این داستان تقدیم به شما

سلام.
اسمم ازیتاس ۲۵سالمه قدم بلنده و هیکل خوب و کون خوشگلی دارم…
***

تو دوران مدرسه با شوهرم آشنا شدم بعد دیپلم زود ازدواج کردیم اما خیلی اذیتم میکردم ازش طلاق گرفتم با این ک خیلی شهوتی بودم اما رابطه خوبی باهاش نداشتم به ارضاع من اهمیت نمی‌داد همیشه عاشق سکس با مردای سن بالا بودم بعد طلاق تو ی دفتر خانم دکتر منشی شدم رابطم باهاش خیلی خوب بود ی دختر داشت که برای تحصیل فرستاده بودش خارج با شوهرش تنها زندگی می‌کرد شوهرش مرد حدودا ۵۰سال ای بود همیشه شیک و تمیز بود به ما سر میزد هراز گاهی که اونم دکتر بود چون من از سکس با مردای مسن خوشم نیومد خیلی تو کفش. بودم اما تو دهنم جرات نداشتم ک حتی نگاهش کنم چندباری بایادش با خودم و رفتم بروز ک تو مطب منتظر دکتر بودم تلفن زنگ خورد و دکتر بود گفت حالم بده امروز نمی‌تونم بیام شوهرم میاد مریضامو ویزیت می‌کنه …

 
 
اونروزم من خیلی تو کف سکس بودم از بعد طلاق کوسم کیر ندیده بود قبلشم ندیده بود خلاصه دکتر آمد اما من جرات حرکتی و نداشتم اما آقای دکتر با همیشه فرق داشت هی لامپ شوخی می‌کرد من اصلا فکر نمی‌کردم اون تو فکر من باشه خلاصه وقتی ساعت کاری تموم شد منم طبق روال درمطبو بستمو داشتم جموجور میکردم که دکتر صدام کرد تو اتاق ی مبل دونفره بود نشستم دکترم ک سرپا بود آمد کنارم نشست من داغترشده بودم شروع کرد از همسر سابقم پرسیدنو ک دیگه قصد ازدواج ندارم و اینا سوال کردم دیدم دستش دره کم کم می‌ره رو شونم دلم می‌خواست همون موقع منو بکنه اما خیلی خجالت کشیدم و خودمو جمع کردم دیدم داره هی خودشو بهم نزدیک‌تر می‌کنه یهو شالم افتاد ک می‌خواستم درست کنم دستمو گرفتم نزاشت دستشو کرد لای موهام داشتم میمردم سرشو آورد جلو موهامو بو کردو گفت چه بوی یهو گردنو بوس کرد گردنم خیس شد دیگه اختیاری نداشتم آنقدر مست بودم ک هرکاری می‌خواست میکردم
 
 
فهمید خوشم آمده زیر گوشم گفت توام می‌خواستی نه سرمو چرخوندمو نگاش کردم یهو لبامو خورد داشتم هلاک میشدم ی دستش رو دکمه‌ای مانتوم بودو واکردشون سینهای بزرگی دارم بادی نشون شوکه شد سینهامو تو دستش گرفت لبامو میمکید با نوک سینه ام بازی میکرد دستشو گذاشت رو شلوارم ک خودم شلوارمو کشیدم پایین بوسم کرد و گفت جنده کوچولوی من چند وقته تو کفی وقتی شلوارو شرتمو درآوردم دستش رفت لای کسم وااااای داغی دستشو ک روکسم بود حس کردم داشتم جون میدادم بادستش با چوچولم بازی می‌کردم هی سینمو لیمو میخورد منم فقط اااااه می‌کشیدم دستمو گرفت گذاشت رو کیرش درش آورد سرمو کشید طرف کیرش ک بخورم یکم ک خوردم اونم با کسم بازی میکرد ک بلندم کرد رفت پشت میزش نشست حالا کامل لخت بودیم منو نشوند رو میز خودش رو صندلیش روبروم نشست پاهامو باز کرد کسمو برد جلو دهنش وااااااااای زبونش و میکشید لای کسم از حال رفتم

 
بادستش باسینم بازی میکرد کسمو میخورد کمک دوتا از انگوشتاشو کرد تو کسم عقب جلو می‌کرد چچولمو میخورد می‌دونستم ی مرد مسن باید باتجربه باشه داشتم تو هوا سیر می‌کرد فقط ااااااه می‌کشیدم اونم میگفت جووووووووون منو بیشتر داغ میکردم دیگه تحمل نداشتم فقط میگفتم بکن بکککککنم بکن تووووش بلندشد جلوم وایساد کیرشو یکم مالید روکسم چقدر گرم بود گذاشت دم کسم ک خودم دادمش تو وااااااااای اااااااااه تو فضا بودم اونم هی عقب جلو می‌کرد سینهامو چنگ می‌زد گرنمو لبامو میخورد تاحالا آنقدر حال نکرده بودم دیگه نفسام تندشد بود اونم فهمیده بودو تندتر فرو می‌کرد یهو تمام تنم داغ شد و لرزید فقط میگفتن بکککککنم چشام ک. رفت فهمید ارضاع شدم اونم فوری درواوردو خالی کرد روشکمم بعد کلی بقلو بوسم کرد از اون روز به بعد صیغم کرده و همه جوره باهم حال میکنیم منم عاشقش شدم. با کیرش حال میکنم…

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *