر اروپایی و آمریکاییا اونجا بودن همه قدا بلند و پوست سفید منم رفتم تو و جلوی ورودی یه مهر زدن روی دستم که باهاش مشروب بگیرم البته من اصلا مشروب دوست ندارم ولی می خواستم همه چیزو امتحان کنم پس شانسی یکی دو نمونه مشروب گرفتم آروم شرو کردم به خوردن سر و صدا خیلی زیاد بود و کلی آدم در حال رقصیدن بودن منم که مشروبا گرمم کرده بود دلمو زدم به دریا و رفتم وسط و شروع کردم به تکون دادن خودمو و خارجی رقصیدن یه خورده که رقصیدم دو سه تا جوون اومدن دور و برم و شروع کردن با من رقصیدن منم تو حال خودم بودم که یکیشون از پشت اومد دستشو گذاشت دور کمرم و می رقصید بعد اومد از جلو یه خورده با هم رقصیدیم و منم گرمتر شده بودم که یه دفه دستشو گذاشت روی کونم !!!!!! منم طبق عادت ایران خودمو کشیدم و زدم رو دستش که بدبخت جا خورد و از من دور شد سرم داشت گیج می رفت که رفتم نشستم و به اطراف نگاه می کردم که یه دفه یه پسر 25 یا 26 ساله اومد سمتم و گفت میشه با هم برقصیم ؟
یه نگا به سر تا پاش کردم و دیدم انگار بد نیست هم خوش قیافس و هم قد هیکل خوبی داره بلند شدم و شروع کردیم به رقصیدن که وسط رقص هی می رفت مشروب می خورد و یه لیوانم برای من گرفت که من اولش نخوردم ولی بعد کم کم ازش خورم و دیگه خیلی مست شدم و رو پام بند نبودم و افتاده بودم تو بغلش و اونم از جلو و عقب خودشو می مالوند به من یه یه دفه کیرشو روی کونم حس کردم آخه شلوارک اون نازم بود و منم که عملا شورت نپوشیده بودم ولی ایندفه به روی خودم نیاوردم با اینکه معلوم بود که کامل راست نکرده ولی میشد حس کرد که خیلی بزرگه بدون اینکه به چیزی فکر کنم شورتم خیس خیس شده بود انگار کسم کیر می خواست ولی مغزم نمی فهمید انقدر رقصیدیم و همدیگه رو مالوندیم که دیسکو تعطیل شد و اومدیم بیرون و منم مستی کم کم از سرم پریده بود ازش تشکر کردم و یه تاکسی گرفتم که برم هتل که دم در تاکسی پرسید میشه بازم ببیمنت گفتم آره اسم هتل من فلانه فردا ساعت 8 شب بیا اونجا و سوار تاکسی شدم…
من دیگه داشتم منفجر می شدم فکرشم نمی کردم که از شنیدن کارای سکسی زنم با یه نفر دیگه اینجوری تحریک بشم شلوارم خیس خیس بود و داشت پاره می شد. فقط خدا خدا می کردم که کسی از اتاق نیاد بیرون چون کیرم یه جوری راس شده بود و درد می کرد که حتا نمی تونستم فرار کنم.

 
از لای در پاهای دوستشو می دیدم که داش می مالید به هم دیگه اون بدبختم مثل من داشت آبش میومد و هیچ کاری هم نمی تو نست بکنه که یه دفه پا شد گفت من برم دسشویی که من نفهمیدم چه جوری دوباره پریدم تو انباری ولی فرصت نکردم درو ببندم اما اونم منو ندید و رفت دسشویی احتمالن رفت یه دستی به کسش بکشه آخه فضا بدجوری حشری شده بود و قشنگ معلوم بود که اونم الان اگه منو می دید اول می گفت بیا منو بکن بعد تعجب می کرد خلاصه رفتم توی انباری و بعد که رفت دسشویی درو آروم بستم که بعدشم زنم سینی چایی و میوه رو برد تو آشپزخونه ولی دوباره میوه گذاشت و آورد منم تو این فاصله زیپ شلوارمو باز کردم که منفجر نشه و کیر بدبختم که کاملا توی شلوار کچ شده بود عین فنر پرید بیرون و یه نفسی کشید تا راند بعدی.
از دسشویی که اومد بیرون گفت خدا بگم چیکارت کنه حتی نمی تونم درست راه برم و رفت تو اتاق و گفت خب آخرش چی شد جون به لبم کردی
– زنم گفت فرداش اونقدر خسته بودم که تا ظهر خوابیدم و بعد از ناهار هم آماده شدم و رفتم یکی دو دست لباس خوشگل اسپرت خریدم و منتظر شدم تا شب که رفتم توی لابی هتل و اونم اومده بود وقتی از پله ها می رفتم پایین یه جوری نگام می کرد که انگار فرشته دیده رفتیم توی کافه هتل یه قهوه خوردیم و من نمی دونستم بعدش باید چیکار کنم از یه طرف خیلی حشری بودم و دلم بد جوری کیر می خواست اونم اون کیری که راس نشدش دوبرابر معمول بود و از طرف دیگه نمی تونستم به یارو بگم بیا بریم تو اتاقم منو بکن .
دوستش گفت : خب می گفتی خره یا یه خورده جلوش پاهاتو باز و بسته می کردی و می مالیدی به هم تا بفهمه
– نه بابا من از این جنده بازیا بلد نیستم و بعد قهوه گفت بریم بیرون منم خوشحال از اینکه نجات پیدا کردم گفتم بریم.
– نجات پیدا کردی ؟! از چی نجات پیدا کردی ؟
– آخه می دونی چون تا حالا از این کارا نکرده بودم یه جورایی معذب بودم . هم دلم می خواست باهاش بخوابم هم دلم نمی خواست که یهویی باشه. رفتیم بیرون منو برد به یه هتل مجلل که خیلی قشنگ بود وقتی هم که وارد دیسکوی هتل شدیم همه اروپایی بودن حتی از خود ترکیه هم کسی نبود و فکر کنم این دیسکو کاملا مخصوص اروپا و آمریکا بود ولی خیلی باکلاس بود و چند نفر نشسته بودن مشروب می خوردن و موسیقی زنده داشتن و یه گروه رقص دختر هم روی سن می رقصیدم . خیلی برنامه جذاب و قشنگی بود و اون دخترای بالا که می رقصیدن خیلی خوشگل و تر تمیز بودن و جوری که منم نمی تونستم چشم ازشون بر دارم بعد چنتا پسر اومدن از اونا خوشگل تر و تو دل برو تر یکی دوتا پیک مشروب خوردم و همیجور که داشتم به پسرای رقاص نگاه می کردم رفتم تو فکر اینکه خوبه برم به اینام بدم آخه خیلی خوب بودن ولی اگه می رفتم سراغشون احتمالن سه چهار نفری می ریختن سرم و کس و کونمو جر می دادن اونوقت برای شوهرم چیزی نمی موند تازه من تجربشم نداشتم تو فیلما دیدم که چند تا مرد کیر کلفت ترتیب زنه رو می دن و اونم خیلی حال میکنه ولی فکر نکنم من بتونم از پسش بر بیام …
 
تو همین فکرا بودم که حس کردم شورتم اینقدر خیس شده که الان آب از رونام میریزه پایین. خوبیش این بود که اونجا تاریک بود و کسی حواسش به ما نبود چون دامنم کوتاه بود یه دست یواشکی مالیدم به شورتم دیدم بعععععله خیس خیسه یه خوردشم مالیدم بود کنار رونم بلند شدم و گفتم می خوام برم دسشوی و فوری رفتم تو و اول جیش کردم و بعدشم با دستمال کسمو و شورتمو پاک کردم و یه دستمالم تا کردم گذاشتم تو شورتم چون با اون وضعی که من داشتم احتمال اینکه پند دیقه دیگه آبم بیاد زیاد بود البته تا حالا نشده که با فکر کردن به این چیزا آبم بیاد فقط در حد همون خیس شدنه ولی این دفه خیلی زیاد بود. از دسشویی اومدم و دیدم دوست خارجیم منتطره گفت بریم برقصیم رفتیم با یه آهنگ شاد و شلوغ کلی رقصیدیم که عرق کردیم بعد آهنگ آروم شد و نزدیک من شد و دستشو انداخت دور کمرم البته من که بلد نبودم ولی اون یه چیزایی بلد بود و منم با اون خودمو تکون می دادم . یواش یواش دستشو از دور کمرم برد روی کونم و منم که هم مست بودم و هم حشری عکس العملی نشون ندادم ولی دستش خیلی داغ بود فکر کنم بدبخت بد جوری زده بود بالا در گوشم گفت بریم شام بخوریم ؟ گفتم بریم .

 
توی همون هتل یه رستوران فوق العاده بود که من از منوش هیچی نفهمیدم ولی یه استیک سفارش دادم و اونم خرچنگ خورد . شام که تموم شده من دوباره موندم که حالا باید چیکار کنم. دوتا راه داشتم یکی اینکه مثل دیشب برم سوار تاکسی بشم و عین دخترای خوب برم هتل یا اینکه یه نقشه بکشم و امشب باهم باشیم . تو همین فکرا بودم که گفت هتل من نزدیکه می خوای بریم اونجا یه سری بزنیم که من گفتم نه بریم هتل من سریع بلند شد و یه تاکسی گرفت و سوار شدیم. من که هم خسته بودم و مست نمی تونستم خوب راه برم و اونم از فرصت استفاده می کرد و به بهانه کمک کردن همه جای منو می مالید. می خواستم بش بگم بابا اینقدر منو نمال من همینجورش آبم داره میاد تو هم می مالی بدترش میکنی.
خلاصه رسیدیم هتل و منم که خجالت می کشیدم ببرمش بالا خودمو زدم به مستی گفت می تونی راه بری گفتم نه اونم با خوشحالی زیر بغلمو گرفت و رفتیم تو اتاق و من افتادم رو تخت ولی زیر چشمی حواسم بش بود یه خورده مردد بود که گفتم میشه کمک کنی برم دوش بگیرم که سرحال بشم که چشماش برق زد و با خوشحالی اومد سمتم و کمک کرد رفتم تو حموم و دیگه دلمو زدم به دریا و بند تاپمو انداختم و چون سوتین نداشتم لبه های تاپ گیر کرد به نوک سینه هام که سفت شده بود و حسابی زده بود بیرون ولی زود تاپمو کشیدم پایین و سینه هام افتاد بیرون که دیدم یارو وا رفت و همونجا داشت میوفتاد خشکش زده بود و داشت به من نگاه می کرد . از حالی که بش دست داد خندم گرفت و دستمو بردم سمت دامنم که گفت می خوام من برم بیرون ؟ گفتم نه کمک کن دامنمو در بیارم و با یه شوق خاصی دامنو کشید پایین که تازه چشمش افتاد به شورت مشکی که انقد کوچولو بود که حتی تمام کسمو نپوشونده بود از پشتم که یه نخ بود که اونم کاملا لای کونم بود و یارو دیگه نتونست تحمل کنه و بغلم کرد و برد توی وان آبو باز کرد و دماشو تنظیم کرد و بعد دوشو باز کرد روی سرم وقتی بش گفتم تو هم بیا با یه حرکت همه لباساشو در آورد و کیرش داشت شورتشو پاره می کرد اومد توی وان و زیر دوش منو بغل کرد و بالاخره به آرزوش رسید منو از پشت محکم بغل کرد و سینه هامو گرفت تو دستش یه نفس عمیق کشیدم و خودمو ول کردم تو بغلش که تازه شرو کرد به درست کردن کف و شستن من .
انقدر با دقت می شُست که تا حالا خودمم اینجوری خودمو نَشُسته بودم…
.
.
.

((( من بد بخت که از انباری اومده بودم بیرون و داشتم به ادامه حرفاش گوش می کردم دیگه نتونستم تحمل کنم و کیرمو از تو شلوار محکم فشار دادم که همون موقع آبم اومد. واقعن فکر نمی کردم از سکس زنم اینجوری تحریک بشم . اینقدر آبم زیاد بود که تمام شورت و شلوارم خیس شد ولی بدجوری حشری بودم و دیگه نمیشد کاریش کرد . اینقدر حشرم زده بود بالا که یه لحظه گفتم برم تو و جفتشونو با هم بکنم مرگ یه بار شیون یه بار حشر جلوی چشامو گرفته بود و تنها چیزی که باعث شد نَرَم تو اتاق این بود که می خواستم بقیه حرفاشو بشنوم. با اینکه آبم با اون شدت و اونقدر زیاد اومده بود ولی کیرم هنوز راست بود و داشت می ترکید . باید اعتراف کنم که منم تو اون لحظه ها خیلی دلم کس می خواست. )))
دوستشم گفت دهنت سرویس چه حالی کردیا…
 
ادامه حرفای زنم :
بعد منم یه مقدار کف مالیش کردم این شورتایی که پشتش نخیه خیلی باحاله هم کونت ژله ای میشه و هم اینکه فکر کنم چون من کونم بزرگه دوطرفش هی می مالید به هم و بیشتر حشری می شدم خلاصه دوش گرفتیم و حوله پیچیدم دور خودم منو بغل کرد و برد رو تخت.
دیکه اونجا خودمو ول کردم رو تخت تا هر کاری دلش می خواد بکنه ولی همش منتظر بودم شورتشو در بیاره تا کیرشو ببینم آخه یه خورده ترسیده بودم این کیری که از زیر شورت اینقدره وقتی در بیاره دیگه چی میشه ولی بازم شورتشو در نیاورد کثافت و همونجوری شروع کرد به باز کردن حولم و همزمان مالیدن سینه هام که از شدت حشر مثل سنگ شده بودن و نوکش 5 سانت زده بود بیرون و وقتی انگشتش می خورد به نوکش دلم می ریخت یه استرس عجیب همراه با هیجان و حشریت شدید داشتم و همزمان هزارتا فکر تو سرم بود ولی یه لحظه یاد حرف شوهرم افتادم که همیشه میگه سعی کن از لحظه لذت ببری و به چیزای دیگه فکر نکنی که البته این دفه به ضررش شد چون باعث شد با آرامش کس بدم و خیلی حال کنم. بالاخره شروع کردن به خوردن سینه هام فقط خیلی آروم می خورد هی با زبونش دور نوک سینمو لیس می زد و دهنشو می کشید عقب حالا نوبت اون بود که دهن منو سرویس کنه من دلم می خواست همه سینمو بکنه تو دهنشو و با تمام قدرت بمکه ولی یواش یواش زبونشو می چرخوند همه جای سینه هامو و با دستاشم زیر سینه هامو گرفته بود که بیان بالاتر و راحت تر بخوروقتی حسابی سینه خورد همونجوری با زبونش رفت روی شکمم و شروع کرد به لیس زدن و خوردن شکمم که دیگه صدام از آه و اوه تبدیل شده به جیغای کوچیک. لعنتی خیلی آروم می خورد ولی من همش منتظر بودم فوری کیرشو دربیاره بندازه تو کسمو و 4 تا تقه محکم بزنه تا این خارش توی کسم بخوابه ولی همینجور داشت می خورد و منو بیشتر حشری می کرد دیدم انگار داره برای خوردن کسم دس دس می کنه و هی میاد بالا و میره پایین و با دستش از روی شورت کسمو می مالید منم که خیس خیس بودم دیگه چیزی روی کسم حس نمی کردم و فقط می خواستم ارضا بشم. منم با پررویی سرشو فشار دادم پایین سمت کسم و یه خوردم خودمو دادم بالا که کسم با شورت قلفتی رفت تو دهنش ولی بازم شورتمو درنیاورد و از روی شورت شروع کرد به لیس زدن دیگه صدام بلند شده بود و یه جوری جیغ می زدم که گفتم الان از حراست هتل میان تو ولی همین حس آزادی برای جیغ زدن و سر و صدا کردن و آخ و آوخ کردنا خودش به اندازه یه سکس حال می داد شورتمو با انگشت دادم دادم کنار و بالاخره زبونشو روی کسم حس کردم…

 
 
وااااااااااااااااااااااای چه حال خوبی داشتم ، نمی دونم چطوری توصیفش کنم فقط می دونم خیلی خوب بود…
اینجا بود که دوست زنم گفت تو باید فیلم ساز می شدی ، یه جوری تعریف می کنی که انگار دارم فیلم سوپر می بینم.
من بدبختم که یه بار آبم اومده بود و با تعریفایی که می کرد نزدیک بود برای بار دوم تو نیم ساعت آبم بیاد فقط داشتم خودمو کنترل می کردم . از یه طرف عصبانی بودم که یه نفر تونسته یه همچین حالی به زنم بده و یه جوری بکنتش که اینطوری با لذت تعریف می کنه و از طرف دیگه انقدر حشری شده بودم که به شخصیتا توجه نمی کردم و می خواستم تا آخر بشنوم. ولی ایندفه زنم گفت وایییی من دوباره حشری شدم بزار برم دسشویی و بیام یه چایی بخوریم تا بقیشو تعریف کنم خسته نشدی ؟
– نه بابا بیشعور هنوز نگفتی آخرش یارو کیرشو گذاشت تو کست یا نه ، خسته بشم ؟ برو دوتا نسکافه بیار و بقیشو تعریف کن البته من دیگه اینجاها رو توی انباری بودم داشتم کیر بیچارمو جابجا می کردم. دیگه ساعتم نزدیک 5 بود و قرار بود من تا هشت برگردم خونه و فقط سه ساعت وقت داشتن که داستان تمام بشه . همونجور که تو انباری بودم به این فکر می کردم که چه عکس العملی باید نشون بدم یا اینکه اصلن به روی خودم نیارم و بی خیال بشم که نمی شد یا اینکه باید یه کاری می کردم که بدونه من فهمیدم ، آخه من و زنم خیلی باهم صمیمی هستیم و هیچ چیز پنهانی برای هم نداریم این مطمئنم این موردم به خاطر اینکه روش نشده ، تعریف نکرده ولی حالا من باید چیکار می کردم ، بهترین فکری که به نظرم رسید این بود که با عجله تصمیم نگیرم و فعلن به هر دوتامون وقت بدم تا بیشتر فکر کنیم ضمن اینکه من الان باید به فکر خلاص شدن از انباری باشم یه جوری که متوجه نشن من تمام روز اونجا بودم فقط مشکل این بود که فکر گرسنگی و تشنگی رو نکرده بودم البته از شدت هیجان و استرس اصلن اشتها نداشتم ولی دهنم خشک شده بود دو باره کاراشونو کردن و ایندفه نشستن تو حال که بهتر شد و من مجبور نبودم برم بیرون تا حرفاشونو بشنوم و از توی همون انباری همه جیزو می شنیدم.
زنم ادامه داد که آره می گفتم :
با اینکه صورتشو بردم پایین و کسمو گذاشتم دهنش ولی بازم خیلی یواش کار می کرد و دور و بر کسمو می بوسید انقدر طولش داد که فکر کردم نمی دونه باید کجارو بلیسه و ایندفه با دوتا انگشت لای کسمو باز کردم تا چوچولم بزنه بیرون و بفهمه کجا رو بخوره احمق…
– آخرش خورد یا نه ؟ زود بگو دیگه
– آره بابا خورد چه خوردنی ! فکر کنم آموزش دیده بود چون یه کاری می کرد که با هر لیسش یه خورده آبم میومد همینجوری که داشت می خورد دستشو برد و باسنمو محکم گرفت و فشار داد و تمام کسمو کرد تو دهنش و زبونشم روی چوچولم با سرعت می لرزوند یه جوری زبونشو با سرعت تکون می داد انگار زبونش برقی بود منم که توی آسمونا بودم و داشتم سینه هامو می مالیدم و جیغ و داد می کردم . اون لحظه دلم می خواست همینجور که چوچولمو می خوره یه کیر کلفتم می رفت تو کسم و بالاخره بعد نیم ساعت که برام ساک زد آبم اومد. قشنگ احساس کردم از تو کسم آب سرازیر شده یه جیغ بلند زدم غش کردم دیگه توان هیچ کاری رو نداشتم خیلی آروم کنارم دراز کشید و یه سیگار روشن کرد…

 
 
وقتی زنم اینارو می گفت انگار من خودم اونجا بودم و با یه کس مثل آنجلینا جولی سکس کردم . کیرمو درآوردم و محکم فشارش دادم و با یه بار مالیدن آبم پاشید به در و دیوار انباری ، به اندازی یه استکان آب اومد انگار تو تمام اون لحظات خودم اونجا بودم.
با اینکه اصلن با حق زدن حال نمی کنم ولی این یکی واقعن حال داد و حسابی تخلیه شدم به خودم گفتم کاشکی دیگه بس کنه اگه بخواد بازم تعریف کنه من دوباره راس می کنم و باید بازم ارضا بشم…
دوستش گفت خب خب اصل ماجرا رو بگو ، کردت یانه ؟ کیرشو دیدی یا نه ؟
زنم گفت :
آره بابا صبر کن دیگه اگرم عجله داری که خلاصش اینه اول کسمو خورد بعدم حسابی کرد و تموم شد.
– نه دیگه لوس نکن خودتو منظورم اینه که سیگار و اینارو ول کن برو سر اونجاش
– آره عزیزم بعد سیگار تازه آقا شارژ شده بود حالا پا شد وایساد جلوم با کیر قلمبه زیر شورت منم فهمیدم که حالا دیگه نوبت منه شورتشو آروم کشیدم پایین که یهو کیرش عین فنر پرید بالا و یه ربع بالا پایین می شد و سرشم خیس خیس بود . یه دسمال برداشتمو و خیسیا رو پاک کردم و کردمش تو دهنم ولی اینقدر کلفت بود که دهنم درد گرفت و کشیدمش بیرون و ایندفه آروم آروم شروع کردم به خوردن که بالاخره آقا صداش دراومد . یه خورده خوردم و دیدم خیلی بزرگه نمی تونم بخورم خوابیدم رو تخت و پاهامو از لب تخت آویزون کردم که دیدم دستشو انداخت پشت زانوهامو و پاهامو آورد بالا و کیرشو نزدیک کسم کرد. از بس بزرگ بود ترسیده بود و هی خودمو جمع می کردم و اونم خیلی آروم می مالیدش رو کسم. اینقدر گنده بود که سنگینیش چوچولمو تحریک می کرد و اینقدر این کارو کرد تا من دوباره حشرم زد بالا و یه تکون به خودم دادم و کیرش رفت تو کسم . البته کسم اینقدر خیس بود که اصلن نفهمیدم چطوری رفت تو ، ولی حس می کردم که خیلی داغه….
– بنده هم تو انباری کیرم دوباره راس شد و از بس که تو سه چهار ساعت گذشته راس شده بود درد می کرد. ایندفه دیگه همون اول از تو شلوارم درش آوردمو گرفتم دستم .
خانوم هم داشت تعریف می کرد که :
اولش فکر می کردم سرشو کرده توش و هنوز تا ته نرفته ولی بعد یکی دوتا تقه زد و فهمیدم که خودمو دست کم گرفتم و کیرش تا ته ته تو کسمه…
 
– دوستش گفت خب چطوری بود خیلی فرق داشت خیلی حال کرد ؟
– نه زیادم فرق نداشت فقط چون می بینی کلفته و بزرگه خوشت میاد وگرنه توش که میره دیگه فرقی نداره همش به حس و حال و تصوراتت مربوط میشه نه کیر یارو . خلاصه که یه 10 دیقه ای اینجوری منو کرد بعدش اومد رو تخت و یه پامو گرفت بالا و از بغل کرد تو کُسم و دوباره شرو کرد که یه دفه چشمش افتاد به سینه هام که داشتن تکون می خوردن و از کسم درآورد و گذاشت وسط سینه هام و با دستای قوی بغل سینه هامو به هم فشار داد و کیرشو عقب جلو می کرد و لامصب انقد گنده بود که از روی شکمم که می زد باید سرمو می گرفتم بالا که نخوره تو چونم . خوب پستونامو گایید دستشو انداخت زیر پاهامو با یه حرکت چرخوند به پشت که گفتم ای وای الان این دسته بیلشو می کنه تو کونم و جرم میده که خوشبختانه از عقب گذاشت تو کسم که دیگه جیغم در اومد آخه وقتی از عقب می کنن تو کُست به خصوص وقتی کیرش دراز باشه یه جاهایی می خوره که تو حالتای دیگه اینجوری نمیشه، من آخ و اوخ می کردم و اونم حشری می شد و محکمتر می زد تا اینکه دیدم بدجوری داره می کنه خودمو چرخوندم و دوباره پاهامو دادم بالا که اونم نامردی نکرد و یه بالش گذاشت زیر کمرم و پاهامو چسبوند به هم و آروم آروم کرد تو کسم . واییییییی که چه درد خوشایندی داشت . ینی هم درد داشت و هم حال میومد چون وقتی کیرشو آروم فرو می کرد کسم می تونستم رگاشو حس کنم. یه خورد عقب جلو کرد و حس کردم کیرش داره بزرگتر میشه و فهمیدم آبش داره میاد که یه خورده خودمو کشیدم عقب و اونم کشید بیرون و با دستش یه خورده مالید و چشمت روز بد نبینه اولیش همچین پاشید که ریخت رو آینه بالای تخت و دومیش هم پاشید زیر گردنم و بقیشم ریخت رو شکمم که انقدر داغ بود داشتم می سوختم و آخرش بعد یه ساعت تلمبه زدن آبش اومد ولی اینقدر کرده بود که دوباره دلم کیر خواست. با دستمال آبشو که همه جام پاشیده بود پاک کردم و اونم دراز کشید کنارم و یه سیگار روشن کرد و دوتا پُک زد و داد به من و منم یه کام عمیق گرفتم که سرم دوباره شرو کرد به گیج رفتن . بعد که سیگارو کشیدم رفتم حموم که خودمو بشورم که چشمم توی آینه به بدن لختم و آب جیسون که هنوز روی سینه هام مونده بود افتاد و عذاب وجدان اومد سراغم . صداهای توی سرم با هم بحث می کردن که :
– خاک بر سرت کنن که تا چشمت به یه جوون خوش هیکل و کیر کلفت افتاد نتونستی جلوی خودتو بگیری
– آخه خیلی جذاب بود نمی شد ازش گذشت
– ینی ارزش داشت که خودتو بدی دستش
– آخه مگه چند سال جوونیم و می تونیم از این چیزا لذت ببریم
– حالا چجوری تو چشمای خانوادت نگا می کنی
– چجوری نداره . شوهرم که خودش گفت برو بده به بقیه هم مربوط نیست
– حالا اون یه چیزی گفت تو هم فوری گوش دادی و رفتی خوابیدی زیر کیر یارو
– ولی خداییش خیلی حال داد مدتها بود همچین کُسی نداده بودم .



به خودم گفتم الان میرم بیرون و بهش میگم بره و دیگه پشت سرشو نگا نکنه و فراموش کنه که اینجا چه اتفاقی افتاده تو همین فکرا بودم که نفهمیدم کی دوش گرفتم و کی رفتم بیرون ولی فکر کنم خیلی وقت تو حموم بودم چون وقتی اومدم بیرون دیدم دوتا میز سفارش داده و پیش خدمتا آوردن که یکیش انواع غذاها و یکیشم کیک و دسر و شراب که خیلی خوشگل چیده شده بود و جیسون هم با همون شورت تنگش که کیرش از توش زده بود بیرون و دوباره آدمو تحریک می کرد نشسته بود و دعوتم کرد بخورم. تازه یادم افتاد که خیلی گرسنم و یه برش کیک برداشتم و شرو کردم به خوردن که توی یه لیوان خوشگل برام شراب ریخت و تارف کرد . یه خورده مزه کردم و دیدم با اون کیک واقعا خوشمزه خود و چون گشنم بود متوجه نشدم که تقریبا نصف یه کیک و با سه تا لیوان شراب خوردم و بعدشم یه سیگار دوباره کارمو تموم کرد و همه ی فکرایی داشتم محو شد و چشممو دوختم به شورت که دیدم کیرش دوباره یواش یواش داره بزرگ میشه بلند شدم هلش دادم روی تخت و بدون اینکه شورتشو دربیارم کیرشو لز بغل شورتش کشیدم بیرونو نشستم روش.
 
آخ که انگار بکارتم پاره شد یه وقتی کامی نشستم روش و تا ته رفت تو کسم یه حالی شدم که نگو سینو گذاشتم دهنش و سرشو فشار دادم روی پستونام و با فشار رو کیرش بالا و پایین کردم که احساس کردم تخماش درد گرفت ولی مهم نبود چون من داشتم خیلی حال می کردم. حدود بیست دیقه همونجوری کس دادم تا اینکه همونجور که کیرش تا ته تو کسم بود آبم اومد. اینم تجربه خوبیه که وقتی کیر تو کُسته آبت بیاد چون کست هی جمع میشه و قطر کیرو بیشتر احساس می کنی. این دفه دیگه کاملا بی حس شدم و افتادم رو تخت و خدا رو شکر اونم دیگه نکرد چون اونقدر داده بودم که اگه دوباره می کرد احتمالا پاره می شدم . سومین سیگارو روشن کرد و با هم کشیدیم و من رفتم تو یه خواب عمیق . نمی دونم چند ساعت خوابیدم ولی وقتی بیدار شدم نزدیک صبح بود و جیسونم شماره و آدرس هتلشو نوشته بود و رفته بود.
دوباره افکار ضد و نقیض عذاب وجدان و لذت اومد سراغم.
– اگه وقتی تو چشای شوهرم نگا می کنم بفهمه کس دادم چیکار کنم
– خواهرام که خیلی تیز هستن و حتما می فهمن.
– من قرار بوده اینجا هر جوری می تونم خوش بگذرونم و دوس داشتم اینجوری خوش بگذرونم.
یه مقدار با این افکار با خود کلنجار رفتم و آخرش تصمیم گرفتم که همه چیو فراموش کنم . دیگه این کارو تا آخر عمرم نکنم. با عذاب وجدانم هم یه جوری کنار میام . شایدم اصلا به شوهرم گفتم . ولی حالا نمی خوام بش فکر کنم من چهار روز دیگه اینجام و می خوام از مسافرتم لذت ببرم ولی نه با کُس دادن…

با همین فکرا خوابم برد و ساعت حدود 11 از گشنگی بیدار شدم و دوش گرفتم و شرو کردم به جمع کردم لباسام که هر تیکش یه جا افتاده بود.
سوتینم تو حموم بود و دامنم زیر بالش ، تاپمم افتاد بود جلوی در حموم ولی هر می گشتم شورتمو پیدا نمی کردم و همینجور که داشتم اینارو جمع می کردم صحنه های دیشب می یومد جلو چشمم و هم خوشم میومد و هم شرمنده می شدم ولی باید اعتراف کنم که خیلی هم بدم نیموده بود . هرچی باشه سه بار با آخرین شدت ارضا شدم اونم به کیر خوش تراش که از هر نظر عالی بود. بالاخره شورتمو در حالی که پاره پوره شده بود زیر تخت پیدا کردم.
– خوب شد اینارو جمع کردم وگرنه مسوول نظافت اتاق پیش خودش می گفت عجب جنده ایه حتما همزمان به ده نفر همزمان کُس داده که اینجوری لباساش پخش و پلا شدن و شورتش جر خورده. تو همین فکرا بودم که احساس کردم کسم دوباره خیس شد . دست زدم دیدم بله چون شورتم پام نبود دوباره آب سرازیر شده بود و داشت می رسید سر زانوهام. نمی دونم چی شدم !!!!! همش حشریم نمی دونم مال آب و هواس یا یه چیزی توی کیک و شراب دیشب بوده شایدم به خاطر لباس پوشیدنمه به هر حال سریع خودمو جمع و جور کردم و یه شورت دیگه پوشیدم و اینبار دیگه نمی خواستم دامن بپوشم . ولی چون چیز دیگه ای نداشتم همون ساپورت نازکه که توی فرودگاه پام بود رو پوشیدم که اونم قربون نپوشیدن. چون مانتو هم روش نمی پوشیدم کونم از یه طرف افتاد توش و از طرف دیگه هم جلوش رفت لای کُسم و بیشتر جلب توجه می کرد. به هر زوری بود یه خورده کشیدمش پایین و رفتم رستوران هتل برای ناهار…
 
بعد از ناهار از پذیرش هتل پرسیدم امکانات هتل چیه که گفت طبقه آخر دیسکو داریم و طبقه هفتم هم مجموعه استخر و سونا و ماساژ و از این جور چیزا داریم. پیش خودم گفتم خوبه می رم استخر و بعدشم ماساژ که یه خورده خستگیم دربیاد.
دو سه ساعت بعد از ناهار رفتم استخر که خوشبختانه خیلی خلوت بود و تونستم حسابی از آب استفاده کنم و خیلی خوب بود. ولی حوصله ماساژ نداشتم و چون خیلی خسته بودم رفتم اتاقم و تا صبح خوابیدم.
روز چهارم و پنجم هم حسابی خرید کردم که اونم خیلی خوب بود و خوش می گذشت. هر چی دلم می خواست می خریدم و هر وقت دوس داشتم غذا می خوردم ، می خوابیدم و استراحت می کردم.
پرواز برگشتم ساعت 4 بعد از ظهر روز هفتم بود و باید ساعت 12 اتاق رو تحویل می دادم و می رفتم فرودگاه بنابراین توی روز آخر فقط وقت جمع کردن داشتم پس تصمیم گرفتم روز ششم یه مقداد ریلکس کنم و برم یه ماساژم بگیرم که سرحال و شاداب برگردم ایران . رفتم توی استخر یه مقدار راه رفتم و حولمو برداشتم و رفتم اتاق ماساژ و اتفاقات اون دو روز هم کاملا فراموش کرده بودم. توی دفتر قسمت ماساژ یه دختر خیلی خوشگل و جذاب نشسته بود ویه لیست گذاشت جلوم که یکیشو انتخاب کنم منم که حوصله خوندن نداشتم یه نگا به قیمتا کردم و دیدم خیلی فرقی ندارن پس گرون ترینشو انتخاب کردم که حسابی استفاده کنم . دختره یه حوله تمیز بهم داد و گفت برید تو اتاق رختکن لباستونو در بیارید و برید روی تخت اتاق کنار روش شکم بخوابید تا ماساژ شرو بشه . منم همین کارو کردم و یکی دو دیقه بعد ماساژ شرو شد ولی فوری متوجه شدم که یه مرد داره ماساژ میده. منم که فقط به برگشتنم و جمع کردن ساکم فکر می کرد خوابیده بودم و لذت می بردم . از ساق پام شرو کرد و با یه روغن خیلی لیز و خوشبو ماساژ میداد و واقعا خستگی رو از بدنم می برد بیرون. بعد اومد بالا و رونامو مالید و بعد رفت رو کونم. نمی دونم چرا این مردا اینقد کون دوس دارن . اگه روی پاهام 10 دیقه وقت گذاشته بود نیم داشت کونمو می مالید و هر از گاهی هم یه اشاره ای به سوراخم می کرد و با انگشت دور سواخمو می مالید ولی من خسته تر از اونی بودم که عکس العمل نشون بدم در ضمن فکرم مشغول بود و حواسم نبود داره چیکار می کنه ولی هر چی بود خیلی وارد بود و خوب ماساژ می داد. پشتم تموم شد و گفت برگرد…
تا برگشتم دیدم عجب تیککه ایه . یه مرد جوون با هیکل ورزشکاری و دستای قوی چشمای شیطون که وقتی ماساژ می داد زیر چشمی هم نگاش به من بود ببینه عکس العملم چیه…
 
جلو هم یه حوله کوچولو انداخت جلوم که مثلا کُسم معلوم نباشه و از ساقم شرو کرد و اومد بالا و رسید به رونام که دوباره احساس کردم دارم حالی به حالی می شم. دست روغنیشو می مالید روی رونام و می کرد لای پام و می برد بالا و از نزدیک کُسم بر می گشت بعد حوله رو برداشت و شرو کرد به مالیدن شکم و ناف و بالاس کُسم. لعنتی یه جوری می مالید که انگار داره ماساژ سکسی می ده و تمام توی دلم و کسم می لرزید. بعد کم کم اومد بالا و رسید به سینه هام که انگار دنیارو بش داده بودن همچین می مالید که بیشتر به کردن شبیه بود تا ماساژ که موفق هم شد و دوباره حشری شدم اون کثافتم فهمید چون تا من چشمامو بستم و یه نفس کوتاه کشید همونجور که به یه دستش سینه هامو می مالید دست دیگشو برد لای پامو و ایندفه دیگه کسمو کامل می مالید و انگشتشو می برد لای کسمو و چوچولمو می مالید که دیگه چشام رفت و دلم می خواست بیشتر بماله و بدنم هم مدام تکون می خورد و می لرزید و اون کثافتم یه لبخند ریزی می زد و بدتر می مالید . یه انگشتشو با یه زاویه ای کرد تو کسم و یه جایی رو اون تو لمس کرد که جیغم رفت هوا. این حالتو فقط وقتی رو کیر جیسون بالا پایین می رفتم حس کرده بودم که حالا این یکی داشت با انگشت می کرد. خیلی خوب بود و خیلی هم زود آبم اومد و با اینکه خیلی دلم می خواست کیرشو ببینم و یکی دوتا تقه هم بزنه در کسم ولی بازم خیلی حال داد. بعد یه حوله گرم گذاشت روی شکم و کسم و دوباره آروم مالید که اینم خیلی حال داد.
بعد که اومدم بیرون دیدم دختره که انگار صدای آه و اوه شنیده بود با لبخند گفت از ماشاژ سکس ما لذت بردین ؟ که تازه فهمیدم چیزی که با بی حوصلگی انتخاب کرده بودم ماساژ سکسی بوده و اون بدبختم داشته کارشو انجام می داده.

 
– آره خواهر جون اینم از داستان مسافرت ما
– دوستش گفت خاک تو سرت شیش روز اونجا بودی فقط دو بار کس دادی ؟
– البته به دو نفر دادم ولی جمعش 4 بار میشه نه دوبار عزیزم. ضمنا من نرفته بودم اونجا جندگی کنم این دیگه پیش اومد.
منم که دیگه از شنیدن کس دادن زنم هم عصبانی بودم و هم انقدر آبم اومده بود و لذت برده بودم که رو پام بند نبودم و نمی دونستم باید چیکار کنم ولی تصمیم گرفتم عکس العمل سریع نشون ندم و صبور باشم…
حالا باید چیکار کنم ؟ از یه طرف خودم این برنامه رو ریختم و از طرف دیگه یه این فکر می کنم که نکنه دیگه با من حال نکنه و دلش بخواد به دیگران کس بده

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *