این داستان تقدیم به شما
در تب و تاب فیسبوک من با پسری آشنا شدم به نام رضا
خیلی با هم کامنت بازی میکردیم تا اینکه یه روز قرار گذاشتم و از نزدیک دیدمش
یکی از صحبتایی که بینمون رد و بدل شد صحبت دوستای مشترک فیسبوکیمون بود
اون موقع یه دختری بود به نام مریم که خیلی آویزون من بود… منم که اون موقع کسیو نداشتم باهاش از راه دور لاس میزدم
رضا گفت که مریم دوست دختر سابقشه و واسه خودش خونه مجردی داره
رضا میگفت خیلی آویزونه و من به همین خاطر باهاش کات کردم
رضا میگفت که هیچ حسی به مریم نداره و خوشحال میشه اگه من باهاش دوست شم
داستان برای اون شبیه که مریم کلید کرد که بریم خونه ش
من و رضا هم با هم قرار گذاشتیم که بریم…
***
مریم برای اولین بار میخواست منو ببینه و قرار بود دوستیمونو شروع کنیم… واسه همین گفت رضا هم بیاد تا ببینی چیزی بینمون نیست
رفتم دنبال رضا و با هم رفتیم خونه مریم
یه کم نشستیم و موزیک ویدیو تماشا کردیم
یه کم آجیل خوردیم و بازی کردیم
مریم خیلی به من میچسبید و داشتیم حرفای جدی میزدیم که با هم دوست شیم
رضا هم کله ش توی لب تاپ بود
مریم گه گداری میرفت سراغ رضا و در واقع دلش برای اون هم میسوخت… منم اصلا خوشم نمی اومد ولی کاری نمیکردم
نزدیکای نصفه شب رضا پاشد بره… از اونجایی که ماشین نداشت من گفتم میرسونمت… مریم اصرار کرد که من بمونم منم گفتم اگه رضا بره منم میرم چون این وقت شب ماشین گیرش نمیاد و اسیر میشه اینهمه راهو
خلاصه مریم هم اصرار کرد که جفتتون بمونید
تعارف کردنا و بلاتکلیفیمون یه ساعتی طول کشید تا اینکه مریم سه تا جای خواب اورد و پهن کرد وسط اتاق
رضا خیلی جدی گفت: نمیای من برم
من گفتم: من که از اولش دارم میگم… بریم
مریم رفت دست رضا رو گرفت که بمونه
رضا گفت: من اینجا کاری ندارم… شما دو تا میخواین سکس کنین من مزاحمم
من گفتم: سکس نمیکنیم… بمون
مریم هم تایید کرد
رضا که بعدا فهمیدم خیلی شیطون و بکنه گفت یه شرطی داره… مریم جاشو میندازه وسط من و تو هم میخوابیم کنارش
اونم قبول کرد و رفت وسط خوابید
منم رفتم بغلش کردم و شروع کردم به مالیدنش
یه کم که گذشت حشری شد
رضا هنوز پای لب تاپ بود
مریم به رضا گفت که بیاد دراز بکشه
رضا اومد پشت مریم دراز کشید
مریم برگشت سمتش و من خیلی محکم چسبیدم به مریم
مریم حشری شده بود… دست رضا رو گرفته بود و در گوشش آروم پچ پچ میکرد… من یه کم حساس شدم… خوشم نمی اومد از این اتفاق ولی واسه م هیجان انگیز بود… من تا اون موقع سکس سه نفره نداشتم و کلا آدم رومانتیکی هستم و روی کسی که باهاش باشم غیرت دارم
مریم متوجه حساسیت من شد و برگشت سمت من
یه کم با من حرف زد و منم مالوندمش
هر از گاهی دستشو میبرد سمت کونش و دست رضا رو پس میزد
اونجا فهمیدم که رضا هم از پشت داره انگولکش میکنه
خیلی هیجان زده شده بودم ولی کاری از دستم بر نمی اومد جز اینکه در گوش مریم یه چیزایی بگم که توجهش به من جلب شه… مثلا میگفتم که وفاداری برام خیلی مهمه و تا وقتی با منه نباید با کسی سکس کنه
مریم کم کم اعصابش خراب شد و پا شد رفت از اتاق بیرون
رضا با شیطنت بهم گفت: دو تایی بکنیمش؟
منم با هیجان گفتم اوکی
رضا گفت سعی کن لختش کنی
مریم برگشت… من سعی کردم خرابکاری های قبلیمو جبران کنم
گفتم رضا برای من خیلی ارزش داره و حاضرم عزیز ترین چیز زندگیم رو باهاش تقسیم کنم
بهش گفتم رضا گناه داره الان غصه داره عصبیش کنیم پا میشه میره و منم باید برم
مریم یه کم خنگ بود
متوجه نشد واسه ش نقشه کشیدیم
من شروع کردم مالوندنش و خیلی سریع رفتم سراغ شرت و شلوارش و سعی کردم با هم درش بیارم
یه کم مقاومت کرد… گقت از رضا خجالت میکشه… من گفتم رضا دوست پسر سابقته و حسابی دیده تت
خلاصه به هر زوری بود شلوار و شرتشو در اوردم ولی تاپ و سوتینش هنوز تنش بود
در همین لحظه رضا برگشت پشتش و قشنگ معلوم بود که چهار تا انگشتش توی کس مریمه
مریمم حالش بد شده بود
کیرم دستش بود و اونم داشت میمالید
چند دیقه بعد مریم چرخید که بیاد روی من بخوابه
اونجا بود که برای اولین بار رضا رو دیدم که دستش توی کس و کون مریمه
خیلی هیجان انگیز بود برام
مریم اومد روی من و کیر منو گذاشت دم کسش و آروم فشار داد تو
در این حال رضا هم رفته بود پشت مریم و کیرشو گذاشته بود لای چاک کون مریم… چند دیقه بعد از حالت مریم فهمیدم که داره سعی میکنه بکنه توی کون مریم ولی مریم دردش می اومد و اجازه نمیداد… منم که از کس مشغول کردن بودم
مریم یهو قاطی کرد و چرخید که رضا نتونه بکنتش… عصبانی شده بود… من چرخیدم و اومدم روش و شروع کردم به کردنش
رضا هم رفت کنارش دراز کشید و شروع کرد به مالیدن ممه و چوچولش… در گوشش هم یه چیزایی میگفت…
مریم هم داشت کیر رضا رو براش میمالید
یه کم بعد من داشتم ارضا میشدم که کشیدم بیرون ولی ارضا نشدم چون یه کم از رضا خجالت میکشیدم
ولی رضا خیلی سریع پرید روی مریم و فوری کرد توی کسش
منم که خیلی تحریک شده بودم مریم رو بغل کردم و از پهلو میمالیدم بهش… چند دیقه بعد رضا ارضا شد و بعدا فهمیدم به رسم همیشه آبشو پاشید روی مریم… منم که دیگه حالم بد شده بود پاشدم رفتم بیرون… خیلی از خودم بدم اومده بود که اینکارو کردم… رفتم دستشویی و حسابی خودمو تمیز کردم و برگشتم… مریم پشت در دستشویی بود… با قیافه غمگین… گفتم چی شده؟ گفت دیگه منو دوست نداری مگه نه… منم که خیلی حال کرده بودم و هیجان داشتم بغلش کردم… دوست نداشتم میونه مون خراب شه
همینطوری لخت و عور جلوی در دستشویی تو بغل هم بودیم که رضا اومد و یهو گفت: بریم حموم
منم موافقت کردم… مریم یه کم ناز کرد ولی بعدش اومد… سه تایی رفتیم حموم و اونجا مریم حسابی واسه من و رضا زیر دوش ساک زد… بعدم سریع اومدیم بیرون و پریدیم توی رختخواب و شروع کردیم به سکس… ایندفه دیگه همه مون با قضیه کنار اومده بودیم… من و رضا نوبتی جاهامون رو عوض میکردیم… من چون یه گرایش کوچیکی به گی دارم خیلی راحت بودم و کیر رضا رو میگرفتم از کس مریم در می اوردم و دوباره میکردم توش… رضا تعجب کرده بود و معلوم بود که خیلی داشت حال میکرد… دستمو کنار کیر رضا میکردم توی کس مریم جوری که کیر رضا میمالید به دستم… منم برام هیجان انگیز بود… خلاصه اون شب سه چهار بار تا صبح سکس کردیم
از اون شب برنامه من و رضا هر شب خونه ی مریم بود… شام میگرفتیم و میرفتیم اونجا… از همون لحظه ی اول کارمون سکس بود تا نزدیک صبح که خوابمون میبرد
***
من و رضا و مریم حدود سه چهار با هم رابطه داشتیم… رضا کم کم جریان براش تکراری شد و دیگه هر از گاهی میومد پیشمون… منم از اونجایی که مریم اصلا قیافه و رفتار جذابی نداشت کم کم ازش سرد شدم… بعدم با یه دختر دیگه آشنا شدم و مریم هم چند وقت بعدش رفت شهر خودشون
چهار سال بعد مریم رو دوباره دیدم…
نوشته: داییجان ناپلئون
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید