این داستان تقدیم به شما

سلام

 
قضیه بر می گرده به 2 سال پیش من عاشق پای خانوم ها بودم همیشه جورابشونو دید میزدم میخواستم خم شمو همونجا لبامو بچسبونم به پاهاشون تا اینکه یروز با دوستم عیسی اشنا شدم ی پسر مسیحی مو بور قد بلند بود رفتیم خوشون مامانش با جوراب نازک مشکی و یه دامن تازیر زانو نشست جولومون بعد رفت بیرون که عیسی مچمو گرفت فهمید بدجور ب پاهای مامانش زول میزدم که من براش توضیح دادم که ب مامانش منظوری نداشتم و فقط عاشق جوراباش شدم …
 
دستم و گرفت برد تو اتاق خواب مامانش کلی جورابشلواری همه جا ریخته بود عیسی گفت هرچقدر میخوای نگاه کن نمی دونم چی شد که شلوارم و کشیدم پایین و یه جفت از اون جورابای مامی شو پوشیدم عین زنایی که میرن بیرون بدن شده بوذم عیسی گفت شبیه پورن استارهاشدی یهو پنجه پام و گذاشت دهنش از روی جوراب پاهامو میلیسید و ب صورتش میمالید شرتمو دراورد و کیر سیاه دراز و کلفتش و چپوند لای پام محکم بقلم می کرد و دیوونه وار تلمب میزد که یهو اب گرمش کل رون مو خیس کرد دستش و برد روی جورابام و نازم میکرد که کیر منم چسبیده بود ب شکمش و شق شده بود یهو مامانش اس داد که داره میاد گفت وقت نداریم با همین جوراب ها برو خونتون…

 
با شنیدن این جمله ابم پاشید بهش گفت جووووووون جنده خانوم تموم تنون بوی ابکیر میداد وقتی برگشتم باهمون لباس ها رفتم زیر دوش که جوراب مامانش پاره شد عیسی هم دیگه باهام قهر کرد که جوراب مامانش و بهش برنگردوندم اخه اون قیمتش خیلی گرون بود و مادر عیسی از گم شدن اونا عصبی شده بود. این تنها رابطه من با عیسی بود از رابطه عیسی فهمیدم دست خودم نیست ولی وقتی با یه مرد تو اتاق تنها میشم و پاهامو میخوره هرکاری بخواهد با کمال میل براش انجام میدم.
نوشته: عباس بن نسناس

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *