این داستان تقدیم به شما
باخودم عهد کرده بودم این راز رو به دل خاک ببرم ولی گفتم بنویسم شاید سبک شدم.شاید نوشتم عبرتی باشه واسه نوجوانان کم سن که میان اینجا داستان میخونن و میرن و واسه خودشون نقشه میکشن.نمیدونم هوا گرم شده یا فکر کردن به اون روز منو داغ کرده.اسمم مهنازه قیافه خوبی ندارم ولی اندام خیلی خوبی دارم.از وقتی خودمو شناختم تنها بودم و بیشتر توی خودم بودم.تازه رفته بودم اول دبیرستان.جثه من نسبت به سایر همکلاسیام درست بود.سینه های 60 قد 165. هروقت تعطیل میشدیم و همکلاسیام هرکدوم از قرار با دوست پسرشون میگفتن من هم دوست داشتم یکی بود که بهم sms میداد یا میومد تلگرامم یکمی از تنهایم در میمدم.
توی خونه هم تک فرزند بودم و پدرو مادرم هردو بخاطر خرید خونه حسابی رفته بودن زیره قسط وام و مجبور بودن هردو کار کنن. 13ساعت حداقل تنهایم توی خونه بود.خیلی سخت میگذشت برام ولی چاره ای نبود.بدبختی اینجا بود مادرم زیاد اجازه رفت وامد با دوستام رو نمیدادو من باید تنهایی توی خونه منتظر امدنشون میموندم.نبود خواهر و برادر غیر خودم بیشتر منو آزار میداد.تمام دلخوشیم توی کلاس و زنگ تفریح با دوستام بودم.ی روز یکی از دوستام منو بااین سایت آشنا کردو usb منو برد خونشون برام فیلمهای سوپر ریخت.اولین باری که فیلم سوپر دیدم کسم کلی تیر کشید و تازه حس کردم که شهوت چیه.وقتی فیلم میدیدم و یادحرفهای دوستام میفتادم که دوست پسراشون چطوری سینه هاشونو میخوره منم ارزو کردم کاش یکی باهام دوست بشه ولی اصلا اعتماد بنفس نداشتم که بتونم یه پسرو سمت خودم جذب کنم.دیگه سرگرمی خوبی پیدا کرده بودم دیدن فیلم سوپر و خوندن داستانهای شهوانی.کم کم یادگرفتم خودمو بمالم ولی بیشتر دوس داشتم کسی منو بماله.توی داستاناا با سکس دایی برخورد کردم.
همین مسله باعث شد بیشتر این داستانهارو بتونم.ی دایی دارم اسمش جماله و واقعا جمال زیبای داره خوش صورته.نمیدونم چرا با خوندن داستانها داشتم به این نتیجه میرسیدم چرا باداییم راحت نباشم.اون تنها کسی بود که میتونست منو به ارزوم برسونه و هیچ کس شک نمیکرد.رابطه نسبتا خوبی با جمال داشتم و همسن بودن ما باعث راحتی لباس پوشیدن و کمک درسم باشه.پنجشنبه بود و من تعطیل بودم و شب مهمون داشتیم مامان بزرگ و داییم و بابابزرگم امدن.اولین بار بود که داییمو وقتی امد و نشستم پیشش حس شهوت بهم دس داد.حس کردم شرتم خیس شده.گوشی بازی کردیم و بعداز دیدن کلیپهای تلگرام و جوک خوندن رفتن.شب بهش پی ام دادم کا دایی یه چیزی میخوام بگم شاید ازم متنفربشی و دیگه منو نبینی.کنجکاو شده بود کا چیزی شده؟منم همش سوالای مسخره میپرسیدم و اونم نمیدونست چی جواب بده.از دوست دختر وپسر پرسیدم تا سرگرمیش.یهو گفت امشب چته ؟گفتم همه دوست پسردارن چت میکنن عکس بهم میدن ولی من ندارم کسیو.
بهم گفت خب فکرکن من دوست پسرتم از این ببعد وقت بیکاریتو بیا بیشتر تلگرام.گفتم اخه نمیشه که .گفت چرا؟منم دلیلهایی اوردم که گیج بود.بهم گفت مهناز چته بگو بهم.منم گفتم خب من دوس دارم دوست پسرم لبمو بوس کنه دست بماله به اندامم.معلوم بود خشکش زده .بهم گفت حالت خوبه ؟گفتم اره چرا؟اونم گفت هیچی اخه تاحالا اینجوری باهام حرف نزده بوده.به داییم گفتم من زشتم نه؟گفت نه دیونه خیلیم بانمکی دلبری عزیزم.گفتم دروغ نگو.نوشت اینقدر خوشگلیو خوش اندام که دوست دارم از موهای سرتت ببوسمت تا شصت پات.یهو نوشتم یعنی بقیه جاهای دیگه منو میبوسی.نوشت مثلا کجا؟
منم دیدم تا تنور داغه نونو بچسبونم نوشتم می می.یهو بهم گفت اینهمه گفتی من ازت بدم نیمد.حالا من یه چیزی بگم ازم متنفر بشی؟نوشتم نمیشم.بهم گفت یه عکس از سینه هات میدی بدون صورت.تمام بدنم بااین حرفش به لرزه درامد.نوشتم الکی میگی ن؟نوشت نه خیلیم جدی گفتم.منم گفتم بدت نیاد ببینیشون و یه استیکر خجالت براش فرستادمو نوشتم وایسا.شب ساعت 2بود که رفتم تو دستشویی با گوشیم و سینه هامو از سوتینم دادم بیرون و یه عکس گرفتم.وقتی امدم تو اطاقتم هنوز آنلاین بود ومنتظر.نوشتم اگه بدت امد نیا اینجاباشه.نوشت قول میدم.همینکه فرستادم کس خودم تیر کشید که داره میبینه.1دقیقه بعد نوشت وای واقعا ماله خودته.نوشتم اره.اونم شروع به تعریف که دوس دارم برات بمالمش و مبک بزنم.دیگه حرفامون شد سکسی.یه دستم تو شرتم بود و جمال برام حرفای سکسی مینوشت.خلاصه اخرین حرفش این بود که دوست دارم دوست پسرت من باشم.اون شب تموم شد و شنبه رفتم مدرسه.ساعت2بود رسیدم خونه هنوز لباسامو کامل درنیاورده بودم که زنگ خونه رو زدن.
گوشی برداشتم دیدم داییمه گفت آش رشته داشتیم مامان داد بیارم واستون.در و زدم ولی قلبم از طپش و خجالت بی تاب شده بود.در واحد رو باز گذاشتم و رفتم تو ازاطاقم از خجالت .داییم امد تو سلام کرد گفت کجایی گفتم دارم لباس میپوسم.ولی خجالت میکشیدم باهاش رودررو بشم.ی ربعی گذشت گفت چرا نمیای بیرون گفتم خجالت میکشم برو ممنون از آش.یهو دستگیره اطاقم رفت پایین و داییم امد تو.از خجالت نگاش نکردم.خودش امد نزدیک و بدون مقدمه لبشو گذاشت رو لبم وبوسید.وای که چ حالی.گفت قراره دوست پسرت باشم مگه نه.گفتم اوهوم.گفت پس اونی ک عکس دادی و بده ببوسمش و برم.گفتم وای نه عرق کردم نمیخوام.گفت خب برو دوش بگیر من منتظر میمونم.خلاصه رفتم حموم و پشمهای کسمم زدم و یه شرت و سوتین ست پوشیدم امدم بیرون.یه شلوار ورزشی و تیشرت تنم بود.نشستم آش رو خوردمو دایم نگاهم میکرد.رفتم تو ازاطاقم .پشت سرم امد.نشسته بودم لبه تختم و سرم پایین.امدکنارم و دست انداخت دوره گردنم و بهم گفت خیلی نازی همه این حرفها و کارامون باید رازبمونه.منم با چشامو بستنواره گفتم.گرمای خوبی امد روی لبم.منم همراهیش کردمو بوسیدنو شروع کردم.لبامو میک میزد زبون میکرد توی دهنم.خلاصه داشتم پرواز میکردم که منو خوابوند رو تختمو تیشرتمو داد بالا.سوتینمو که دراورد شرتم خیس شد.خیلی حرفه ای سینه هامو بوس میکرد و مک میزد.چنددقیقه ای نگذشته بودکه امد کنارم دراز کشید و دستشو کرد توی شرتم و دست منم برد توی شرت خودش.اولین بار بود داشتم کیر یه پسرولمس میکردم.توی خوابم نمیدیدم ک با داییم رو تختم تولین تجربه سکس مالشی رو شروع کنم.خیلی حس عجیبی بود لبهای همو داشتیم میخوردیم و میمالیدیم همو.
دستش رو کسم ازلیزی ابم حسابی سرمیخورد واونم اب چسبنده ای از کیرش بیرون میمدکه باعث میشد دستم راحت روش بازی کنه.بهم گفت پاشو شلوارتو دربیار میخوام کستو بخورم وای هم خجالت هم شهوت داشت دیونم میکرد.خودش دید کاری نمیکنم از پام شرت و شلوارمو دراورد.چشمش به کسم که افتادگفت وای عجب نازه.رفت وسط پامو پاهامو حسابی باز کرد و زبونشو گذاشت وسط چاک کسم.بوس میکرد لیس میزد میک میزد.خودم میفهمیدم کسم حسابی خیس شده و اون میخوره .بهش گفتم دوس داریش گفت مبمیرم براش.تو فیلما دیده بودم از مرد اب سفید میاد واسه همین گفتم تو اب خواست بیاد مشما بیارم بریزش اون تو.گفت گوگولی من قرص خوردم حالا حالاها نمیاد.خلاصه انقدر کسمو لیس زدوچاک کونمو لیسید و سینه اامو خورد که داشتم روانی میشدم.بهم گفت تو نمیخوری.موندم چی بگم .گفتم بلدنیستم.گفت بلندشو.نشست لبه تخت و شلواروشرتشو دراورد.منم نشوند پایین تخت .چشامو بستم و دهنم باز کردم وقتی کرد تو دهنم بستم دهنمو بادستاش سرمو عقب و جلو میکرد.طعم خوبی نداشت ولی چون اون کسمو حسابی خورده بود خواستم جبران کنم.یکمی که خوردم بلدشد منم بلند کرد.وایساده بودیم هردوکه منو چسبوند به دیوار.پاهامو باز کرد و خودش چسبید بهم و شروع کرد عقب وجلو کردن خودش.کیرشو میمالید لای کسم.حس خیلی خوبی بود وکیرش راحت بخاطر آب شفافه هردومون که بعدا بهم گفت اب شهوته عقب و جلو میشد.واقعا لذت عجیبی بود.خیلی بهم حال میدادکه یهو نشست و سرشو باز برد لای پام و شروع به خوردن کسم کرد.بدجوری موااشو چنگ میزدم.دوست داشتم کیرشو بکنه تو کسم ولی ن روم میشد نه جراتشو داستم.چون خونه تا7شب خالی بود بدون استرس حال میکردیم.بهم گفت میخوای از پشت بکنمت.گفتم نه مبگن درد داره همینجوری بمالیم همو.خلاصه خوابیدو بمن گفت بشین روم.کیرشو با دستاش گرفت سمت نافش و بمن گفت بشین روش.قشنگ کیرش لای چاک کسم رفت البته بصورت خوابیده وقتی شروع کردم خودم عقب و جلو عجیب شهوتی شدم دوست داشتم بلندشم و کیرشو بکنم تو کسم…
خیلی اونروز باهم حال کردیم.1ساعت از مالشامون گذسته بود ک گفت بخواب کیرشو کرد دهنم و چندبار عقبوجلو کرد و دراورد وخودش مالیدش و ابشو ریخت رو سینه هام..با دستمال کاغذی خشک کرد منو.ناراحت نبودم از اینکه با داییم حال کردم.چون هم استرس نداشتم کسی شک کنه هم همیشه دردسترس هم بودیم.الانم که نوستم شرتم خیس شده.واقعا خوب باهم حال میکنیم.4ساله که باهمیم و 1ساله از عقبم سکس میکنیم البته خیلی کم فرو مبکنه.دوست دارم از کسم تجربه کنم ولی میترسم از عاقبش که چطوری خودمو درست کنم.خلاصه الان که 4سال همو میمالیم من خوشگلتر شدم دماغ عمل کردم.صورتم تمیزترشده.خوشحالم که به غریبه ندادم که بخواد با عکس و فیلم تهدیدم کنه.من4ساله سکس بدون استرس دارمو حتی کیرشو تااخر میکنم دهنم .یاد گرفتیم 69 بشیم باهم. جمال واقعا استاده توی سکس…
ملسییی که گوش خوندبن.
نوشته: مهناز
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید