این داستان تقدیم به شما

خوابِ خواب بودم یکهو دیدم داره اروم تکونم میده.چشامو وا کردم توی تاریک و روشن اتاق دیدم نگار هستش
اروم بهم گفت:پاشو میخام.
دیدم موبایلش دستشه و داره با یکی تلفنی حرف میزنه.
اروم تو گوشش گفتم : چی میخای جنده کوچولوی من؟گفت :زود بااااش بیا اااااه.
 
پاشدم از تختخواب چراغها رو روشن کردم.دیدم ساعت ۲ شب هستش و نگار با لباس خواب حریری که از دبی واسش آورده تنشه و گوشی دستشه و داره سکستل میکنه.میدونست آزاد گذاشتمش ولی اون فقط در حد چت و گاهی سکستل شیطونی میکرد ولی با اطلاع من.گاهی اگر من نبودم در اولین فرصتی که منو میدید بهم میگفت.یک خط واسش تهیه کردم واسه شیطونی های گاه و بیگاهش.از زمان مجردی عاشق سکستل بود.وقتی فهمیدم عاشق سکستل هست منم کم کم بهش آزادی دادم اینجوری حداقل خبر داشتم چی به چیه.تقریبا هر ماهی ۱یا ۲بار اینجور شیطونی ها رو میکرد.
وقتی یک نگاه بهش انداختم دیونه شدم.چشاش خمار خمار بود و دستش توی شورتش بود و داشت کوسشو میمالید.صورتمو بردم کنار صورتش اروم تو گوشش گفتم:داره دیونت میکنه؟ گفت :اره ارره دیونم کن…
 
فهمیدم یک جورایی هم جواب منو داد و هم جواب اون پسره رو.شروع کردم به لیسیدن سینش یکهو ااااه عمیقی کشید‌.اروم واسش لیس زدم.گوشی رو گذاشت رو ایفون صدای پسره میومد که داشت قربون صدقه سینش میرفت و منم داشتم با یک دست سینشو فشار میدادم و با دهنم اون یکی سینشو میک میزدم .نوکشو آروم و یواش میخوردم تا دییونه بشه.خوردن سینه رو آروم دوست داشت و با ریتم.وقتی زیاد به سینش فشار میاوردم دردش میگرفت.دستمو گذاشت روی سرم و فشارم دادم پایین .منظورشو خوب میدونستم اروم نافشو بوسیدم و رفتم پایین.
صدای پسره میومد که داشت قربون صدقه ناناز نگار میشد و منی که شوهرش بودم و اون خوشگله کوچولو با شورت صورتی جلوم بود.نگار هم واسش ناله میکرد .ناله های آروم.پسره به همین هم راضی بود.
اروم شروع کردم به بوسیدن کوسش از روی شورتش.خیسی شورتش با سفیدی رونش عالی بود.کوسش انگار داشت یک جورایی نبض میزد.خیلی آروم شروع درآوردن شورتش اااااخ مثل همیشه شیو شده.یک لحظه نگاهش کردم دیدم داره نگاهم میکنه.

 
یکهو بلند گفت میخوری واسم؟پسره از اون ور خط گفت :اررره عزیزم و قربون صدقه کوسش میرفت منم سرمو بردم بین کوسش و شروع کردم به لیسیدنش میدونستم چجوری کوس لیسی دوست داره.اولش آروم و یواش و کم کم تندتر و تندتر.آروم واسش لیسیدم تا دادش رفت هوا همش میگفت بخور.پسره از اونور اه و اوه میکرد و نگار از این ور سرمو فشار میداد به کوسش.فقط این وسط من بی سر و صدا وظیفمو انجام میدادم.
یکهو موهامو کشید سرمو از کوسش بلند کرد به پشت دراز کشیدم و اومد کوسشو گذاشت توی دهنم.موهامو گرفته بود میگفت بخووورش دیونم کن.یکهو نگار از ته دل ااااه کشید و همزمان پسره ناله کرد.نگار افتاد روم گوشی رو قطع کرد.آروم نوازشش کروم.و تو گوشش حرفهای عاشقانه زدم تا متوجه بشه برای شیطونی هاش اگر با اطلاع من باشه ازش حمایت میکنم.بعد چند دقیقه بی سر و صدا پاشد رفت دستشویی خودشو شست و اومد.
 
اومد تو تخت.نوازشش کردم تا خوابش ببره.آروم بوسش کردم و بهش شب بخیر گفتم.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *