این داستان تقدیم به شما

سلام دوستان.

اسم من فرزامه  و ٢٧ سالمه و متاهلم، هيكل معمولي و قيافه معمولي دارم، يه آبجي دارم به اسم مريم كه ٣٠ سالشه و متاهل ولي قيافش فوق العاده خوشگل و نازه و اندامشم خوبه و ٢ تا هم بچه داره كه ابتدايي درس ميخونن يكي پنجم و يكي چهارم، قضيه سكس ما برميگرده به دو سال پيش كه تا الان هم ادامه داره و هر دو راضي هستيم، سكس منو آبجي از طريق اس ام اس اتفاق افتاد، يعني اس ام اس هاي عادي كه در ادامه به سكسي تبديل شدن و كم كم ديگه از هم ميپرسيديم تو سكس چيا دوس داري و اين جور مسايل…

ديگه مثل قبل خجالت نداشتيم و از سكسامون ميگفتيم كه اون چطور به شوهرش حال ميده و من چطور زنمو ميكنم تا اينكه حرفا كشيده شد به سمت سكس اس كه قشنگ باهم لاس ميزديمو سكس ميكرديم، همينطور ادامه داشت سكسامون كه آبجيم گفت دوس داري واقعيشم انجام بديم؟ گفتم آره گفت پشيمون نميشي؟ گفتم تو ميشي گفت نميدونم، ميخواي يه بار انجام بديم اگه خوب بود ادامه ميديم، اوكي دادمو قرارمون شد سه شنبه صبح ساعت ٩ خونشون كه شوهرش ادارس و بچه ها هم مدرسه، دوشنبه شب اس داد كه فردا مياي، نوشتم آره آمادگيشو داري؟ گفت نميدونم، تو بيا من ميرم اتاق و پتورو ميكشم روم تا خجالت نكشيم، خلاصه صبح رفتم دوش گرفتمو اصلاح كردمو نزديكاي ساعت ٩ رسيدم زنگو زدم درو باز كرد بدون اينكه بپرسه، رفتم بالا در باز بود، يكم استرس داشتم، تو حال نبود و در اتاق باز بود، رفتم درو باز كردم ديدم پتو روشه و پاهاش بيرونه، نشستم لب تخت و دستمو آروم كشيدم رو ساق پاش، يه ساپورت نازك پوشيده بود كه حشريم ميكرد، اوووووف اولين بار بود باهوس دستم به آبجيم ميخورد، يكم ماليدم پاهاشو پتورو تا كمرش دادم بالا، باسنش اومد جلو چشمم، روناشو بادستم ميماليدمو نوازش ميكردم، سرمو بردم سمت كونشو از روساپورت بوس كردمو بو كشيدم، جوووونم نرموتپل بود…

كونشو ماليدمو آروم ساپورتو كشيدم پايين، خودشم كونشو داد بالا تا راحت دربياد، اوووووف يه شورت مشكي لاي كونشو پوشونده بود، آخخخخخ داغه داغه بودم، كپلاي كونش تو دستم بود، صداش در نميومد، جوووونم يه گاز كوچولو از كپلاش گرفتمو آروم شورتو دادم پايين، اووووف كون لخت خواهرم جلوي چشمم بود لاشو بازكردم و سرمو بردم لاي كونشو شروع كردم به بو كشيدنو ليس زدن، اووووف زبونم رو سوراخ كون تنگش بود، پاهاشو يكم بازتر كردمو كوس صورتيشو ديدم آخخخخخخ كيرم شق شده بود لبلسامو در آوردم و دوباره شروع كردم اينبار از كوسش ليس زدم تا سوراخ كونش سرم لاي كونش بود كه دستشو از پشت گذاشت رو سرمو فشار داد، اووووف مثل اس سكسامون كه ميگفت اين حالتو دوس داشت، لاي كون خواهرم داشتم خفه ميشدم، تند تند براش ليس ميزدم، آروم كونشو داد بالا و به كمر خوابيد، اوووووف كوسش افتاد جلوم، يه كوس صورتي كه داغترم ميكرد، سرمو بردم لاشو براش قشنگ ليس ميزدم و با سينه هاي لختش بازي ميكردم، كوس خواهر نازم تو دهنم بود اووووووف ترشحات كوسش قشنگ رو صورتم بود و من داشتم با تنها خواهرم عشق بازي ميكردم، موهامو گرفت و كشيد بالا دوس داشت سينه هاشو بخورم افتادم به جون سينه هاشو كيرمو ميكشيدم رو روناي گوشتيش، جوووونم سينه هاش محشربودن، پتو فقط صورتشو پوشونده بود خواستم اونم آروم بكشم كنار ولي نذاشت اون زير داشت ناله ميكرد، افتاده بودم روش كه دستشو برد رو باسنمو فشار داد به خودش، اون كيرمو ميخواست، اووووف چسبوندم به كوسشو لاي كوسش بالا پايين ميكردم، خيسيه كوس تنگش رو كيرم بود، دوس ذاشتم صداشو بشنوم واسه همين نكردم توشو فقط رو كوسش بالا پايين ميكشيدم كه آروم با صداي حشري گفت بككككككنننن…

جووووونم ديووونه شدم آخخخخ خواهرم كيرمو ميخواست، سر كيرموفشار دادم توشو نگه داشتم جووونم تنگ بود، افتادم روشو سرمو بردم پايين و گفتم خوبه؟ گفت بكن فقط، آخخخخ خواهرم داغ بود آروم همشو كردم تو كوسشو شروع كردم به تلمبه زدن، مثل كوره داغ بود، دستاش رو كمرم بودو باهام همواهي ميكرد و نفس نفس ميزد، گفتم كجاته؟ گفت تو كوسم بكنننننن، اووووف سرعتو بيشتر كردم گفتم ميخواد بياد، گفت بريز تووووووش، آخخخخخخ خيس عرق بودم تند تند ميزدمو سينه هاشو ميخوردم، كيرم تو كوس آبجي مريمم بود، جووووونم، آبم داشت ميومد اومدم بالا و سبنه هاشو فشار دادم و كيرمو تا ته تو كوسش نگه داشتمو همه آبمو ريختم توش اوووووف كوس خواهرم با آب كير من پر شده بود، نا نداشتم، افتادم روشو چشمامو بستم، چند ديقه همينطور بوديم آروم گفت مرسي داداشم قشنگ بود، ولي هنوزم زير پتو بود سرش، گفتم حال داد؟ گفت خيلي به تو چي؟ گفتم خيلي و ازروش بلند شدم و دستمال كاغذيو گذاشتم لاي كوسش، رفتم خودمو شستم و اومدم و ديدم همونطور دراز كشيده، لباسامو پوشيدمو يه بوس از دستش كردمو رفتم، بعداز ظهر بهم اس داد كه چطور بود؟ گفتم عالي بود، فقط كاش لباتم ميخوردم گفت دفعه بعد ميخوري، فهميدم خواهرم از سكس با من پشيمون نيست و لذت ميبره…

نوشته: فرزام

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *