این داستان تقدیم به شما

اسم زنم ناهيده . ٢٢سالشه وقتي ٢٠ سالش بود ازدواج كرديم منم اونموقع ٢٧ سال داشتم و اسمم نيماست. قدم ١٧٥ و وزنم ٧٠ كيلوئه زنم قدش ١٦٤ و وزنش ٥١ كيلو. هيكل رديف بدون گوشت اضافه و باشن خوش فرم و كلا خيلي هيكلش توپه.
من خيلي حشريم داستاني كه ميخوام بگم مربوط به ٢ ماه پيشه…
***
زنم چادريه و منم تعصبي ولي از بس حشريم تو تصورم سكس زنمو با مرداي ديگه از جمله داداشم تصور ميكنم كه دو سه نفري داريم زنمو ميكنيم و اه و اوهش رو در مياريم….
من يك داداش دارم به اسم محمد ١٦ سالشه و با هم خيلي راحتيم حتي من ندرتا باهاش سكس داشتم و هر وقت با هم تنها بوديم دولشو واسش ميخوردم و ابش رو در مياوردم و تو دهنم خالي ميشد و تو سطل اشغال ميريختم بيرون. چون از مزش زياد خوشم نميومد…
داداشم قرار بود سيستم جديد بگيره و سيستم قديمشو رد كنه واسه همين از اطلاعاتش كه حاوي عكساي سكسي و حتي عكساي لختي خودش بود بكاپ ميگيره و از ترس اينكه دست كسي نيوفته ميدش به من… منم روش مينويسم بكاپ محمد و ميذارمش لاي جعبه سي ديهام. حدود ٢ ماه پيش داداشم ٥ شمبه بعد ناهار اومد خونمون زنم ناهيد با بلوز استين بلند و شلوار بلند و روسري پوشيده تو خونه بود. بعد كمي گپ زدن يه فيلم صحنه دار ميذارم كه با داداشم ببينيم؛ ناهيد تو اسپزخونه مشغول بود و به تلويزيون ديد داشت. ولي نميدونست فيلم صحنه داره چون نديده بود. منم امپرم زده بود بالا. داداشم مشغول تماشاي فيلم بود و منم بلند شدم رفتم تو اتاق كار پاي سيستم. ناهيد رو صدا كردم و به حالت خنده قضيه بكاپ دي وي دي داداشمو ميگمو اونم با تعجب گوش ميداد؛ باورش نميشد و منم سي دي رو ميدارم تو سيستم و به ترتيب عكسا رو نشونش ميدم. ناهيد با تعجب نگاه ميكرد، منم براي اينكه عكس العملش رو ببينم گفتم فك كنم كسي ازش گرفته و …. كه ناهيد گفت بعيد احتمالا دوربين رو گذاشته جايي و رو حالت اتومات تايمردار از خودش عكس گرفته بعد خودش عكسها رو با كمي مكس روي عكسها عوض ميكرد و ميرفت عكسهاي بعدي؛ فهميدم واسش جالبه…

 
موقع تماشاي عكس روي پام نشسته بود طوريكه كيرم لاي كونش بود، منم كه قبلش نصف قرص سيلدونافيل رو خورده بودم كيرم بدجور شق شده بود موقع تماشاي عكسها دستم رو سمت سينه ناهيد بردمو ميماليدم و با دست ديگم از رو شلوار كسشو ميماليدم. حس كردم باديدن عكسا حشري شده ولي روش نميشد چيزي بگه. فكر كنم ازم ميترسيد. اخه بعضي عكسها رو عقب ميزد و با علاقه رو كير داداشم زوم ميكرد و ميديدش و انگار از ديدنش لذت ميبرد. منم اروم دستمو بردم تو شورتش و شروع كردم ماليدن كسش كه خيس شده بود. اينجا فهميدم خيلي خوشش اومده منم از نيمرخ صورتشو ديدم حس كردم خمار شده و با شهوت داره عكسها رو ميبنه.
مالوندن كسشو بيشتر كردم و با زبونمو از كنار گوش و گردنشو ميبيسيدم و ميخوردم. اخ واوخش دراومده بود و يه لحظه سرشو سمت در بر گردوند تا يوقت داداشم متوجه نشه و دوباره عكسها رو با علاقه نگاه ميكرد و از ماليدن من لذت ميبرد.
منم ببندش كردم و طوري كه دستاش رو ميز كامپيوتر بود و صررتش روبروي مانيتور دولاش كردم و از پشت شلوار و شورتشو كشيدم تا زير زانو پايين و شروع كردم به خوردن كس و كون تپلش. كس زنم ناهيد خيلي تپل بود و دوس داشتني. با ولع خاصي ميخوردم و زبونمو تو كسش فرو ميكردم. بعدش بلند شدم شلوارمو در عاوردم كيرمو از پشت كردم تو كسش و موقع كردن ميگفت بيخيال شو و ممكنه داداشت بياد و زشت ميشه ايجوري. منم گفتم دوس داري بياد تو رو تو اين وضعيت ببينه و جلوت لخت بشه و چيزي رو كه داري تر تصوير ميبيني تو واقعيت ببيني و كسشم همزمان ميكردم. ديدم سكوت كرده و جز ناله چيزي نميگه .
 
حرفمو تكرار كردم و بعد گفتم راستشو بگو ناراحت نميشم جوابت هر چي باشه فقط راستشو بگو. اونم گفت راستشو بخوايي اگه ناراحت نميشي بدم نمياد. بعد بعش گفتم ميخوايي صداش كنم بياد تو اتاق. با كمي مكث گفت هرجور خودت دوس داري ولي مواظب باش بعدش پشيمون نشي. بهش گفت اوكي؛ پس تو صداي اه و نالت رو بيشتر كن تا ببينم عكس العملش چيه. ناهيد هم از حرفم خوشش اومد و انگار حشرش صدچندان شده شروع كرد با صداي بلند اه و ناله كردن طوريكه معلوم بود صدا به گوش داداشم ميرسه چون داداشم صداي تي وي رو كم كرد تا بفهمه داستان اين سر و صداها چيه، از يك طرف اه و ناله ناهيد و از طرف ديگه صداي شالاپ و شلوپ ناشي از ضربه كير من تو كس ناهيد.
احساس كردم داداشم بلند شد بياد سمت اتاق كه درش باز بود ولي به مبلي كه داداشم روش نشسته بود ديد نداشت.
رومو سمت اتاق كردم و سايه داداشمو ديدم كه داره مياد سمت اتاق؛ دل تو دلم نبود هيجان و استرس وجودمو گرفته بود. از يك طرف تعصب و غيرتم و از طرف ديگه شهوتم كه البته بر غيرتم غلبه كرد. تا اينكه داداشم رسيد دم در اتاق و با تعجب و مبهوت مارو تماشا ميكرد و زنم ناهيد كه فهميده بود روش نميشد روشو طوف درب اتاق كنه و فقط مانيتور رو نگاه ميكرد؛ كه يهو چشم داداشم به صفحه مانيتور افتاد و تعجبش بيشتر شد و منم حين كردن ناهيد قضيه رو بهش گفتم و ازش خواستم بياد تو اتاق و لخت بشه…
 
داداشم با كمي ترديد لخت شد و كيرشو گرفت دستش و ميماليد؛ ناهيد هم سرش رو سمت محمد كرد و با اشتياق كير محمد رو ديد ميزد و يه نگاه تو چشاي محمد كرد و لبخند شهوت الودي بهش زد و محمد هم با لبخند جوابشو داد. منم لبخند زدم بهشو اوكي رو بهش دادم و محمد اروم اومد سمت ناهيد طوريكه كيرش كه با توجه به سنش زياد هم كوچيك نبود جلوي صورت ناهيد بود. ناهيد هم اروم صورتشو سمت صورت داداشم برد و شروع كرد از داداشم لب گرفتن و داداشم همراهي كردو زبون و لب همو با ولع ميخوردن و داداشم با سينه ناهيد از رو لباس ور ميرفت؛ بهش اشاره كردم بلوز ناهيدو دربياره و اونم در اورد و منم از پشت سوتين ناهيد رو در اوردم و انداختمش گوشه اتاق. داداشم سينه هاي درشت و زيباي ناهيد رو ميماليد و از ناهيد لب ميگرفت. شهوت وجود هر سه تامونو فرا گرفته بود و از صداي اه و نالمون مشخص بود. ناهيد لباي داداشم رو بالاخره ول كرد و رفت پايينتر سراغ كير محمد و شروع كرد با ولع به خوردنش. منم همچنان تلمبه زدمو ابم اومد و همشو خالي كردم تو كس ناهيد. جامو با دادشم عوض كردم و دادشم رفت پشت ناهيد رو زانو نشست و شروع كرد به برانداز كردن كس زنم و با انگشتش ميماليد كسشو و بعد زبونشو رو كس ناهيد مي ماليد و ليس ميزد؛ بعد كمي ليس زدن كس ناهيد شروع كرد با ولع كس ناهيد رو خوردن و من لذت ميبردم و ناهيد هم بدجور حشري شد و ظاهرا ناهيد از شروع سكسمون تا الان سه باري حداقل ارضاء شد. ..

 
منم كيرم تو دهن ناهيد بود و ناهيد با اشتياق كيرمو ميخورد؛ بعد يك مدت ناهيد كيرمو از دهنش در اورد و به داداشم گفت محمدجونم كيرتو ميخوام بكن تو كسم؛ كير نارتو بكن تو كس زن داداشت عزيزم، بكن زود كسم امروز و امشب مال تو و داداشته. من از الان تا فردا شب كه پيشموني اگه داداشت مرافق باشه در اختيار جفتتونم. منم گفت من از خدامه عشقم؛ تو حال كن من لذت ميبرم؛ ناهيد رو به من كرد و گفت قوربون شوهر مهربون و بي غيرتم بشم كه اجازه ميده داداشش كيرشو بكن تو كس ناز زنش جوووووننننننن چه حالي ميده، بجنب محمد بكن تو كسم اون كير نازتو.
محمد هم بلند شد كيرشو كرد تو كس ناهيد و صداي ناله هردوشون بلند شد و كير منم تو دهن ناهيد بود كه ابم اومد و ناهيد تا اخرش ايمو قورت داد و محمد هم داشت ارضا ميشد كه بش گفتم بريزه تو كس ناهيد، چون ناهيد قرص ميخورد حامله نميشد؛ ناهيد هم گفت جووووونننن اره محمد ابتو بريز تو كسم، كسمو اب بده، ابتو ميخوام، اب كيرتو بريز تو كسم و محمد هم ارضا شد و ابشو ريخت تو كس زنم ناهيد؛ بعد سه تايي رفتيم حموم و تو حموم هم دوباره سكس كرديم. اولش منو محمد دونفري ناهيد رو بغل كرديم مثل ساندويچ ازش لب ميگرفتيمو بدنشو ميليسيديم و بعدش ميكرديمش حسابي.
 
بعد از حموم رفتيم بيرون خودمونو خشك كرديم و قرار شد تا فرداشب پيش هم لخت لخت باشيم حتي شورت هم نپوشيم.
ناهيد چاي و شيريني و ميوه و خرت و پرت اورد و خورديم بعد من و محمد ناهيد رو بغل كرديم برديمش تو اتاق رو تخت و شروع كرديم به خوردن لب و تن و سينه و كس و انگشتاس دست و پاي ناهيد و ناهيد هم لذت كامل ميبرد.
بعدش من به پشت خوابيدم رو تخت ناهيد اومد روم و كسشو گذاشت رو كيرم و محمد از پشت كيرمو تنظيم كرد رفت تو كس ناهيد؛ بعدش محمد از پشت سوراخ كون ناهيد رو ليس ميزد و زبونشو تو سوراخ كون ناهيد فرو ميكرد تا گشاد بشه؛ بعدش رو زانو ايستاد كيرشو گرفت دستش و اروم كرد تو كون ناهيد. اولش ناهيد كمي درد كشيد ولي بعدش اروم شد و ناله ميكرد از لذت؛ كير من تو كس ناهيد بود و همزمان كير محمد تو كون ناهيد و ناهيد حسابي لذت ميبرد و من و محمد جاهامونو عوض كرديم و من ميكردم تو كونش و محمد ميكرد تو كس ناهيد و قوربون صدقه ناهيد ميرفت و منم حال ميكردم. بعد نيمساعت كردن سه تامون ارضا شديمو ناهيد ميگفت مرسي شوهر دوس داشتنيم خيلي حال داد و مرسي محمد كه خوب ميكردي منو خيلي حال داد و اصلا فكرشو نميكردم بتونم باهات سكس كنم…
 
ما سه نفر تا جمعه شب مدام باهم سكس ميكرديم و لذت ميبرديم. هفته هاي بعدش هم داداشم ميومد پيشمون و سكسمون همچنان ادامه داشت و تا الان هم داره. حتي به داداشم تلفني ميگفتم بدون خبر بره خونمون و ترتيب ناهيد رو بده و تلفني موقع سكس صداي ناله ناهيد رو ميشنيدم كه ميگفت نيما تو هم بيا دونفري منو بكنين. منم تو يكي از اين حالتا كه داداشم رفته بود خونه و داشت ناهيدو ميكرد با يكي از دوستاي مورد اعتمادم كه متاهل بود رفتيم خونه و سه نفري زنمو كرديم و ناهيد حسابي لذت برد. من چون از پسراي نوجوون خوشم ميومد با ناهيد ميرفتيم جاهاي شلوغ پسرا رو تور ميكرديم و ميبرديمشون خونه و سه چهار نفري و حتي يبار پنج نفري با ناهيد سكس كرديم…

***
ناهيد ديگه چادرو گذاشت كنار و خيلي سكسي بيرون می‌رفت و جولان ميداد و ملت رو حشري ميكرد و به خودش میگفت ناهید تبرج! و میخندید…
 
 
اميدارم از اين خاطره خوشتون اومده باشه……

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *