داستان سکسی تقدیم به شما
↓این داستان رو یه جایی خونده بودم گفتم برای شماهم تعریف کنم واقعی یا تخیلی بودنشو نمی دونم ولی خیلی غم انگیزه
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ …اﺭﻩ ﻭاﻗﻌﺎ ﺗﻘﺼﻴﺮ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ اﮔﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ك ﺻﻴﻘﻪ ي ﺧﺎﻥ ﺑﺸﻪ ﺧﺎﻥ ﺑﺮاﺵ ﭘﺎﭘﻮﺵ ﺩﺭﺱ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﺮﺩﺵ ﻛﻨﻪ ب ﻧﻆﺮ ﻣﻦ ك ﺧﺎﻥ ﺧﻴﻠﻲ ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﻣﻴﺨﻮاﺩ ﺯﺟﺮش ﺑدﻩ.”ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺭﻛﺎﺑﻲ ﻗﺮﻣﺰ و ﺩاﻣﻦ ﺑﻠﻨﺪ و ﮔﺸﺎﺩ ﻣﻮﻫﺎﻳﻲ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺎ ﺭﻭﻱ ﺑﺎﺳﻨﺶ و ﺩﺳﺘﺎﻳﻲ ك ب ﺑﺎﻻ ﺳﺮﺵ ب ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﺭﻭﻱ ﺳﻜﻮ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻴﻦ ﺑﻘﻴﻬﻲ ﺑﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﺴﻲ اﺻﻼ ﻃﺮﻑ اﻭن ﻧﻤﻴﺮﻓﺖ ﻭﻗﺘﻲ ﺧﺎﻥ ي ﭼﻴﺰﻳﻮ ﺑﺨﻮاﺩ ﺣﺘﻤﺎ اﻭﻧﻮ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﻴﺎﺭﻩ ﻣﺜﻞ ﺷﻬﺮﺯاﺩ
ﻳﻜﻲ اﺯ ﺧﺪﻣﺘﻜﺎﺭاﻱ ﻣﺮﺩ اﺭﺑﺎﺏ ﺭﻭﻱ ﺳﻜﻮ ﻣﻴﺮﻩ ب ﭘﺎﻱ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﻗﻔﻞ ﺳﻨﮕﻴﻨﻲ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺑﻌﺪ ﻗﻔﻞ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻋﻮﺽ ﻣﻴﻜﻨﻪ و ي ﻗﻔﻞ ﻣﻴﺰﻧﻪ ك ﻣﻴﻠﻪ اﻱ ﺑﻴﻨﺸﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ اﺯ ﭼﺎﺭ ﭼﻮﺏ اﻭﻳﺰﻭﻥ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺷﺒﻴﻪ ﻗﻼﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻧﺶ ﻣﻴﺒﻨﺪﻩ ك ﭘﺮ اﺯ ﺣﻠﻘﻪ ﻫﺎﻱ ﻛﻮﭼﻚ ﺑﻮﺩ ﺑﻌﺪ ﺯﻧﭽﻴﺮﻱ ﻧﺎﺯﻙ ﺑﺮ ﻣﻴﺪاﺭﻩ اﻭﻧﻮ اﺯ ﻛﻨﺎﺭ ﭘﺎﻱ ﺭاﺳﺖ ﺷﻬﺮﺯاﺩ(ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺴﺶ)ﺭﺩ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻣﻮﺭﺏ ب ﺳﻤﺖ ﺣﻠﻘﻬﻲ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﻗﻼﺩﻩ ﻣﻴﺒﺮﻩ و ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ب ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﭘﺎﺵ ﻣﻴﺒﺮﻩ و ﺑﻌﺪ ب ﺳﻤﺖ ﺣﻠﻘﻬﻲ ﺳﻤﺖ ﺭاﺳﺖ ﻣﻴﺒﺮﻩ(ﺿﺒﺪﺭﻱ اﺯ ﻻﻱ ﺳﻴﻨﺶ ﺭﺩ ﻣﻴﻜﻨﻪ)ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ك ﻣﻴﺘﻮﻧﻪ ﻣﻴﻜﺸﻪ ﺗﺎ ﺩاﻣﻦ ﺷﻬﺮ ﺯاﺩ ﺗﺎ ﺣﺪﻱ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻩ ك ﻛﺲ ﺑﻴﻤﻮﺵ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﺸﻪ و ﻧﻮﻙ ﺳﻴﻨﺸﻮ.ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ و ﻣﻴﭙﻴﭽﻮﻧﻪ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﻣﻴﻠﺮﺯﻩ وﻟﻲ ﻣﺮﺩ ﻣﻴﺨﻨﺪﻩ ﺑﻋﺪ ﺑﺎ ي ﻛﺎﺗﺮ ﺩﻗﻴﻘا ﺩﻭﺭ ﺗﺎ ﺩﻭﺭ ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎﻱ اﻭﻧﻮ ﻣﻴﺒﺮﻩ ﺑﻌﺪ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ اﺯ ﺑﺎﻻﻱ ﺳﺮﺵ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻴﺎﺭﻩ و ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺑﺎﻱ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺳﻴﺎﻩ ﻣﻴﺒﻨﺪﻩ و ﺷﻴﺮ ﺩﻭﺷﻲ ﺑﺮﻗﻲ ب ﺳﻴﻨه ﻫﺎﺵ ﻭﺻﻞ ﻣﻴﻜﻨﻪ و ﺭﻭ ﺩﻭﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻴﺰاﺭﻩ ﺗﺎ ﻧﻮﻙ ﺳﻴﻨﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﺮاﻣﺪﻩ ﺑﺸﻪ اﻭﻧﺎﺭﻭ ﺟﺪا ﻣﻴﻜﻨﻪ و ي ﭼﻴﺰﻱ ﻣﺜﻪ ﮔﻮﺵ ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ ﺭﻭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺳﻴﻨﺶ ﺗﻨﻆﻴﻢ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺩﻛﻤﺸﻮ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﺟﻴﻎ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﻛﻞ ﻣﻴﺪﻭﻧﻮ ﭘﺮ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﻴﻠﻪ اﻱ ﺑﺎﺭﻳﻚ ﻭﻟﻲ ﺑﻠﻨﺪ اﺯ ﺳﻮﺭاﺧﺎﻱ ﺳﻴﻨﺶ ﺭﺩ ﻣﻴﻜﻨﻪ و ﺩﻭ ﻃﺮﻓﺸﻮ ﺑﺎ ﮔﻮﻟﻮﻟﻪ ﻣﻴﺒﻨﺪﻩ.ﺑﻌﺪ ﺣﻠﻘﻪ اﻱ ك ي ﺯﻧﺠﻴﺮ ﺑﺶ ﻭﺻﻞ ﺑﻮﺩ ﺭﻭ ب ﻣﻴﻠﻪ ي ﻭﺳﻄ ﺳﻴﻨﻬﺶ ﻭﺻﻞ ﻣﻴﻜﻨﻪ
ﺳﺮ ﺩﻳﮕﻬ ﻲ ﺯﻧﺠﻴﺮﻭ ب ﻭﺳﻄ ﻣﻴﻠﻬﻲ ﺩﺳﺘﺶ ﻭﺻﻞ ﻣﻴﻜﻨﻪ و ﺑﻌﺪ ﻳﺴﺮﻱ ﻭﺯﻧﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﻨﮕﻴﻦ ب ﻛﻤﺮﺵ ﻣﻴﺒﻨﺪﻩ ﻣﻴﻠﻪ اﻱ ﺑﺮﻣﻴﺪاﺭﻩ ﻛﻪ ﺯﻧﺠﻴﺮﻱ ب اﻭﻥ ﻭﺻﻞ ﺷﺪه و ب اﻭﻥ ﺯﻧﺠﻴﺮ ي ﺣﻠﻘﻪ. ﺣﻠﻘه ﺭﻭ ب ﻣﻴﻠﻪ ﺳﻴﻨﻬﻲ ﺩﺧﺘﺮ ﻭﺻﻞ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﻴﻠﺮﻭ ﺭﻭﻱ ﺷﻮﻧﺶ ﮔﺬاﺷﺖ و ﺷﻬﺮﺯاﺩﻭ دﻧﺒﺎﻝ ﺧﻮﺩﺵ كﺸﻴد ﻋﻤﻼ ﺩاﺷﺖ اﺭﻧﻮ ﺑﺎ ﻧﻮﻙ ﺳﻴﻨش ﻣﻴﻜﺸﻳﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻭﺯﻧﻪ ﻫﺎ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﺲ ﭘﺎ ب ﭘﺎﻱ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﻩ و ﻭاﻗﻌﺎ ﺩﺭﺩ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ﻭﻟﻲ ﻣﻴﺪﻭﻧﺴﺖ ﺣﺘﻲ اﮔﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﻛﻨﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺪﺗﺮ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻓﻘﻄ ﻟﺒﺸﻮ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ و ﺑﻴﺼﺪا اﺷﻚ ﻣﻴﺮﺧﺖ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻮﺭﻱ اﺯ ﺟﻠﻮﻱ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺩ ﺷﺪ ﺣﺲ ﺧﻴﻠﻲ ﺑﺪﻱ ﺩاﺷﺖ اﺯ اﻳﻨﻜﻪ اﻻﻥ ﻫﻤﻪ ي ﻣﺮﺩم ﺩاﺭﻥ ﺧﺼﻮﺻﻲ اﻧﺪاﻣﺎﺷﻮ ﻣﻴﺒﻴﻨﻦ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ب ﻗﺼﺮ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺧﺎﻥ ﺭﻭﻱ ﺑﺎﻝ ﻛﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻭاﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺷﻬﺮﺯاﺩﻭ ﺑا اﻭﻥ ﻭﺿﻴﻌﺖ ﺑﻴﻴﻨﻪ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻴﺨﻮاﺳﺖ ﻭاﺭﺩ ﻗﺼﺮ ﺑﺸﻪ ﻣﻴﻠﻪ ﺭﻭ ﺑﺎﻻ تر ﺑﺮﺩ ﺟﻮﺭﻱ ك ﺷﻬﺮ ﺯاﺩ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﻱ ﻧﻮﻙ ﭘﺎ ﺭاﻩ ﺑﺮﻩ ﻭﻗﺘﻲ ﺟﻠﻮﻱ ﺧﺎﻥ ﺭﺳﻳﺪﻥ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﺧﺎﻥ ﻃﺒﻖ ﺩﺳﺘﻮﺭﺗﻮﻥ اﻭﺭﺩﻣﺶ ﻛﺠﺎ ﺑﺒﺮﻣﺶ؟ ﺧﺎﻥ ﮔﻔﺖ ب ﺯﻳﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺗﻪ ﺑﺎغ اﻭﻧﺠﺎﺭﻭ ﻣﺨﺼﻮﺹ اﻳﻦ ﺑﺮﺩﻩ ﺩﺭﺱ ﻛﺮﺩﻡ ﻫﺎﻫﺎﻫﺎﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﻃﺒﻖ ﺣﺮﻑ ﺧﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻛﺮﺩ و ﺷﻬﺮﺯاﺩﻭ ب اﻭﻥ ﺯﻳﺮﻣﻴﻦ ﺗﺎﺭﻳﻚ ﺑﺮﺩ ﺟﺎﻳﻲ ك ﺣﺘﻲ ﺗﻮ ﺭﻭﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﭼﺮاﻍ ﺫﺭﻩ اﻱ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﺐﻮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺰاﻳﻲ ﺭﻭ ك ﺑﺶ ﻭﺻﻞ ﺑﻮﺩ ﺭﻭ اﺯﺵ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ و ﺑﺠﺎﻱ ﻣﻴﻠﻪ ﺑﻴﻨﻪ ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺑﺎ ي ﺣﻠﻘﻪ ﻋﻮﺽ ﻛﺮﺩ و ﻟﺒﺎﺳﺎﺷﻮ ﭘﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ اﻟﺒﺘﻪ اﺯ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺧﺎﻥ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻭ ﻳﻜﻢ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﻴﺶ ﻛﺮﺩ ﺑﻌﺪ اﻭﻧﻮ ﺑﺎﻃﻨﺎﺏ ﺑﻪ ﺳﺘﻮﻧﻪ ﻭﺳﻄ ﺯﻳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺑﺴﺖ و ﻻﻣﭘﻮ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩ و اﻭﻣﺪ ﺑﻴﺮﻭﻥ و ب ﺧﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻛﺎﺭﻱ ﻧﺪاﺭﻱ ﺧﺎﻧﻢ اﻭﻧﻮ ﻣﺮﺧﺺ ﻛﺮﺩ.
ﺧﺎﻥ ب ﺯﻳﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻴﺮﻩ ﺗﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻭ ﺑﺒﻴﻨﻪ ﻟﺤﻆﻪ اﻱ و ﻓﻘﻄ ﻟﺤﻆﻪ اﻱ ﺩﻟﺶ ب ﺣﺎﻝ ﺩﺧﺘﺮك ﺳﻮﺧﺖ ﻭﻟﻲ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ اﺧﻤﻲ ﻏﻠﻴﻆ و ﻗﺪﻡ ﻫﺎﻳﻲ ﻣﺤﻜﻢ ب ﺳﻤﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻓﺖ ﻭﻟﻲ ﺩﺧﺘﺮ ﺣﺘﻲ ﺳﺮﺵ ﺭا ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻜﺮﺩ ﺧﺎﻥ ﺟﻠﻮ ﺗﺮ ﻣﻴﺮﻩ و ﭼﻮﻧﻪ ي ﺩﺧﺘﺮﻭ ﺗﻮ دﺳﺘﺶ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ و ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﺳﺮ ﺩﺧﺘﺮﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻴﻜﻨﻪ و ﻟﻴﺴﻲ ﺭﻭﻱ ﻟﺐ ﺩﺧﺘﺮ مﻜﺸﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺳﺮﺷﻮ ﻋﻘﺐ ﻛﺸﻴﺪ ﺧﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻴﺸﻪ وﻣﻲ ﺧﻨﻴﺪه و ﻣﻴﮕﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﺪﻱ ﭼﻘﺪ ﻣﺎ ﺑﺎﻫﻢ ﻛﺎﺭ ﺩاﺭﻳﻢ ﺗﻮ ﺟﻴﻐ ﺒﺰﻧﻲ و اﻟﺘﻤﺎﺱ ﻛﻨﻲ و ﻣﻦ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻡ ي ﮔﻮﺷﻪ اﺯ ﺯﻳﺮ ﺯﻣﻴﻦ 2ﺗﺎ ﺭﻳﻞ ﺭﻭ ﺳﻘﻒ ﺑﻮﺩ ك اﺯﺷﻮﻥ ﺯﻧﺠﻴﺮ اﻭﻳﺰﻭﻥ ﺑﻮﺩ ﺟﻮﺭﻱ ك ﻭﻗﺘﻲ ﺩﺳﺖ ﭘﺎ ﺭﻭ ب ﺯﻧﺠﻴﺮا ﺑﺒﻨﺪﻱ ﻫﻢ ﺑﺸﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺪﻱ ك ﺧﻮاﺳﺘﻲ ﺑﺎﺯ و ﺑﺴﺘﻪ ﻛﻨﻲ و ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ اﺯ ﺯﻣﻴﻨﻮ ﻣﻴﺰﻭﻥ ﻛﻨﻲ.ﺧﺎﻥ ﻃﻨﺎﺑﺎﻱ ﺩﻭﺭ ﺩﺧﺘﺮﻭ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ و ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ب ﺯﻧﺠﻴﺮا ﻭﺻﻞ ﻛﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺭﻭ ﺭﻭﻥ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﮔﺬاﺷﺖ و ﺗﺎ ﻣﭽﺶ ﻛﺸﻴﺪ ﺗﻮ ي ﺣﺮﻛﺖ. ﭘﺎﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩﻭ ب ﺯﻧﺠﻴﺮﺵ ﻭﺻﻞ ﻛﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﭘﺎﻱ ﺩﻳﮕﺶ ﻛﺮﺩ ﺷﻬﺮﺯاﺩو ﺗﺎﺟﺎﻳﻲ ﺑﺎﻻ اﻭﺭﺩ ك ﺑﺪﻧﺶ ﻫﻢ ﺳﻂﺢ ﻛﻴﺮ ﺧاﻥ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻌﺪ ﭼﻮﭼﻮﻻﺷﻮ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺶ ﮔﺮﻓﺘﻮ ﻣﺤﻜﻢ ﻛﺸﻴﺪ و اﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﮔﻔﺖ ﻫﻮﻡ ﭼﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﻟﺬﻳﺬﻱ ﭘﺮﺩﺗﻢ ك ﺣﻠﻘﻮﻳﻪ ﭘﺲ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﺩﺭﺩﻣﻴﻜﺸﻲ و 2ﺗﺎ ﮔﻴﺮﻩ ﻓﻠﺰﻱ ب ﭼﻮﭼﻮﻻﺵ ﺯﺩ ﭘﻴﭽﺸﻮﻧﻮ ﺳﻔﺖ ﻛﺮﺩ و ب ﺯﻧﺠﻴﺮ ﭘﺎﺵ ﻭﺻﻞ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﻛﺴﺶ ﻛﺎﻣﻼ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻌﺪ ي ﺩﺳﺘﻮ ي ﭘﺎﺷﻮ ﺷﻞ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺟﻮﺭﻱ ﺑﺎﺷﻪ ك ﺧﺎﻥ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﻛﻴﺮﺷﻮ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ ﺑﺰاﺭﻩ ﺑﻌﺪ ي ﺩﻫﻦ ﺑﻨﺪ ﻓﻠﺰﻱ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ ﮔﺬاﺷﺖ ﺗﺎ ﻧﺘﻮﻧﻪ ﮔﺎﺯﺵ ﺑﮕﻴﺮﻩ ﻛﻴﺮ ﺩﺭاﺯ و ﺿﺨﻴﻤﺸﻮ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ ﮔﺬاﺷﺖ و ﺷﺮﻭ ﻛﺮﺩ ب ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺯﺩﻥ…
ﺩﻣﺎﻍﺷﻮ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻮ ﻛﻴﺮﺷﻮ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺗﻮ دﻫﻨﺶ ﻧﮕﻪ ميداﺷﺖ ﺟﻮﺭﻱ ك ﺳﺮﺥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ و ب ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ اﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﻥ ﻛﻴﺮﺷﻮ ب ﺻﻮﺭﺕ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﻣﻴﻤﺎﻟﻴﺪ ب ﮔﻮﻧﺶ و ﭼﺸﻤﻮ و ﮔﻮﺷﺶ.ﻭﻗﺘﻲ ﺩﻳﺪ ﺑﺮا ﺯﺩﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﻣﻴﺨﻮاﺩ ي ﻛﺎﺭ ﺧﺎﺹ ﺑﻜﻨﻪ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ اﺳﻪ اﺳﻪ ﻓﻘﻄ اﻣﺮﻭﺯو ك ﻧﺪاﺭﻳﻢ ﺩﻫﻦ ﺑﻨﺪﻭ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ و ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻬﺮﺯاﺩﻭ اﻓﻖي ﻛﺮﺩ ﺷﻠاﻘﻲ ﻧﺎﺯﻙ ﺑﺮﺩاﺷﺖ و ﺷﺮﻭ ﻛﺮﺩ ب ﺯﺩﻥ ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎﺵ ﺗﻨﺪ و ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﻴﺰﺩ اﻧﮕﺸﺘﺸﻮ ﺗﻮ ﺣﻠﻘﻪ ي ﻳﻜﻲ اﺯ ﺳﻴﻨﻬﺎﺵ ﻛﺮﺩ و ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ و ﻫﻤﻴﻦ ﺟﻮﺭ ب ﺷﻼﻕ ﺯﺩﻧﺶ اﺩاﻣﻪ ﺩاﺩ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﺳﻴﻨﻪ ي ﺩﻳﮕﺸﻮ ﺯﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﻫﻲ ﺗﻜﻮﻥ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻭ ﺟﻴﻎ ﺧﻔﻪ ﻣﻴﻜﺸﺪ و ﻟﺒﺸﻮ ﮔﺎﺯ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ ﺧﺎﻥ اﺯ اﻳﻨﻜﻪ ﺭﻭ ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎﻱ ﺳﻔﻴﺪ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﺟﺎﻱ ﺷﻼﻕ ﺳﺮﺥ ﺷﺪﻩ و هﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ اﺯ ﺗﻜﻮﻧﺎﺵ ك ﻣﺜﻪ ﮊﻟﻪ ﻣﻴﻠﺮﺯﻳﺪ ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻮﺷﺶ اﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺷﻼﻕ ﺯﺩﻧﻮ ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ اﺩاﻣﻪ ﺩاﺩ ك ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻱ ﺳﻴﻨﺶ ﺳﺮﺥ ﺷﺪ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭ ﻛﺭﺩ ب ﺧﻮﺭﺩﻥ و ﻣﻜﻴﺪﻥ اﻭﻧﺎ اﺭ ﺳﻴﻨﺶ ﮔﺎزاﻱ ﻣﺤﻜﻢ ﻣﻴﮕﺮﺗﻮ ﻧﻮﻛﺸﻮ ﺑﻴﻦ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺵ ﻣﻴﮕﺮﻓﺘﻮ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ك ﺩﻫﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﻌﺪ ي ﻛﻤﺮ ﺑﻨﺪ ﭼﺮﻣﻲ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻮ ﻣﺤﻜﻢ ب ﺩاﺧﻞ ﺭﻭﻧﺶ ﻛﻮﺑﻴﺪ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﺟﻴﻐﻲ ﻛﺸﻴﺪ ﺧﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ ﻳﺎﻻ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﺮ و ب ﺯﺩﻥ اﺩاﻣﻪ ﺩاﺩ ﺟﻮﺭﻱ ك ﺭﻭﻧﺎﺵ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﺳﺮﺥ ﺷﺪ و ﺑﻌﺪ ﺑﺪﻭ ﻫﻴﭻ اﻣﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻲ ﻛﻤﺮ ﺑﻨﺪﻭ ﻣﺤﻜﻢ ب ﻛﺴﺶ ﺯﺩ
ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﺟﻮﺭﻱ ﺟﻴﻎ ﻛﺸﻴﺪ ك ﮔﻮﺵ ﺧﺎﻥ ﺳﻮﺕ ﻛﺸﻴﺪ ﺧﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﻮﺭﻱ ﺟﻴﻎ ﺑﺰﻧﻲ ﺗﻮ ﺣﻴﻮﻥ ﺧﻮﻧﮕﻲ ﻣﻨﻲ اﻓﺮﻳﻦ ﺣﻴﻮﻥ ﺷﺮﻭ ﻛﺮﺩ ب ﻟﺐ ﮔﺮﻓﺘﻦ اﺯ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﻭﻟﻲ اﻭﻥ ﻫﻤﺮاﻫﻲ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩ ﺧﺎﻥ ﻭﻗﺘﻲ ﺩﻳﺪ ﺣﻮاﺱ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ و اﻳﻨﺒﺎﺭ ﻣﺤﻜﻤﺘﺮ ب ﻛﺴﺶ ﺯﺩ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﺷﺮﻭ ب ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ ﻭﻟﻲ ﺧﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ اﻋﺘﻨﺎﻳﻲ ب ﮔﺮﻳﻪ اﻭﻥ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﮔﻴﺮﻩ ﻫﺎﻱ ﻛﺴﻮ ب ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎﺵ ﺯﺩﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ك ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ب ﻛﺴﺶ ﻛﻤﺮﺑﻨﺪ ﻣﻴﺰﺩ ﻛﻞ ﺯﻳﺮ ﺯﻣﻴﻨﻮ ﺟﻴﻐاﻱ اﺰ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﭘﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺧﺎﻥ ﺩﻳﺪ ك ﺑﺎﻻﻱ ﻛﺴﺶ ﺩاﺭﻩ ﻛﺒﻮﺩ ﻣﻴﺸﻪ ﺯﺩﻧﻮ ﺑﺲ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ ﺑﺮا ﺭﻭﺯ اﻭﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺗﻮ ﺗﺎ ﻟﺤﻆﻬﻲ ﻣﺮﮔﺖ ﺑﺮﺩﻫﻲ ﻣﻨﻲ ﺑﻌﺪﺵ ﺩﺳﺘﻮ ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺎﺯﻛﺮﺩﻭ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺩﻭﺭ ﺩﺳﺘﺶ ﭘﻴﭽﻮﻧﺪﻭ اﻭﻧﻮ اﺯ ﻣﻮﻫﺎﺵ ب ﮔﻮﺷﻬﻲ ﺯﻳﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﻛﺸﻴﺪ و ﺩﺳﺘﻮ ﭘﺎ ﻮ ﻛﻤﺮﺷﻮ ب ﺯﻧﺠﻴﺮاﻳﻲ ك ب ﺩﻳﻮاﺭ ﻭﺻﻞ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺴﺖ ﺟﻮﺭﻱ ك ﺩﺳﺘﺶ ب ﺳﻴﻨﻪ و ﻛﺴﺶ ﻧﺮﺳﻪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺑﻤﺎﻟﺶ و ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﻧﻮﻙ ﻛﻔﺸﺶ اﻧﻘﺪﺭ ب ﺳﻴﻨﻪ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﺯﺩ ك ﭘﺎﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ اﻧﮕﺎﺭ ك ﺩاﺷﺖ ﺑﺎ ﺗﻮﭖ ﺭﻭ ﭘﺎﻳﻲ ﻣﻴﺰﺩ و ﺑﻌﺪ اﺯ ﺯﺩﻥ ﻟﮕﺪ ﻣﺤﻜﻤﻲ ب ﻛﺴﺶ ك ﺳﻬﺮﺯاﺩ اﺣﺴﺎﺱ ﻛﺮﺩ اﺳﺘﺨﻮﻧﺶ ﺷﻜﺴﺖ ﮔﻴﺮﻩ ي ﺳﻴﻨﺸﻮ ﻛﻤﻲ ﺷﻞ ﻛﺮﺩ ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯ ﻧﻜﺮﺩ
ﮔﻔﺖ ﺗﺎﺑﻌﺪ و ﻻﻣﭗ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻭ ﺭﻓﺖ ﺷﻬﺮﺯاﺩ ﻣﻮﻧﺪﻭ ﺗﺎﺭﺑﻜﻲ ﺯﻳﺮ ﺯﻣﻴﻦ ن ﭼﻨﺪاﻥ ﺗﻤﻴﺰ و ﮔﻴﺮﻩ ﻫﺎﻱ ﺭﻭﻱ ﺳﻴﻨﺸﻮ ﺩﺭﺩ ﻛﺲ و ﺳﻴﻨﺶ…
فرستنده: tedyyyy

نوشته های مرتبط:
شَبِ کَویر
یهِ شبِ مهتاب
شبِ داغِ زمستونی
عشق اول سکس اول
مشکل مالی و بردگی سالی (۲)
بردگی برای غزل و مهسا (۲)
مشکل مالی و بردگی سالی (۱)
بردگی برای غزل و مهسا (1)
بردگی برای زنی که تو تلگرام آشنا شدم
بردگی یا بیچارگی…
بردگی بسیار عجیب و خاص (۱)
داستان عجیب و تجربه بردگی
اولین تجربه بردگی با بانوی افغان(۵ و پایانی)
بردگی خواهر و کون دادن ب پسرداییم
بردگی برای زیدم
اولین تجربه بردگی با بانوی افغان (۴)
بردگی در استانبول (۳)
بردگی در استانبول (۲)
اولین تجربه بردگی با بانوی افغان (۳)
بردگی در استانبول (۱)
ارباب و بردگی محض
اولین تجربه بردگی با بانوی افغان (۲)
اولین تجربه بردگی با بانوی افغانی (۱)
حکایت بردگی من
بردگی در آسانسور (۳ و پایانی)
زندگی با طعم عشق و بردگی (۱)
بردگی در آسانسور (۲)
بردگی برای همکلاسی متاهل
آرزوی بردگی (۱)
بردگی در آسانسور (۱)
شاگردی که به بردگی محکوم شد (۱)
من و خانم مدیرعامل – شروع بردگی (۳)
من و خانم مدیرعامل – شروع بردگی (۲)
من و خانم مدیرعامل – شروع بردگی (۱)
بردگی هفت ساله من برای ارباب فائزه
اولین و زیباترین بردگی
بردگی برای ساناز خانوم چه فرشته ای
بردگی برای خانم تکواندوکار رشتی
بردگی برای دختر ۱۷ ساله (۱)
بردگی زن داییم
از تبریز تا اهواز برای ارضای حس بردگی
بردگی برای خانم اردبیلی در کرج
بردگی برای خانمم
خاطرات بردگی با نامادری بی رحم (۲ و پایانی)
خاطرات بردگی با نامادری بی رحم (۱)
از بردگی تا سکس با آنجل (۴ و پایانی)
از بردگی تا سکس با آنجل (۳)
از بردگی تا سکس با آنجل (۲)
از بردگی تا سکس با آنجل (۱)
سکس و بردگی برای زن بابا
بردگی برای دوستم و خانوادش (۱)
بردگی برای دختر تراکتوری
بردگی برای خواهر دوستم
بردگی برای دختر صاحب کارم و دوستش
شروع بردگی عالی
هر هفته فقط یک بار بردگی
شروع بردگی من
بردگی برای خانمی که ماساژ میخواست
بردگی برای نامادری و خوهرش
بردگی من در شب چهارشنبه سوری
لذت بردگی من
بردگی مهسا برای ارباب خسرو
بردگی برای دو زوج در مسافرت
بردگی واسه خانوم دکتر
بردگی برای زنم (۱)
اولین رابطه جنسی و بردگی من
خرید با چاشنی بردگی
بردگی جنون آمیز
بردگی من در خانه واسه خانمم
بردگی سخت و دردناک ندا (۲)
بردگی سخت و دردناک ندا
بردگی و فوت فیتیش با زن داداش
بردگی و فوت فیتیش با زن داداش زیبا
عشق بردگی
داستان بردگی من
بردگی برای زوج مشهدی
اولین تجربه ی بردگی
بردگی برای 10 تا زن
شدید ترین بردگی جنسی برای زن
بردگی نوشین برای ژینوس دختر پولدار
بهترین لذت زندگیم بردگی برای خانم ها
بردگی برای نامادری (۱)
آغاز بردگی من و دنیایی زیبا
بردگی خیلی سخت من (۱)
اولین باری که بردگی کردم (1)
عاشقانه های بردگی
بردگی من برای شیوا
بردگی من و خواهر جنده ام
بردگی یا آقایی؟ واسه ی کون ناقابل
بردگی
بردگی آیدین برای ثریا خانوم
لذت بردگی میسترس شقایق
بردگی برای معلمم
شب اول
هوس تو نگاه اول (۱)
آنال با عشق اول
اول سکسم خفت شدن بود
عشق اول (۲)
تصمیم آخر، بار اول (۱)
بار‌ اول‌ در روسپی خانه
پرده اول: قرمز!
قرار اول
شب اول عروسی و باکرگی
سیزده بدری که برای من اول عید بود
ضربه ی اول سربازی (۲)
دفعه اول و آخر
مزد روز اول پیک شدنم
لذت عشق اول
تجربه ی اول اشکان
من پسرعموم از آخر تا اول
سکس اول
حاج آقا (قسمت اول)
عشق اول مهران
خانم معلم کلاس اول (۲)
بار اول زیر سایه ترس
خانم معلم کلاس اول (۱)
تجربه اول امید با فریده خانم
عشق اول و آخر روشنک (۵ و آخر)
عشق اول و آخر روشنک (۳)
عشق اول و آخر روشنک (۱)
عشق اول مهدی
طعم لب عشق اول تو نوجوانی
استرس سکس اول
اول عید و سکس خاطره انگیز با زوج
سکس اول من و عرشیا
عشق اول و آخرم
سکس اول من و نیلوفر
انتخاب اول! (طنز)
اول عشق بعد سکس
سامان و لاله: سکس اول
از اول تا هنوز
سکس اول با هم دانشکده ای
گی بار اول
لز اول با سارا
سکس اول امید
امیر و ترانه قسمت اول
مامان حمیرا قسمت اول
سکس من و مامانم و مستاجرمون قسمت اول
قـیـمـت قسمت اول
از کلام اول تا نفس آخر
سرگذشت مهناز قسمت اول
سرنوشت عشق من قسمت اول
من و مهتاب قسمت اول
سکس در شهر کرد قسمت اول
دخترم دوستت دارم قسمت اول
تلافي قسمت اول
سكس ضربدري امير و خواهرزن قسمت اول
سکس با پدر بزرگ قسمت اول
سکس با دخترم قسمت اول
خاطرات يك دوست (سكس با سارا قسمت اول)

اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *