این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان.
من اولین بار دارم داستان مینویسم اگه اشتباهی داشتم ببخشید …
***

من ساسان 18 ساله از یکی از شهر های جنوب کشور هستم من یه مامان دارم به اسم سانازکه فوق العاده سکسی و خوشگله واقعا تا نبینی نمیدونی چی میگم مشخصات مامانم قد 170وزن87 سینه 95 کون فوق العاده گنده و تاقچه ای و پوستی خیلی خیلی سفید به طوری که بزاریش تو برفا لخت گم میشه با موهای بلوند و خوشگل این مامان من خیلی سکسی میگرده با همه راحته میگه میخنده تو عروسی میرقصه با همه و خلاصه به خودش خیلی میرسه داستان از اونجایی شروع شد که ما میخواستیم بریم عروسی عمو من از صبح تو کاروبار عروسی بودم تا شب که نیومدم تو تالار مامانمم تو ارایشگاه بود که با عروس بیاد تالار بابامم مث همیشه بساط عرق خوریش به راه بود مست مست بود با دوستاش داش میگفت میخندید…

 
من وقتی مامانم با عروس وارد تالار شدن شاخ دراوردم چقدر خوشگل و زیبا شده بود موهاش تو صورت با یه ارایش غلیظ با یه لباس یکسره تا زیر زانو که از بغل تا نزدیک بیغ رونش چاک داشت و اون رون توپرش نمایان میشد خیلی زیبا شده بود از پشت کونش به قدری بیرون زده بود میگفتی الانه لباس پاره بشه کونش بزنه بیرون با اون زنجیری که همیشه میبنده به پاش ساق پای سفیدش برق میزد سینه هاش که نگو اگه یه زره لباسو میدادی پایین همش میوفتاد بیرون تو مراسم همش دوتا پسر از اشناهای عروس بودن دنبال مامانم میرفتنو میچرخیدن تا شام خوردیمو همه ریختن وسط و شروع کردن به رقصیدن مامانم تو رقص عربی تبحر خاصی داره بدنش عین زله میلرزه دیجی شروع به اهنگ عربی کرد همه رفتن کنار مامانم با یه شال که بسته بود دور کمرش اومد وسط شروع به رقصیدن کرد که همه فامیل انگشت به دهن مونده بودن کونش همچین میلرزید که من راست کردم چه برسه به بقیه اون دوتا پسر رفتن وسط شروع کردن باهاش رقصیدن که دیگه شد خر تو خر همه رفتن وسط اون وسط من همش حوسم به مامانم بود که قشنگ تو بغل یکی از اون پسرا ولو شده بود پسره هم خوشگل داشت میچسبید بهش کونشو با کیرش میمالوند که من دیدم مامانم یه باره رفت سمت دستشویی ها پسره هم رفت دنبالش منم رفتم دنبالشون که بعد از یکی دو دیقه خندیدن با هم رفتن پشت دستشویی ها که منم رفتم پشت یه ماشین دید بزنم…
 
پسره خیلی سریع مامانمو از پشت بغل کرد سینه هاشو از پشت گرفت دراوردو میمالوند که من رفتم جلوتر جوری که نبیننمو صداشونو بشنوم که مامانم همش داشت اه و اوه میکرد ناله میکشید پسره مامانمو خم کرد لباسشو زد بالا کگه کون خوش تراش مامانم بدون حتی یه لکه افتاد بیرون که پسره یه جوووون گفتو شروع کرد به خوردن کون مامانم که مامانم گفت با حالت مستی گفت زود باش الان یکی میاد که پسره گفت چشم جنده خانوم کیرشو دراورد یه کیر کلفت و دراز که بیست سانتی میشد یه باره شورت لامبادا مامانمو زد کنار کرد تو کوس مامانم یه چند دیقه کرد که دراورد کرد تو کون مامانم که جالب اینجابود خیلی راحت رفت داخل یه چندتا تلمبه زد ابشو هم ریخت تو کون مامانم و شلوارشو پوشید لباس مامانمو درست کرد شمارشو هم تو یه کارت داد به مامانم که مامانم گزاشت تو سینه های مامانمو رفت که مامانم خیلی عادی اومد تو عروسی همچی هم عادی بود بعد چند روز مامانم بازم بهش زنگ زد که اگه دوس داشتین بگید تا براتون تعریف کنم …

 
 
 
نوشته: ساسان

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *