این داستان تقدیم به شما

سلام. اسم من ساناز و 24سالمه. داستان من برمیگرده به 2 سال پیش که تو یه فروشگاه مواد غذایی کار میکردم…

***

کنار فروشگاه یه عطاری بود چند بار دیده بودم یه پیرمردی میره عطاری عسل میخره و بعدم میومد فروشگاه ما. چون فروشگاه خیلی بزرگ نبود اکثر وقتا تنها بودم.یه روز که اون پیرمرد اومد یه نوشیدنی از یخچال برداشت و سرصحبتو درمورد عسل و خواصش باز کرد دیدم روش نوشته تقویت قوای جنسی.خلاصه یکم چرت و پرت گفتیمو شمارشم داد و رفت.

چندباره دیگه هم باز اومد و تو گوشیش عکس چندتا کاردستی که با چوب درست کرده بودو نشون داد و گفت شب پیام بده عکسارو واست بفرستم هرکدوم خوشت اومدو برات بیارم. منم شب پیام دادم و اون وسط عکسا هی گفت من ماساژورم و اگه کسی خواست منو معرفی کن.اینو بگم که من خیلی دلم میخواست سکس با یه پیرمردو تجربه کنم و دیدم موقعیت خوبیه شروع کردم دوسه روز باهاش چت کردنو حرفایه سکسی زدن.بعد قرار گذاشتیمو منم رفتم خونش.اون تو شهر ما کار میکرد و خودشو همکاراش یه خونه داشتن که از طرف کارشون براشون گرفته بودن.خلاصه رفتم خونش تا زفتم داخل بغلم کرد و رفتیم روتختش لباسایه هردوتامونو درآوردو ایستاد جلوم.من تا اون موقه هیچوقت مردیو ندیده بودم که تخماش اینقد بزرگ باشه!
 
بهش گفتم چقد تخمات بزرگه گفت اره مال شترمرغه.کیرشو گرفتمو شروع کردم به ساک زدن ولی انگار فقط کس میخواست کیرشو از دهنم کشید بیرونو اومد سمت کسم بهش گفتم کاندوم بذار گفت نترس وازکتومی کردم.گفتم اب دهنتو بنداز روکسم عاشق اینم که کسی تمام اب دهنشو جمع کنه و تف کنه رو کسم اونم تف زد به کسمو کیرشو تا ته کرد تو کسم فک کنم سی ثانیه هم تلمه نزد که ابش اومد خیلی حالم گرفته شد کیرشو گرفتمو دوباره یاک زدمو اینقد خوردم که دوباره شق شد دوباره کرد تو کسم اینبار من نشستم رو کیرشو بالا پایین کردم که بازم کمتر از یه دقیقه دیدم ابش از کسم زد بیرون اونم که اصلا دیگه نا نداشت دوس داشتم بیشتر منو بکنه اما انگار نمیتونست…
مرسی از همه

 
نوشته: ساناز

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *